دیدگاه روس ها در قبال مناسبات با ایران

در سالهای پس از فروپاشی در ارتباط با نوع روابط بین تهران و مسکو در داخل روسیه سه جریان فکری قابل بررسی بوده اند

اول جریان غربگرا که عمدتا در دوران یلتسین در عالی ترین سطوح فعالیت داشتند این جریان به شدت در قبال نزدیک شدن روسیه به ایران موضع منفی داشته و دارد و معتقد است نزدیک شدن به تهران ضمن آنکه منافع روسیه را در مناسبات با آمریکا و تا حدودی اروپا دچار مشکل می کند به ایرانی ها هم از جهت آنکه به وعده های خود عمل نمی کنند نمی توان اتکاء کرد . به همین دلیل در سالهای اخیر ایمن گرایش در دولت و مجلس روسیه با تمام توان مانع ازگسترش  مناسبات بین دو کشور شده است .

دوم جریان کمونیستهای قدیمی این جریان فکری که عمدتا در حزب کمونیست روسیه متمرکز شده است در مقابل دیدگاه غرب گرایان ، طرفدار نزدیک شدن هرچه بیشتر به ایران هستند تا قدرت مانور روسیه را در برابر غرب افزایش دهند . این جریان فکری بیشتر به دنبال تشکیل اتحادی با کشور های منتقد آمریکا است . کمونیستها  با اینکه هیچگاه درهفده سال اخیردرقدرت نبوده اند اما به عنوان نیروی دوم  تاثیرات نسبتا تعیین کننده ای در ساختار عمومی قدرت در روسیه داشته اند .

 سوم جریان ملی گرا درروسیه است که هم جناح تند رو در حزب لیبرال دمکرات در درون ان جای دارد وهم  جریان میانه رو که به حزب حاکم روسیه متحد، نزدیک است . برایند دیدگاه های این دو گرایش ملی گرا نزدیک شدن به ایران توام با احتیاط است . جریان ملی گرایی که در سالهای اخیر پوتین انرا رهبری کرده است تلاش می کند در عین استفاده از کارت ایران در مناسبات با امریکا ، فضای مناسبی رادرروابط با اروپا و امریکا بوجود آورد که ایران مخل آن نباشد . به عبارت دیگر به ایران اجازه نمی دهد از تضاد موجود بین منافع غرب با روسیه به نفع خود بهره برداری کند .

با درنظر گرفتن این سه جناح درروسیه  اکنون باید ببینیم در داخل ایران با موضوع مناسبات با روسیه چگونه  برخورد می کنند

تا آنجایی که نگارنده در سی سال گذشته نظاره گر تصمیم سازی در مناسبات با شوروی و پس از ان با روسیه بوده است  در مجموع می توان سه گرایش فکری را هم در ایران شناسایی کرد

دیدگاه ایران در مناسبات باروسیه

گرایش اول معتقد است به روسیه نمی توان اعتماد کرد و با بزرگ نمایی موضع گیری های منفی این کشور می کوشد با دلالیل مختلف ثابت کند که روسیه قابل اتکا نیست و نباید برای مقابله با امریکا به این کشور اتکا داشت به همین دلیل باید با کاهش تنش دربرابرغرب ضمن انکه دست خود را برای تعریف مناسبات نزدیک تر با روسیه بازترمی کنیم  می توان امتیازهای بیشتری را از غرب بدست اورد که روسیه اگر هم بخواهد توان دادن این امتیازها را ندارد . این جریان فکری با این شعار در عمل یک نوع وادادگی سیاسی را در قبال غرب تجربه کرد که در نهایت نه تنها نتوانست امتیازهای مورد نظررا به دست اورد بلکه مجبورشد برای جبران گذشته بها سنگین تری را بپردازد . نمونه این ماجرا را می توان در قبال مناسبات هسته ای با غرب و روسیه به خوبی مورد توجه قرار داد .

گرایش دوم معتقد است روسیه با هم نقاط ضعفی که دارد نقطه اتکاء خوبی برای ایران در برابر غرب است . از آنجا که غرب در مناسبات با ایران در نهایت به دنبال تغییر حکومت ایران است نمی توان انتظار داشت که ایران روزی با امریکا مشکلات خود را حل کند بنابراین مادامی که ایران می خواهد سیاست مستقل خود را در برابر غرب داشته باشد باید از روسیه و چین برای تعادل بخشی در مناسبات با غرب استفاده کند به همین دلیل روسیه در صنایع دفاعی و هوا فضا و چین در جهت جذب سرمایه گذاری و خرید کالاهای سرمایه ای و نیمه صنعتی  کاندیداهای خوبی برای گسترش مناسبات محسوب می شوند و ایران نباید روابط خوب با انها را بخاطرموضع گیری های تاکتیکی که این کشورها درقبال ایران اتخاذ می کنند ، تخریب کند . بر این اساس آرای مثبت روسیه وچین در مورد قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران توجیه می شود . این نگاه بدون توجه به واقعیتهای موجود در مناسبات بین کشورها و معادلات قدرت حاکم بر نظام بین الملل می کوشد در باره مناسبات با روسیه و چین به عنوان یک متغییر مستقل برخورد کند در حالی که ما می دانیم با در نظر گرفتن هژمونی امریکا در یک دهه اخیر روسیه و چین به عنوان یک متغییر وابسته به نظام قدرت بین المللی عمل می کنند و رفتار انها را باید دردرون همین چهارچوب تعریف کرد و برای درستی رفتاری که در برابر روسیه این گرایش فکری تبلیغ و ترویج می کند ، قضاوت کرد . به نظر می رسد این گرایش با پررنگ کردن نقش روسیه که در حال حاضر حداکثر به عنوان یک قدرت درجه دوم در جهان عمل می کند ، تلاش دارد سیاست برخورد سازش ناپذیر در برابر غرب را توجیه و تبیین کند .

گرایش سوم که بیشتربه نوعی عمل گرایی در برابرروسیه معتقد است درسالهای اخیرکوشیده روسیه را آن گونه  که هست ببیند و متناسب با منافع ملی ایران و شناخت منافع متقابل روسیه در جهان و منطقه به تعریف جدیدی درمناسبات با این کشوربرسد . مشکل این دیدگاه دربرابر این واقعیت بوده که این نوع عمل گرایی باید از سوی توان ملی داخلی حمایت شود تا بتواند طرف مقابل را به اتخاذ تصمیم صحیح تر در قبال ایران وادار سازد . امروزه در مناسبات با سایر کشورها اتخاذ مواضع صحیح کافی نیست بلکه از چه پشتیبانی های مادی و معنوی برخوردارهستیم بسیاراهمیت دارد. به بیان دیگرکشورها مناسبات خود را با ما براساس شعارهایی که مطرح می کنیم تنظیم نمی کنند بلکه به میزان تاثیر گذاری اقتصادمان  ، قدرت نظامی ، و تولید علم و دسترسی به اهرم های قدرت در جهان برای تاثیر گذاری توجه دارند .

نتیجه گیری

با توجه به آنچه که گفته شد به نظرمی رسد ایجاد تغییرات درمناسبات روسیه وایران،  نیازمتقابلی باشد که تغییر ریس جمهوری روسیه فرصت آنرا بوجود آورده است . اگر ایران بخواهد در این مورد ابتکار عمل را به دست بگیرد لازم است مجموعه موارد زیر را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد

1- روسیه بدون غرب برای ایران کارگشا نخواهد بود هر طرحی برای گسترش مناسبات با روسیه باید با در نظر گرفتن نوع مناسبات ایران و روسیه بصورت هم زمان با غرب در نظر گرفته شود

2- روسیه در دوران مدودیف به سمت ملی گرای بیشتر پیش می رود زیرا مدودیف که در دفتر کارش عکس نیکلای دوم را داشته از پوتین به ملی گرایی روسی نزدیک تر است

3- مدودیف به دنبال تقابل با امریکا و اتحادیه اروپا نیست اما اگر به هر دلیل در تقابل با منافع غرب قرار گیرد احتمالا حاضر است به چین و ایران و هند بیش از گذشته نزدیک شود .

4- روسیه در عرصه هایی چون بازار انرژی (نفت و بویژه گاز ) و خاورمیانه (عراق و لبنان ) و نیزجهان اسلام تمایل بیشتری برای افزایش همکاری با ایران دارد و ایران متقابلا در زمینه های تکنولوژی دفاعی ، هوا فضا و همکاری های منطقه ای مانند خزر و سازمان شانگهای بیش از سایر موارد علاقه مند به گسترش رابطه است .

5- مدودیف بصورت بالقوه بخاطر ویژه گی های شخصی که دارد بهتر می تواند برای دستیابی به بازار ایران از خود انگیزه نشان دهد این ویژه گی ها در جای خود باید بصورت دقیق تر و علمی تر بررسی شود تا در چهار سال اتی بتوان با او بهتر از پوتین که بسیار حرفه ای تر و کارکشته تر عمل می کند ، وارد تعامل شد.