گذشته و آینده سیاست خارجی ایران در دولتهای دهم و یازدهم
اولا باید توجه داشت سیاست خارجی هر کشور امتداد سیاست داخلی آن است؛ این یک جمله کلاسیک است و تمامی نظریه پردازان سیاست خارجی به آن اذعان دارند. در واقع سیاست خارجی که مجموعه بایدها و نبایدهای یک کشور در عرصه روابط با سایر کشورها را دربر می گیرد و به وسیله دیپلمات های آن کشور پیگیری و اهداف و برنامه هایش مورد اجرا گذاشته می شود، همه متاثر از سیاست داخلی و وضعیت یک کشور در داخل است. یک دیپلمات به پشتیبانی از مردم کشورش در مذاکرات و مناسباتش با سایر کشورها وارد می شود. یکی از جلوه های این حمایت مردم در عرصه سیاست داخلی، انتخابات است و بالاترین سطح نیز انتخابات ریاست جمهوری است چرا که تمام مردم کشور، روی یک فرد متمرکز می شوند و به او رای می دهند. لذا این فرد هرچقدر آرای بیشتری به دست آورده باشد، مشروعیت بیشتری خواهد داشت. همچنین طبیعی است تیمی که فرد منتخب برای سیاست خارجی انتخاب می کند در واقع تاثیر بسیار تعیین کننده ای در مناسبات با سایر کشورها دارد. اگر پشتیبانی مردم و مجلس پشت دولت و تیم سیاست خارجی اش باشد آنها در مناسبات شان با دیگر کشورها بهتر وارد عرصه همکاری یا رقابت می شوند.
طرف مذاکره کننده نیز از این مسئله به خوبی مطلع است که طرفی که در برابرش نشسته تاچه حد از پشتیبانی ملت برخوردار است. این یک موضوع کلی است که سیاست خارجی جدای از سیاست داخلی یک کشور به ویژه صحنه انتخابات آن نیست. اما سیاست خارجی هم سیاست داخلی را تحت تاثیر قرار می دهد یعنی این رابطه دوسویه است.
به نظر شما مهمترین اولویت رئیس جمهور آینده ایران در حوزه سیاست خارجی چیست؟
مسئله هسته ای ایران یکی از مهمترین اولویت های رئیس جمهور آینده است و هیچ موضوعی مهم تر از این در سیاست خارجی ایرانی وجود ندارد. زیرا این موضوع هم روی اقتصاد ایران تاثیر گذاشته، هم روی مناسبات ایران با سایر کشورها و هم در مبادلات فرهنگی ایران با سایر کشورها نقش داشته است. بنابراین اگر رئیس جمهور آینده بتواند طرح مشخصی را برای حل و فصل مسئله هسته ای ارائه دهد و موفق شود این موضوع را با حفظ آرمان ها به سرانجام خوب برساند، قطعا کمک بزرگی به کشور کرده است. این مسئله یک گام بزرگ خواهد بود که رئیس جمهور آتی بتواند در سیاست های داخلی نیز موضوعات مختلف را به خوبی عملیاتی کند.
آیا از منظر کشورهای غربی و کشورهای مذاکره کننده با ایران نیز روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در ایران اهمیت دارد؟
در رابطه با مذاكرات هسته اي دولتي كه روي كار بيايد از 2 وجه اهميت دارد؛ نخست اين كه تاچه حد از حمايت مردم برخوردار است و بخش ديگر اين كه از چه خاستگاهي برخوردار است.
مسئولان ساير كشورها از اين جهت منتظرند ببيند رئيس جمهور آينده چه كسي است تا بفهمند آيا اين فرد در چارچوب روابط بين الملل رفتار خواهد كرد يا اين كه اساسا نمي تواند با آن ها تعاملي داشته باشد. لذا در رابطه با مذاكرات هسته اي، براي غرب هم فرد منتخب به عنوان رئيس جمهور و ميزان آرايي كه كسب كرده اهميت دارد و هم جایگاه و اعتبار حقوقي اين شخص مهم است . از اين جهت براي آن ها خيلي اهميت دارد كه اين 8 نفري كه كانديد شده اند را تجزيه تحليل كنند و ارزيابي كنند كه كدامشان براي غرب مناسب تر است. البته اگر از منظر آن ها به انتخابات ايران نگاه كنيم، انتخاب ميان بد و بدتر است و هيچ يك از اين 8 نفر كانديداي خوشايند طرف غربي نيست.
روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در ایران تا چه میزان روی مسائل کلی و مهمی چون مسئله هسته ای و رابطه با آمریکا تاثیرگذار خواهد بود؟ در زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا برخی کارشناسان مدعی بودند که چه دموکرات ها روی کار بیایند و چه جمهوری خواهان، روی یک سری از مسائل کلی تاثیری نخواهد داشت و سیاست های کلی که تدوین شده به همان صورت ادامه خواهد یافت. آیا این موضوع در رابطه با ایران نیز صدق می کند؟
حرف کلی زدن در رابطه با سیاست خارجی و بیان این مسئله که هر کس روی کار بیاید همان سیاست های کلی را در پیش خواهد گرفت آسان است اما مسئله بدین صورت نیست. مثلا در مورد ایالات متحده این اشتباه است که بگویند اوباما با جورج بوش تفاوتی ندارد. چرا که این دو خیلی با هم فرق می کنند اما یک مسئله ای وجود دارد که سیاست های کلان یک کشور خیلی دیر تغییر می کند و به این صورت نیست که با تغییر یک رئیس جمهور این سیاست ها نیز تغییر کند. سیاست های کلان یک کشور معمولا بیش از یک دهه ثابت می ماند اما در اجرا ؛ دیپلمات ها تاکتیک هایی را دنبال می کنند که یک رئیس جمهور اتخاذ می کند. همچنین ممکن است نوع تعامل تیم ریاست جمهوری جدید با تیم قبلی کاملا در ارتباط با دیگران متفاوت باشد.
در آمریکا نیز در حقیقت میان اوباما و بوش نیز در چگونگی اجرای سیاست های کلان آمریکا، تفاوت های آشکاری به چشم می خورد. مثلا بوش هرگونه مذاکرات با ایران را به تعلیق غنی سازی اورانیوم در ایران منوط می کرد در حالی که اوباما با برداشتن شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم ، سیاست فشار و مذاکره را در پیش گرفت.
در ایران نیز به همین ترتیب است یعنی یک سری سیاست های کلان داریم مانند استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی؛ این مسئله مبنای بحث استقلال خواهی و عدم وابستگی در سیاست خارجی را نیز تشکیل می دهد.
بنابراین درکلیات سیاست خارجی ایران تغییر خاصی صورت نگرفته است. اما واقعیت این است که با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید، روش ها و تاکتیک ها نیزتغییر می کند؛ گاهی این تغییرها انقدر قابل توجه است که مسیر سیاست خارجی ایران را تحت تاثیر می گذارد .
گاهی هم با تغییر شرایط بین المللی سیاست کشورها تحت تاثیر آن تغییرمی کند. به عنوان نمونه شرایط بین المللی پیش از فروپاشی دیوار برلین یا فروپاشی شوروی، خیلی متفاوت تر از دوران پس از آن است. به همین دلیل روش های سیاست خارجی ایران نیز منطبق با آن تغییرات، تغییر کرد و ایران یک سری روش های جدید را اتخاذ کرد. این دوره همزمان با دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بود. همچنین در دهه اخیر یعنی پس از حادثه 11 سپتامبر به بعد ما شاهد یک تحول اساسی دیگر در روابط بین الملل بودیم لذا در دوره آقای خاتمی نیز تغییراتی به وجود آمد. بنابراین در هر دوره ای با توجه به شرایط بین الملل تغییراتی در سیاست خارجی به وجود می آید. در نتیجه می توان گفت بطور کلی دو فاکتور در سیاست خارجی تاثیرگذار است. نخست آمدن یک فرد جدید به عنوان رئیس جمهور و دیگری شرایط بین الملل حاکم .
روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، تاچه حد روی سیاست خارجی تاثیرگذار بود؟
روی کار آمدن احمدی نژاد تحول قابل توجهی در سیاست خارجی ایران به وجود آورد. من به مثبت بودن یا منفی بودن این تحول کاری ندارم اما بطور قطع دیدگاه کسانی را که معتقدند که تحولی در سیاست خارجی ایران رخ نداده است،نمی توانم بپذیرم . اما اگر کمی تحولات هشت سال گذشته را مرور کنیم می توان این تحولات را مشاهده کرد.
به عنوان نمونه یادآور می شوم ، جهت گیری های ایران در دوره آقای احمدی نژاد از سیاست تدافعی تبدیل شد به سیاست تهاجمی؛ یعنی وی معتقد بود که ما نباید در برابر غرب منفعل باشیم و سیاست دفاعی داشته باشیم. درواقع یک نوع افراط گرایی را در برابر سیاست تنش زدایی آقای خاتمی در سیاست خارجی در پیش گرفت . بطوریکه بر اساس همین سیاست تهاجمی ، هولوکاست به عنوان افسانه مطرح شد .
یعنی از نگاه آقای احمدی نژاد، بحث هولوکاست به عنوان اصلی ترین نقطه ضعف غرب مورد تهاجم قرارگرفت. اگرچه این مسئله، مشکلات بسیاری در روابط ایران ما با سایر کشورها به وجود آورد و بویژه در مناسبات ایران با اتحادیه اروپایی، تاثیر منفی قابل توجهی گذاشت.
ایران که تا آن زمان با کشورهای مهم اروپا یی مناسبات خاصی داشت و می توانست در رفتار با آمریکا از اهرم توازن بخش اروپا استفاده کند؛ به دنبال طرح مسئله افسانه دانستن هولوکاست ، این موقعیت برای ایران از بین رفت.در این دوران ایران به سمت گسترش روابط با آفریقا و آمریکای لاتین پیش رفت.
بر این اساس می توان گفت هررئیس جمهور جدیدی که در ایران روی کار بیاید می تواند تاثیرگذاری های بسیاری در تمام عرصه ها از جمله سیاست خارجی ایران داشته باشد هرچند كه كليات سياست خارجي ما در زمان احمدي نژاد تغيير نكرد اما در مناسبات ايران با كشورهاي ديگر، تغييرات چشمگيري بوجود آمد. اين تغييرات در روابط با كشورهاي آفريقايي و آمريكاي لاتين مثبت بود اما در رابطه با اروپا خيلي منفي بود. همچنين در دوران احمدي نژاد با توجه به اينكه از قبل رابطه اي با آمريكا نداشتيم، فقط تعارضات بین تهران و واشنگتن بيشتر شد.
با توجه به اين موارد رئيس جمهور آينده مي تواند هم در جهت مثبت تغييرات قابل توجهي در شيوه ها و راهبردهاي مختلف ايجاد كند و هم در جهت منفي. اين صحيح است كه سياست هاي كلان كشور زير نظر مقام معظم رهبري است اما اجرا، اتخاذ روش ها و تاكتيك ها زير نظر دولت است و دولت بايد اين ها را عملياتي و اجرايي كند.
درحوزه منافع ملی به چه دلیل شما معتقد هستید عملکرد دولت احمدی نژاد مثبت بوده است؟اصولا ارزیابی شما از روابط ایران با کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین چیست؟
کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین در عرصه های بین المللی مانند سازمان ملل و غیر متحد ها رای قابل توجهی دارند و از نظر سیاسی همسویی آنها با ایران بسیار اهمیت دارد از لحاظ اقتصادی نیست انجا بازار مناسبی برای کالاها ی ایرانی محسوب می شود اگرچه بعضی از کارشناسان بر این واقعیت تاکید دارند که کشورهای این حوزه در صحنه بین الملل تاثیرگذاری بسیار کمتری از اروپایی ها برای ایران دارند. اگرچه این حقیقت را نمی توان منکر شد. اما نقشی را که 53 کشور آفریقایی و بیش از چهل کشور آمریکای لاتین و حوزه کارائیب برای ایران دارد نه روسیه و نه چین به دلیل منافعی که داشتند نتوانستند در مجامع بین المللی برای ایران ایفائ کنند. چین و روسیه تنها کارکرد شان در توازن بخشی با آمریکا در ارتباط با ایران اهمیت دارد. به همین دلیل آمریکا در سالهای اخیر از دوری ایران از اتحادیه اروپا سوء استفاده کرد و موفق شد اتحادی نامقدس بین اتحادیه اروپا، کانادا، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا علیه ایران بوجود آورد. این حرکت در زمان اوباما آغاز شد و همچنان ادامه دارد. امیدوارم رئیس جمهوری جدید ایران بتواند این اتحاد نامقدس را برهم بزند.
آیا ممکن است با انتخاب رئیس جمهور جدید در ایران در بحث مذاکره با آمریکا تحولی ایجاد شود یا به نوعی تابوی مذاکره با این کشور شکسته شود؟
رابطه با آمريكا موضوعي است كه در سطح رهبري راجع به آن تصميم گيري خواهد شد. اما كميته هاي كارشناسي مي توانند درباره اين موضوع بحث و بررسي كنند بدون اينكه موضوع رسانه اي و تبليغاتي شود. کارشناسان مي توانند نفع و ضرر اين مسئله را بررسي كنند. آنچه كه مشخص است، آمريكايي ها در درجه اول، خواهان فروپاشی جمهوري اسلامي ايران از درون هستند. زیرا انها به غلط ماهیت حکومت ایران را نافی منافع بلند مدت خود در منطقه می دانند .
اما چون ايران به عنوان يك قدرت بازيگر منطقه اي مطرح است، آمریکایی ها می دانند به ناچار بايد با ايران تعامل داشته باشند. حال مسئله مهم اين است كه ايران چگونه مي تواند نوع مناسبات را با آمريكايي ها تنظیم کند که از یکسو منافع ملی اش را تامین کند و از سوی دیگر مانع از مداخله آمریکا در امور داخلی خودش شود.
درایران برخي ازکارشناسان با استناد براينكه اصولا دولت امریکا قابل اعتماد نیست، معتقدند آمریکا مي خواهد با سوء استفاده ازمذاكره با ایران ، اعتبار ایران را در مورد سازش ناپذیری ایران زیر سئوال ببرد تا بتواند از ایران امتياز كسب كند بدون اين كه امتيازي بدهد. بر این اساس هرگونه مذاكره اي با آمريكا را رد مي كنند. اين گروه از کارشناسان مذاكره را مقدمه اي بر ايجاد روابط مي دانند
ولی من معتقدم درجهان سیاست این امکان وجود دارد که كشورها باهم مذاكره كنند برای انکه مشکلاتشان را حل و فصل کنند و یا حداقل کاهش دهند، بدون آنکه لازم باشد روابطي بین آنها آغازشود. لذا صرف مذاكره بین دو طرف به معناي رابطه برقرار کردن نيست. روابط ميان ايران و آمريكا يك پرونده قطور است و مسائل هسته اي بخشي از آن پرونده محسوب می شود. اگر روزي قرار است با آمريكا مذاكره و گفتگويي انجام بگيرد نمی توان به صورت کلی وارد گفتگو شاد بلکه می توان بصورت تفكيك شده راجع به هر مسئله اي مشكلات مان را حل كنيم.
اگرچه مسئله هسته اي جداي از روابط کلی ايران و آمريكا نيست . اما مي تواند جزئي از آن باشد و به صورت خاص و موردي بررسي شود. ايران در روابطش با كشورهاي دنيا در برخي موارد با موانعي روبه روست كه اين موانع را آمريكايي ها به وجود آورده اند. البته اين بدان معنا نيست كه اگر با آمريكا مذاكره كنيم تمام مشكلات مان حل خواهد شد زيرا بسياري از كشورهايي كه با آمريكا مذاكره دارند نه تنها مشكلات شان حل نشده بلكه بر آن افزوده شده است. همچنين نفي اين مسئله نبايد تاييد مسئله عدم مذاکره با آمريكا باشد. يعني نبايد اينگونه بيان كنيم كه اگر با آمريكا مذاکره نداشته باشيم تمام مشكلات مان حل خواهد شد. زيرا در شرايط فعلي آمريكا مشكلات بسياري براي كشور ما به وجود آورده است لذا ايران بايد كاملا خردمندانه راجع به اين موضوع در كميته هاي كارشناسي ارزيابي انجام دهد و جنبه هاي مختلف را بررسي كند و به جمع بندي نهایی برسد؛ در نهايت هم این مقام معظم رهبري هستند که در رابطه با اين موضوع تصميم گيري نهایی خواهند كرد.
جدای از بحث هسته ای چه مسائلی پیش روی دولت آینده خواهد بود؟
نقاط قوت دولت احمدي نژاد اين بود كه تلاش كرد به دور از هرگونه نگراني نسبت به مناسبات سنتي و ديپلماتيكي كه قبلا در وزارت خارجه حاكم بود، روابط را با آفريقا و آمريكاي لاتين گسترش دهد. اگر چه بسياري در داخل به غلط بيان مي كنند كه كشورهاي آفريقايي و آمريكاي لاتين در آن سطحي نيستند كه ايران با آن ها مناسباتش را گسترش دهد در حاليكه واقعيت اين است كه ايران در اين كشورها منافع دارد. همانطور که عرض کردم اين كشورها هم در سازمان ملل و هم در چارچوب جنبش غيرمتعهدها و در آژانس بين المللي انرژي اتمي به كمك ايران مي آيند و اين جنبه هاي سياسي را نبايد از نظر دور داشت. از لحاظ اقتصادي نيز سرمايه گذاري ايران در اين كشورها، منافع دو جانبه دارد. اگر آفريقا يا آمريكاي لاتين هيچ سودي ندارند پس چرا کشورهای اروپایی چون انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا و هلند و یا چین و روسیه در این کشورها سرمایه گذاری کرده اند؟ زیرا در این مناطق امکان سودآوری وجود دارد.
امید است دولت آینده از بستری که در این زمینه فراهم شده است خردمندانه استفاده کند. دولت آینده لازم است امکانات جدید را کشف کند تا ایران و کشورهای آفریقایی و آمریکایی بتوانند درهر دو منطقه به سود متقابل برسند.زیرا سودهای یک طرفه به سرعت مناسبات را قطع می کند. ایران دردوره دولت یازدهم می تواند با کشورهایی آفریقایی و آمریکای لاتین روابط بازهم بهتری را برقرار سازد. دولت احمدی نژاد در این عرصه نسبتا موفق عمل کرد اگرچه می توانست خیلی بهتر هم عمل کند. اما به دلیل مخالفت های آمریکا و مشکلاتی که آمریکا در این رابطه ایجاد کرد، در برخی موارد ناموفقبود. مثلا قطع رابطه ایران با مراکش یا قطع مناسبات مان با گامبیا و سنگال، مواردی بودند که به ضرر ایران تمام شدند. امیدوارم دولت جدید بتواند روابط با مراکش و سنگال دو کشور مهم آفریقایی را از سر بگیرد. در آمریکای لاتین ایران پیشرفت بهتری داشت به همین خاطر نیز آمریکا احساس خطر کرد و در رابطه با نفوذ ایران اخطار داد. امیدوارم دولت یازدهم با بهره گیری تیم جدید دیپلوماتیک فضای جدید را برای ایران در حیاط خلوت آمریکا فراهم کند . این موضوع قدرت بازیگری ایران را بالاتر می برد.
پیرامون جنبه های منفی سیاست خارجی دولت احمدی نژاد در وهله نخست دولت یازدهم می تواند به بحث هولوکاست پایان دهد ؛ اگر این موضوع به صورت ناپخته مطرح نمی شد برای ایران در عرصه جهانی خیلی بهتر بود. درواقع دولت جدید می تواند به عوض نفی هولوکاست، ابعاد این موضوع را به چالش بکشاند و این گونه مسائل را در سطح دانشگاه ها و موسسسات تحقیقاتی دنبال کند.
باید توجه داشت مطرح کردن ناپخته این موضوع از سوی مراکز رسمی دولتی مشکلات متعددی را در ابعاد محختلف برای تعاملات خارجی ایران بوجود آورد بدون آنکه ایران توانسته باشد از مزایای ان بصورت موثر بهره مند شود.
دولت یازدهم باید این بهانه را از دست صهیونیست ها خارج کند. آن ها که شیوه های مظلوم نمایی را به خوبی آموخته اند توانستند از این مسئله استفاده کنند و بحث نابودی اسرائیل را برجسته سازی کنند. مهمترین آسیبی که این موضوع به ایران وارد کرد از دست رفتن روابط مان با اروپا بود زیرا در سال های گذشته ایران همواره از روابط با آلمان، ایتالیا، فرانسه ، اسپانیا و یونان برای توازن روابط با آمریکا استفاده می کرد.
درحقیقت آمریکا و اسرائیل از طریق سوء برداشت از این موضوع در میان مردم جهان فشاری را بر ایران وارد آورد ند که هزینه ان بسیار بیشتر از منافع ان بود امیدوارم دولت یازدهم بتواند با اتخاذ روش مناسب دفاع از منافع ایران از هرگونه افراط و تفریطی در این موضوع و سایر مسائل مهم اجتناب کند.
در نهایت دولت یازدهم با اتکائ به پشتیبانی ملت ایران می تواند با قدرت مانوربیشتری در برابر زیاده خواهی های آمریکا واردعمل شود. دولت یازدهم می تواند با اتخاذ روش های مناسب ضمن به حداکثر رساندن منافع ملی ایران با حفظ آرمان های خود مقتدرانه با جهان تعامل بهتر و بیشتری داشته باشد.