چرنوبیل سیاسی در اوکراین
پیشینه مساله :
ماه آوریل در تاریخ اوکراین ،این دومین قدرت پس از روسیه که از خاکسترهای نظام شوروی چون ققنوسی سر برافراشته ؛همیشه یادآور حادثه هولناک انفجار نیروگاه اتمی در چرنوبیل است
((روز شنبه ششم اردیبهشت 1365 (بیست و شش آوریل 1986)، ساعت یک و بیست و سه دقیقه و پنجاه و هشت ثانیه بعد از نیمه شب به وقت محلی ، یعنی تنها هفت ثانیه پس از آنکه مسئول میز کنترل راکتور هسته ای دکمه وضعیت اضطراری را فشرد تا بصورت کامل فعالیت راکتور شماره چهار چرنوبیل را متوقف سازد ، انفجاری در راکتور شماره 4 نیروگاه چرنوبیل واقع در جمهوری اوکراین اتفاق افتاد که زلزله سنجهای ِ محلی قدرت آنرا 2.5 ریشتر محاسبه کردند. البته این انفجار اهمیت زیادی نداشت زیرا قدرت آن تنها در حد ترکاندن لوله های بخار و آتش سوزی در ساختمان راکتور محدود می شد و شاید به همین دلیل بود که مهندسین حاضر در محل متوجه عمق فاجعه ای که اتفاق افتاده بود نشدند و تا صبح مشغول تعمیر راکتور بودند . تمامی کارکنانی که در این عملیات شرکت داشتند از جمله مهندس ارشد راکتور تا چند روز بعد بر اثر قرار گرفتن در مجاورت تشعشعات هسته ای جان خود را از دست دادند . تنها در بعد از ظهر همان روز بود که هیأت تحقیق اعزامی ازمرکز متوجه عمق فاجعه شد. افرادی که در کنترل فاجعه بصورت مستقیم و از نزدیک دخالت داشتند اعلام می کنند که از 180 تن سوخت رادیواکتیو موجود در راکتور تنها بین 5-10 درصد در داخل باقی مانده و بقیه آن در اتمسفر منتشر شده است. میزان تشعشعات ناشی از انفجار چرنوبیل 400 برابر بیشتر از بمب اتمی هیروشیما بوده است. از این میزان مواد رادیو اکتیو بیش از 60 درصد ان در کشور بلاروس فرود آمدند . بطوریکه امروز از هر چهار نفر مردم بلاروس سه نفر به مشکلات شدید تیروئید مبتلا هستند و باید هر روز از داروهای خاص استفاده کنند.))
در آوریل امسال(2007) نیز چند روز مانده به سالگرد 21 مین سال وقوع این حادثه دلخراش یوشچنکو فرمان انحلال پارلمان را صادرکردتا به خیال خودمانع ازافزایش روزافزون قدرت یانوکویچ نخست وزیرشود .این اقدام که با مخالفت نمایندگان اکثریت پارلمان که ازاعضای حزب روس گرای
" مناطق اوکراین" هستند روبرو شد و بحران سه سال گذشته این کشوررا وارد مرحله حاد تری کرد .
اگرحادثه چرنوبیل را فاجعه بارترین حادثه درتاریخ اوکراین بنمایم بدون اغراق می توان وقوع انقلاب نارنجی را مهم ترین حادثه در اوکراین پس از استقلال درسال 1991 بدانیم که موجب تغییرات سیاسی واجتماعی واقتصادی دراوکراین ومنطقه شرق اروپا درجمهوری های برجای مانده از شوروی شد.
اگرچه اغراق امیز به نظر می رسداگر بخواهیم وقوع انقلاب های رنگی را درکشورهای برجای مانده ازشوروی از نظروسعت تخریب ومیزان خسارات با حادثه چرنوبیل مقایسه کنیم اما بی شک زیان این بحران از لحاظ سیاسی و فرصت های از دست رفته اقتصادی کمتر از حادثه چرنوبیل براوکراین و کشورهای منطقه نبوده است . اگردران زمان از سرایت تشعشعات هسته ای به کشورهای همسایه ازجمله روسیه و بلاروسی نگرانی ایجاد شده بود امروز نیز چرنوبیل سیاسی ناشی از وقوع انقلاب رنگی و شکست ان در انتخابات اسفند 1384 وضعیت بغرنجی را برای اوکراین رقم زده که بیرون امدن ازآن در آینده ای نزدیک متصور نیست .
اصول عمومی وپایه های نظری تحلیل مسایل اوکراین
الف : اوکراین برای روسیه و غرب حداقل به پنج دلیل اهمیت اساسی دارد
1- ازلحاظ تاريخي اوكراينی ها درقرون وسطي به عنوان" روسيه كياف" هستهي مركزي اسلاوهاي شرقي محسوب ميشدند. در واقع پيش از آنكه روسها بتوانند در مناطق شرق اروپا به قدرت برسند، اين اوكرايني ها بودند كه با اقتدارجبههي مشترك اسلاوهاي شرقي را رهبري ميكردند.اما بعدها در اثرجنگهاي پي درپي،کشورشان تجزيه شد و تحت كنترل ساير كشورها بويژه لهستانيها وازاواخر قرن هجدهم تحت كنترل روسها درآمدند .
2- موقعيت سرزميني اوكراين به گونهاي است كه از يك طرف پيوند دهندهي شمال اروپا در منطقهي درياي بالتيك به منطقهي جنوب شرق اروپا در درياي سياه است. ازطرف ديگر حداقل دردوقرن گذشته نقش خط حائل امنیتی را براي روسيه ايفا كرده است. اين مسئله بويژه در يك دهه گذشته پس از برهم خوردن جغرافياي سياسي شرق اروپا و روي كار آمدن دولتهاي طرفدارغرب دراروپاي شرقي بر اهميت اوكراين براي روسيه وغرب افزوده است.
3- اگردردوران جنگ سرد برلين به عنوان نقطهي رو دررويي شرق و غرب اروپا محسوب ميشد،امروزاوكراين درواقع منطقهي تلاقي منافع روسیه باغرب بهشمار ميرود.
3- اوكراين از لحاظ جغرافیائی سرزمين پست و همواري است كه خاك آنرا بهخصوص در نواحي جنوبي، استپهاي حاصلخيزي پوشانده كه سا لهاي طولاني بهعنوان مركز توليد عمدهي غلهي اروپا محسوب ميشد. قسمتهاي كوهستاني اين كشوردرنواحي غربي؛ مركزمعادن بزرگ آهن، زغالسنگ و اورانيم است.اینها همه براهمیت ژئوپولتیکی اوکراین برای اروپا نیزمی افزاید
4- اوكراين با برخورداري از 2782 كيلومتر مرزآبي درکنار دریای سیاه ؛ موقعيتي دارد كه ميتواند به مركزحملونقل وخطوط انتقال انرژی (نفت و گاز )از جنوب به شمال وازشرق به غرب اروپا باشد.
5-ازلحاظ وسعت نيزاوکراین درموقعيت دومين كشورقاره اروپا قراردارد.با درنظر گرفتن اين واقعيت كه اوكراين كشوري صنعتي- كشاورزي محسوب ميشود،درعمل مزاياي قابل توجهي دراين سرزمين وجود دارد كه طي سالهاي متمادي طمع قدرتمداران را براي تسلط به اين ناحيه جلب كرده است
ب:تمایل امریکا برای توسعه نفوذ به سمت مرزهای غربی روسیه در شرق اروپا
ازنگاه امریکا توسعه ي قلمروي اروپايي- آتلانتيکي (ناتو) ايجاب مي کند که کشورهاي استقلال یافته از شوروي ، به خصوص اوکرائين، به آن ملحق شوند. زیرا آمریکا در باره تحولات آتی در این کشورها هیچ اعتمادی ندارد.آمريكا ميداند اگر بتواند بر اوكراين نيز مسلط باشد،کنترل شرق اروپا را در اختیار خواهد داشت. از آنجا كه آمريكا هيچ اعتمادي به آینده تغييرو تحولات روسيه هم ندارد، از اين طريق ميكوشد با به قدرت رساندن دولتهاي طرفدارغرب درجمهوريهاي پيرامون روسيه، حلقه محاصره را براي مقابله با هر گونه تغيير و تحول پيشبيني نشده در روسيه تنگترسازد.
ج : تعارض های موجود بین مردم شرق و غرب اوکراین
مناطق شرقي اوكراين كه ازلحاظ صنعتي تقريبا 17 درصد كل امكانات شوروي سابق را در اختیار دارند ؛بيش از 79 درصد درآمد ملي اين كشوررا توليد ميكنند و از اين جهت طي سالهاي پيش از فروپاشي شوروي، هميشه شكاف درآمدي بين نواحي شرق اوكراين با مناطق غربي اين كشور دردسر ساز بوده است. بطوريكه اكثريت جمعيت غرب اوكراين براي رها شدن ازكمبودهاي موجود، طرفدار نزديك شدن هرچه بيشتر به اتحاديهي اروپا وآمريكا هستند. در حالی اکثر مردم مناطق صنعتی شرقي و جنوبی اوكراين كه بيش 8 ميليون نفرآنها روس تبارهستند،به نزديك ترشدن هرچه بیشتر مناسبات اوکراین با روسيه تمایل دارند . همين تعارض موجب شده است كه طي سالهاي اخير اوكراين ،کانونی براي رقابت بين اتحاديهي اروپا وآمريكا از يك سو و روسيه از سوي ديگر باشد.
د:نیاز متقابل روسیه و اوکراین به یکدیگر
به دلیل نقش تاریخی اوکراینیهای کی اف که بنیان گذار دولت" کی اف روس" بودند وبه تشکیل امپراتوری روسیه تزاری کمک بسیار مهمی کرده اند,همیشه مناسبات نزدیک و تعین کننده ای بین روس ها و اوکراینی ها به عنوان برادران هم نژاد اسلاو شرقی وجود داشته است .
علاوه بر این اوکراین درواقع کلید دروازه ورودی روسیه به شرق اروپا محسوب می شود وبه همین جهت جدایی انها از یکدیگر نه ممکن و نه به نفع انها خواهد بود. به عنوان نمونه اکثرخطوط انتقال گازو نفت روسیه به اروپا ازطریق اوکراین می گذرد وهم اوکراین به نفت و گاز روسیه که بابت حق ترانزیت دریافت می کند نیاز دارد و هم روسیه به همکاری اوکراین برای انتقال نفت و گاز خود به اروپا شدیدا نیازمند است .
سرانجام آنکه روسيه ميداند براي آنكه بتواند قدرت چانهزني سياسي- اقتصادي خود را با آمريكا افزايش دهد به هرقيمت ممكن بايد جبههي متحد اسلاوهاي شرقي را درروسيهي سفيد و اكراين حفظ كند.
شناخت ریشه های بحران دراوکراین
بحرانی که ا زا ول ا ذ ر ماه83 در اوکراین هم زمان با برگزاری دوراول انتخابات ریاست جمهوری دراین کشوربخاطر تقلب دراعلام نتایج آن، به وجود ا مد , تاثیرات تعیین کننده ای بر منطقه شرق اروپا وتا حد قابل ملاحظه ای بر مناسبات روسیه و غرب بویژه امریکا داشت.این بحران درعمل بسترلازم را برای تحقق انقلاب نارنجی دراوکراین فراهم کرد. آمریکا که از ده سال قبل در این کشوربر روی جوانان ،جنبش دانشجویی و رسانه های گروهی سرمایه گذاری کرده بود توانست با کمک افرادی چون یوشچنکو که همسرش تابعیت امریکایی دارد ،جنبش مردمی وسیعی را سازمان دهی کند که بعدها به دلیل رنگ لباس ها و پرچم های هواداران آقای یوشچنکو که به رنگ نارنجی بود به انقلاب نارنجی معروف شد. هفته نامه ا شپیگل چاپ آلمان در14 نوامبر2005 گزارش مفصلی در باره ریشه های انقلاب نارنجی دراوکراین منتشر کرد که به دلیل اهمیت آن در افشاء ماهیت انقلاب فریبنده نارنجی ها در اوکراین، بخشی ا ز ان عینا نقل می شود:
((چگونه می توان انقلاب کرد؟ آنچه در سال 2000 در یوگسلاوی، در سال 2003 در گرجستان و در سال 2004 در اوکراین روی داد، به نظر می رسید یک مقاومت مردمی خودانگیخته علیه حاکمان باشد. اما در حقیقت بسیاربا دقت توسط رهبران دانشجویی و شبکه های آنان سازمان دهی شده بود. آنها از گرفتن کمک از آمریکا نیزپروایی نداشتند.
آنان، این قهرمانان تغییرات دمکراتیک درجهان، به کابوس خودکامگان وامید سرکوب شوندگان تبدیل شده اند. آنان در سرزمین های خود مقاومت های مردمی را سازماندهی کرده و مستبدان را ازکاخ هایشان رانده اند. اینک آنان با یکدیگر برای یک انقلاب جدید دراروپای شرقی، آسیای مرکزی و خاورمیانه نقشه می کشند تا قدرت را از دست حاکمان مستبد خارج کرده و آزادی های شهروندی انسانها را به آنها باز گردانند.
آنان تقریبا در سنین سی هستند. اغلب مردان جوانند. لیکن زنان نیز در صفوف آنها مبارزه می کنند. اکثر آنان در دانشگاه با یکدیگر آشنا شده اند. کسی که اخبار سال های گذشته را در رسانه ها دنبال کرده باشد، ممکن است در لحظاتی گذرا به هنگام جشن و سرور انقلاب، حضور آنان را حس کرده باشد. لیکن نه در نخستین ردیف. شعار آنان ماندن در پشت صحنه است. یک ارتش صلح در سایه تشکیل شده است که سازماندهی و برنامه های آن را هیچ کس نباید بشناسد. پر ازرازورمز، ضربه زننده، پیگرد ناپذیر. آنان به یک پدیده مهم در سیاست بین المللی تبدیل شده اند و تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
آنان را می شد در آن روزشگفت انگیزپنجم اکتبر2000 دربلگراد (صربستان) دید. آنها در جایی میان صدها هزارتظاهرکننده ای بودند که ا سلوبودان میلوسوویچ رییس جمهور مبهوت را مجبور به استعفا کردند وهنگامی که این جنایتکار جنگی با دلسوزی نسبت به خود استعفایش را اعلام کرد، آنها به شادی پرداختند..
آنان را می شد روز 23 نوامبر 2003 در تفلیس هم دید، هنگامی که ادوارد شواردنادزه رییس جمهور فاسد گرجستان پس ازهجوم بدون خشونت مردم به ساختمان مجلس از اقامتگاه خود به طور زنده از فرستنده سی ان ان، مبهوت ازرویدادهای انقلاب گل سرخ، با صدایی لرزان وداع خود را با قدرت اعلام کرد.
آنان را همچنین می شد روز 31 دسامبر 2004 در کیف دید، هنگامی که اعلام شد ویکتور یانوکوویچ سرسخت که درانتخابات رژیم ورشکسته کوچما تقلب کرده بود، در برابر تظاهرات گسترده مردمی در میدان اصلی شهر و در برابردریایی ا اعتراض نارنجی پوشان، از قدرت دست کشید. قدرت دولتی اوکراین بدون هرگونه استفاده از نیروی نظامی و با تکیه بر تظاهرات گسترده، ترانه های فکاهی ومقاومت دردومین دورانتخابات درهم کوبیده شد
درکیف، لئونید کوچما رییس جمهور فاسد و رسوا در آخرین سال دوره ده ساله ریاست جمهوری خود بود. هیچ تردیدی وجود نداشت که اومی خواهد به هر قیمتی شده نخست وزیری که تا کنون دو بار محکوم شده بود(یاناکویچ) را، به جانشینی خود منصوب کند. کسی انتظار «انتخابات عادلانه» در این کشور نداشت. پیش از این هم ماریک چه گوارای صربستانی، به تقاضای «خانه آزادی» در شهرهای «دانسک» و «ادسا» دراوکراین سخنرانی کرده بود. حالا درنوامبر2003 بنیاد انگلیسی «وست مینتسر» هزینه مسافرت درپنج شه اوکراین را برای او تأمین کرده بود. در کاخهای پیشاهنگی و مراکز جوانان، ماریک برای شنوندگان خود تعریف می کند چگونه سه سال پیش میلوسوویچ را با قدرت تخیل، با پیگیری و بدون خشونت از قدرت خلع کردند و همین چندی پیش مشابه آن را در گرجستان انجام دادند. تصویرسازی های ماریک در اوکراین در یک زمین کاملا حاصلخیز فرود می آید. در اینجا شبکه متراکمی از سازمان های غیر دولتی (ان جی او) متمایل به غرب وجود داشت و پول به نهادهای دمکراتیک سرازیر می شد. در عین حال یک پیشینه نافرمانی مدنی از دوران جنبش دانشجویی در دهه هشتاد و سپس تا جنبش شکست خورده «اوکراین بدون کوچما» در سال 2001 وجود داشت. بعلاوه، اوکراین نه صربستان بود ونه می شد آن را با گرجستان مقایسه کرد. دراوکراین تنها پنج درصد ازجمعیت درپایتخت زندگی می کنند. برای اینکه بتوان دومین کشو بزرگ اروپا از نظرمساحت را به حرکت درآورد، باید به ساختن سلول های مبارزاتی دست می زدند. در قسمت شرقی کشورکه صنعتی و طرفدارروسها بود، به زحمت می شد این وظیفه را انجام داد.
به همین دلیل ماریک و دوستانش در غرب اوکراین به تشکل جوانان پرداختند. از مدتها قبل تلاش می شد تا یک جنبش اعتراضی مانند «مقاومت»درصربستان و «کافیست!» در گرجستان در اینجا (اوکراین) سازماندهی شود. از ژانویه 2004 جنبش «پورا» در اوکراین شکل گرفت. «پورا» به معنی «وقتشه!» است. همزمان رهبران اپوزیسیون در جلوی صحنه صف آرایی کردند. ویکتور یوشچنکو و یولیا تیموشنکو کسانی بودند که روی آنها سرمایه گذاری شده بود. 65 میلیون دلار تنها از مالیاتی که مردم آمریکا می پردازند، از سال 2002 آن هم فقط از صندوق وزارت امور خارجه آمریکا برای انتخابات اوکراین خرج شد. رون پاول یکی از نمایندگان حزب جمهوری خواه در واشنگتن می گوید: «ما نمی دانیم چند ده میلیون دلار دولت آمریکا برای انتخابات اوکراین خرج کرد. ولی می دانیم بخش اعظم این پول برای حمایت از یک نامزد معین بود» - ویکتور یوشچنکو.
اما هزینه سفر فعالان جنبشش موسوم به پورا «وقتشه!» را به صربستان بنیاد انگلیسی «وست مینستر» پرداخت. این جنبش حالا دیگر ساختاری داشت که همه اوکراین را در بر می گرفت و دارای یک استراتژی مشخص بود. مرحله حمله فرا رسید. 320 نفر از جوانان جنبشش«وقتشه!» به هزینه «خانه آزادی» در اردوگاهی در سواحل کریمه گرد آمدند. در میان فعالان افراد مختلفی وجود داشتند. از آرمانخواه تا عملگرا. در طول روز رویدادهای احتمالی برای موارد جدی تمرین می شد و بروشور تقسیم می کردند.چهل میلیون صفحه بروشورباید بین آنان پخش می شد. در این بروشورها دستورالعمل هایی درباره عضویت سی و پنج هزار نفری وجود داشت که در صورت لزوم باید به سوی کیف سرازیرمی شدند تا کار تعویض قدرت را پایان دهند. رنگ انقلاب مشخص شد: همه باید رنگ نارنجی به تن داشته باشند.
در حالیکه اعضای جنبشش «وقتشه!» در سواحل کریمه با تی شرت های نارنجی عکس می انداختند تا در سایت جنبش در اینترنت منتشر شود، در کیف هنوز یک استراتژی معین وجود نداشت. یوشچنکو نامزد انتخاباتی اپوزیسیون مردد بود. جان هربست سفیر آمریکا در اوکرایین در یک محفل خصوصی نگرانی عمیق خود را ابراز کرد و گفت معلوم نیست با این مرد بتوان رژیم را عوض کرد.
روشن است که روسیه خواهان ثبات در اوکراین بود. روسیه می خواست یک اوکراین با ثبات داشته باشد که دالان نفت و گاز و هم چنین ناوگان های روسیه در دریای سیاه را به خطر نیندازد. از طرف دیگر برای آمریکا و متحدانش دیگر راه بازگشت باقی نمانده بود. این همه پول! این همه تلاش! خانم حسابدار یکی از گروه های اپوزیسیون به نام «اوکراین ما» به یک فرد معتمد می گوید: «در هفته های پیش از انتخابات چمدان چمدان پول در فرودگاه کیف تحویل داده می شد.» او می گوید یک کمک 150 هزار دلاری را که از سوی یک فرد خصوصی بود کنار گذاشتند چون نمی دانستند با آن چه کنند!
هنگامی که ویکتور یوشچنکو با آن بیماری اسرارآمیز خود روز 31 اکتبر وارد دور اول انتخابات شد، برای پایان کار مجهز شده بود. پایتخت اوکراین و بقیه شهرها از ناظران انتخاباتی پوشیده شد. دفتر پژوهش بازار «پن، شون و برلند» واقع در نیویورک که چهار سال پیش در سرنگونی میلوسوویچ فعال بود، این بار نظرسنجی انتخابات را در اوکراین بر عهده گرفت. فعالان جنبشش «وقتشه!» منتظر علامتی از بالا بودند.
ماریک را در فرودگاه متوقف کردند و به دستور رژیم پیشین به کشورش صربستان باز گرداندند. به این سازمانگر انقلاب دیگر روادید نمی دادند. در این زمان اما فعالان جنبشش«وقتشه!» دیگر نیازی به او نداشتند و خودشان هدایت خشم مردم را در دست گرفتند و آن را به میدان مرکزی پایتخت کشاندند. این میدان بهترین محل برای تبدیل شدن به یک نماد بود. صحنه را از پیش آماده و بلندگوها را نصب کرده بودند. تا اینکه شب 21 نوامبر نتایج انتخابات اعلام شد. ویکتور یانوکوویچ، چهره قدیمی دولت را به عنوان پیروز انتخابات معرفی کرد. آنچه پس از آن اتفاق افتاد، همه را، حتی کسانی را که بعدها به قهرمانان انقلاب معروف شدند، در خود پیچید و برد. یکی از فعالان جنبشش «وقتشه!»
می گوید: «ما انگار کبریتی بودیم که به میان آتش مردمی انداخته شد که از پیش می سوختند.» فعالان جنبش شهری با 1546 چادر بر پا کردند و از سراسر کشور جوانان به سوی کیف هجوم آوردند. گروه یوشچنکو نیز تمام تلاش خود را به کار برد تا کار به تصحیح این انتخابات تقلبی بیانجامد.
ولی بدون پایداری مردم که در برف و یخبندان سرسختی به خرج دادند و علیه یک رژیم ورشکسته مقاومت کردند، انقلاب نارنجی امکان نداشت پیروز شود. در 27 نوامبر نیم میلیون نفر میدان مرکزی و خیابان های جانبی را اشغال کردند. دختران بنا به آموزش مربی شان در نقاط حساس و نخستین صفها ایستادند. همه می دانستند به محض اینکه نیروهای انتظامی حمله کنند، تصاویر تکان دهنده از تلویزیونها پخش خواهد شد. ولی تا زمانی که اتفاقی نیفتاده آنها رو به نیروهای پلیس فریاد می زدند: «ما می خوایم شما رو ببوسیم!»
سرانجام دادگاه عالی رأی به تکرار انتخابات داد و در 26 دسامبر 2004 ویکتور یوشچنکو با آرای نزدیک به 52 درصد پیروز شد. هنوز شش روز از انتخاب یوشچنکو نگذشته بود که جنبش «وقتشه!» در هتل «روس» واقع در کیف مراسم بزرگی بر پا کرد تا تغییر رژیم و انحلال خود را جشن بگیرد. این جنبش اعتراضی مأموریت خود را پایان یافته تلقی می کرد. ولی انقلاب نارنجی اوکراین هم ثابت کرد که یک انقلاب موفقیت آمیز الزاما به معنای تضمین مناسبات دمکراتیک پس از آن نیست. ))
فعال شدن روس ها
با پیروز شدن انقلاب نارنجی در اوکراین روس ها که حسابی نگران شده بودند دست به کار شدند و تنها یکسال بعد توانستند در انتخابات پارلمانی اوکراین شکست سختی را متوجه احزاب غربگرا کنند
آنها با استفاده از پول های بادآورده ناشی از افزایش شدید قیمت نفت توانستند با سرمایه گذاری وسیع تبلیغاتی در اوکراین، یاناکویچ و حزب متحد او یعنی حزب مناطق اوکراین را به عنوان پیروز اول انتخابات پارلمانی بار دیگر به قدرت برسانند با این تفاوت که با تغییر قانون اساسی نخست وزیر قدرت اجرایی بیشتری نسبت به گذشته به دست اورده بود و ریس جمهوری که حزبش به رده سوم در پارلمان سقوط کرده بود ناچار شد علی رغم میل باطنی اش، آقای یاناکویچ را به عنوان نخست وزیر معرفی کند اما از همان ابتدا معلوم بود وقتی یوشچنکو نتوانست با متحد سابق خود یعنی خانم تیموشینکو کار کند چگونه می تواند با رقیب انتخاباتی خود که خاستگاه دیگری دارد و رویای روسی را تعقیب می کند همکاری کند ؟ براین اساس یوشچنکو ریس جمهوری اوکراین سرانجام درفروردین امسال با انحلال پارلمان شانس خود را برای آنکه شاید بتواند با جلب نظر اکثریت مردم بار دیگر بدون مزاحمت هواداران روسیه ،به روند نزدیک سازی اوکراین به اتحادیه اروپا و ناتو و امریکا ادامه دهد، آزمود.می توان گفت یوشچنکو با صدو.رفرمان انحلال پارلمان و بحران دو ماهه ای که براه انداخت ، سرانجام یاناکویچ را مجبوربه پذیرش برگزاری انتخابات زود هنگام کرد تا اقبال خود را برای انتقام گرفتن از هواداران آبی پوش مسکو در مهر ماه اینده در جریان انتخابات پارلمانی آزمایش کند.
دلایل اهمیت اوکراین برای روسیه
علاوه بر موارد مشترکی که در بحث اهمیت اوکراین برای غرب وروسیه مطرح شد موارد ذیل بصورت خاص مورد توجه مقام های روسیه قرار دارد.
1- به جز یک مورد، کلیه راههای ارتباطی تاسیسات نظامی روسیه به اروپا ازاوکراین می گذرد
۲-سه چهارم گاز صادراتی روسیه از خطوط لوله ای عبور می کند که از اوکراین می گذرد
3- بخش شرقی اوکراین که کانون صنعتی این کشور است در واقع تکمیل کننده صنایع روسیه بویژه در بخش نظامی است
۴- بیشتر مواد غذائی و غلات روسیه از اوکراین وارد می شود
۵-رود دنییپر راه اصلی ارتباطی روسیه به روسیه سفید از جنوب اوکراین می گذرد
6- اوکراین با جمعیت 47 میلیون نفری بازار خوبی برای جذب تولیدات روسیه محسوب می شود .
در سال گذشته حجم مبادلات اقتصادی دو کشور به سالی شانزده میلیارد دلاررسید.
7- مرکز ناوگان دریای سیاه که تنها ناوگان روسیه در ابهای گرم است در بندر سواستروپل قرار دارد که در شبه جزیره کریمه واقع شده است این بندرتحت حاکمیت او کراین است و به روسها اجاره داده شده است..
8- پراکندگی جمعیت روسیه به گونه ای است که اکثر شهرهای پرجمعیت روسیه درنزدیکی مرزهای اوکراین قرار گرفته اند .
با در نظر گرفتن موارد فوق معلوم است که چرا روسیه و شخص پوتین همه امکانات خود را بسج کردند تا دولت طرفدار غرب در اوکراین با مشکل روبرو شود و در مقابل موقعیت احزاب روس گرا در اوکراین تقویت شود .
به گفته پیتر زهین تحلیل گر غربی مسائل روسیه (( اوکراینی که به سمت غرب متمایل شده باشد مثل خنجری نیست که قلب روسیه را هدف گرفته باشد بلکه مثل چکش برقی است که پیوسته برسر روسیه فرود می اید.))
دورنمای بحران
اگرچه به ظاهر با توافق روزیکشنبه ششم خردا د بحران اوکراین کنترل شد اما به نظر نمی رسد این بحران با برگزاری انتخابات پارلمانی در مهرماه 86 بطورکامل پایان یابد . چراکه نتایج انتخابات هرچه باشد هر دو طرف در موقعیت اپوزیسیون نمی توانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند و از ان مهم تر اینکه رقابتهای بازیگران خارجی در این بحران نه تنها رو به کاهش نمی رود بلکه روند رو به افزایشی را طی می کند .بر این اساس به نظر می رسد تنها یافتن فرمولی که بتواند معادله موجود را بین بازیگران داخلی و خارجی به نفع تقسیم عادلانه قدرت تقسیم کند می تواند دورنمایی برای ثبات تعریف شود .
انتخابات مجلس 2007 همانقدر مهم است که انقلاب نارنجی اهمیت دارد زیرا تشکل سياسي مجلس آينده به همان اندازه تعيين کننده خواهد بود که می تواند مسیر آینده اوکراین را در سیاست داخلی و خارجی ترسیم کند. حاميان اقتصادي آمريکايي آقاي يوشچنکو،بازهم پول بیشتری خرج می کنند درعوض آنها خواستارتغییر رفتار روسیه در قبال اوکراین هستند و معتقدند روسیه باید ضمانت لازم را در شناسايي « حقانيت » نتایج انتخابات هشتم مهر ماه آینده بدهد.در صورت انجام یک انتخابات ازاد در اوکراین احتمالا نظام يک دموکراسي پارلماني جانشين رژيم جمهوري کنوني خواهد شد .چیزی که درا صلاحات قانون اساسی بعد از وقوع انقلاب نارنجی وارد شد. .
هم اکنون بحث بر سرفدرالي شدن احتمالي کشور بر سر زبانهاست. اما باید گفت اگر انتخابات آتی نتواند گره کور موجود را باز کند احتمالا روند تجزيه ي اوکرائين آغاز خواهد شد .
اگر یوشچنکو بتواند با تیموشنکو نخست وزیر غربگرای پیشین اوکراین به توافق برسد شانس موفقیت بیشتری در آینده دارد اما مهم ترین مشکل او الیگارشی مالی است که بر مناسبات اقتصادی اوکراین مسلط شده است. خانم تیموشنکوخود از ارکان تشکیل دهنده این الیگارشی مالی محسوب می شود بنابراین اگر او متحد یوشچنکو باشد ،ریس جمهوری اوکراین باید قید مبارزه علیه فساد موجود را بزند که در ان صورت دوران اصلاحات واقعی اقتصادی و سیاسی باز هم به تاخیر می افتد و این یعنی تعداد بیشتری از هواداران انقلاب نارنجی را ناامید می کند.