تركمنستان، روابط بي‌دغدغه
حال بايد توجه داشته باشيم كه در رابطه‌اي كه ميان ايران و كشورهاي شمالي كه حول درياچه خزر قرار دارند و روسيه نيز بخشي از آن محسوب مي‌شود، شايد بتوان به طور كلي رابطه ديپلماتيك را اين‌گونه تعريف كنيم. اما در جزييات هر يك از اين كشورها در برقراري روابط شرايط خاص خود را دارند. مثلا كشوري همچون تركمنستان روابطي كه با ايران براي آن تعريف شده است روابط متقابل هم در حوزه اقتصادي، هم سياسي و هم فرهنگي است و در همه اين موارد منافع هر دو كشور وجود دارد. از يك سو ايران براي دسترسي به آسياي ميانه نياز دارد از خاك تركمنستان عبور كند و در برابر تركمنستان نيز براي دسترسي به آب‌هاي آزاد خليج‌فارس بايد از ايران گذر كند. نياز هر دو كشور و منافعي كه از هر دو كشور در برقراري اين روابط تامين مي‌شود موجب تداوم اين روابط خواهد شد. 
ايران و جنگ دو همسايه
در رابطه با ديگر كشورهاي شمال ايران نيز همين برداشت مي‌تواند وجود داشته باشد. جمهوري آذربايجان نيز مناسبات و شرايط خاص خود را داراست. نزديكي ايران و جمهوري آذربايجان را مي‌توان از اين زاويه هم مورد بررسي قرار داد كه اين دو كشور مشتركات تاريخي بسياري دارند و تا 200 سال پيش سرنوشت مشتركي براي آن دو وجود داشته است و اين مساله در تثبيت روابط ديپلماتيك ميان تهران-باكو نقش بسزايي دارد. اما وجود در‌گيري جمهوري آذربايجان و ارمنستان كه هردو همسايگان ايران به شمار مي‌روند و از سال 1988 پيش از فروپاشي شوروي بر سر منطقه قره‌باغ با يكديگر اختلاف داشتند، موجب بروز دشواري در روند مناسبات ايران با اين دو كشور شده است. پيش از فروپاشي شوروي ارمنستان با ادعاي مالكيت سراغ قره‌باغ و چند منطقه ديگر رفت و وارد خاك آذربايجان شد. همين امر، موضوعي تاثير‌گذار در مناسبات ايران با هر دو كشور شد و موجبات آن را فراهم ‌آورد كه روابط با هر يك از اين كشورها تحت‌الشعاع رابطه ايران با كشورهاي ديگر نيز باشد و سياست ماخوذه از سوي ايران در رابطه با هر يك از اين كشورها، بر رابطه ايران با كشور ديگر نيز تاثير بگذارد. البته حل اين معضل ميان جمهوري آذربايجان و ارمنستان مي‌تواند تاثير بسزايي در مناسبات كشورهاي منطقه داشته باشد و موجب افزايش روابط اقتصادي، فرهنگي و سياسي شود. با اين اوصاف در شرايط فعلي اين برداشت طبيعي است كه وجود اينچنين اختلافات در منطقه، براي كشورهاي فرامنطقه سود محسوب مي‌شود و علت اين برداشت هم اين است كه هريك از دو كشور در حال جنگ و درگيري براي شكست طرف مقابل، به قدرت‌هاي بازيگر فرامنطقه‌اي كه حاضر به همراهي با او در اين درگيري شوند امتياز مي‌دهند تا بتوانند موقعيت خود را تثبيت كنند. پس ايران در رابطه با اين دو كشور در تنگنا قرار دارد و با افزايش مناسبات با هر يك از اين دو كشور بايد ملاحظه كشور ديگر نيز صورت گيرد تا بر روابط و مناسبات با ديگري خدشه‌اي وارد نشود. مناسبات ايران با ارمنستان و جمهوري آذربايجان به دليل درگيري‌هاي موجود ميان آن دو موجب شده كه نسبت به ظرفيت‌هاي موجود در منطقه قفقاز جنوبي، موفقيت چنداني نصيب كشورهاي اين منطقه و همسايه‌هاي آنها به دست نيايد. گرچه ايران در سال‌هاي اخير در تلاش بوده است كه اين اختلافات را حل و فصل كند و تنها راه افزايش مناسبات نيز در همين مسير تعريف شده اما تاكنون نتيجه‌اي حاصل نشده است. 
علاوه بر مشكلاتي كه بر سر اختلافات ميان اين دو كشور در مسير ديپلماسي ايران وجود دارد، موضوع ديگري نيز حايزاهميت است و آن هم عدم تعريف استراتژيك دقيق از سوي ايران در منطقه قفقاز جنوبي است كه شامل سه كشور گرجستان، آذربايجان و ارمنستان است. ايران نقش خود را در اين منطقه مشخص نكرده و در ديپلماسي ما راهي كه قرار است نسبت به اين كشورها بپيماييم و اولويت‌هايي كه در اين منطقه مد نظر داريم، تعريف نشده است. اين تعيين خط مشي سياست خارجه در هر مقطع و منطقه‌اي حايزاهميت است و موجب مي‌شود در صورت تغيير دولت‌ها در كشور ما و همچنين در كشورهاي قفقاز جنوبي با وجود چشم‌انداز، مسير ادامه يابد و آن راهبرد استراتژي تغيير نكند و منافع كشور تامين شود. 
مشكلات دروني سر راه ايران و آذربايجان
در روابط ديپلماتيك ميان ايران و آذربايجان، متاسفانه ما شاهد آن هستيم كه دو عامل اساسي مانع پيشرفت مناسبات ايران با اين كشور مي‌شود؛ عامل اول، آمريكا و اسراييل است كه سفارتخانه‌هاي اين دو كشور در جمهوري آذربايجان به شدت مخالف افزايش اين روابط هستند و تلاش خود را مي‌كنند و ديگري ايراني‌هاي مقيم آذربايجان هستند كه تحركات شديدي عليه توسعه روابط ميان دو كشور در اين مدت انجام داده‌اند و همچنين جبهه خلقي‌هاي آذربايجان به خصوص جبهه كر ملي مخالف افزايش مناسبات اين دو كشور هستند و هر وقت خبري از توسعه اين روابط به گوش مي‌رسد، كارشكني‌هايي صورت مي‌گيرد. 
در برابر فضاي كشور ايران نيز تا حدودي به همين شكل است و عده‌اي هستند كه هرگاه خبر از افزايش مناسبات ايران و آذربايجان مي‌شود موضع‌گيري مي‌كنند و با دامن زدن به شايعات مانع افزايش اين روابط مي‌شوند. البته علت اين رفتار چندان مشخص نيست و نمي‌توان در رابطه با آن نظر قطعي داد اما با همين موضع‌گيري‌ و رفتارها، اين توسعه روابط را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهند. 
نقش روسيه در مناسبات منطقه
همواره در طول تاريخ روابط بين‌الملل و با افزايش قدرت دو كشور روسيه و آمريكا، شاهد آن بوديم كه روسيه بر رفتارهاي يكجانبه‌گرايانه آمريكا اعتراض مي‌كند و او را در اين موضوع كه خود را قطب دنيا مي‌داند و مي‌خواهد رهبري دنيا را بر عهده گيرد انتقاد مي‌كند. اما آنچه از روسيه نسبت به منطقه قفقاز و آسياي مركزي شاهد هستيم دقيقا سياستي يك‌جانبه‌گرايانه است. با توجه به رابطه كج‌دار ومريزآذربايجان و روسيه، آنچه درمنطقه قفقازجنوبي به چشم مي‌خورد اين است كه روسيه نمي‌خواهد دراين منطقه با ايران همراهي داشته باشد و خط همکاری متقابل را در اين منطقه ، دنبال كند. سياست خارجی  روسيه، دراين رابطه آن گونه كه دوست دارد مناسباتش را تعريف مي‌كند. براي نمونه مي‌توان به برقراري قراردادي ميان ايران و ارمنستان درباره انتقال گاز اشاره كرد كه با انعقاد آن گاز پروم روسيه بلافاصله براي اينكه انحصار گاز در منطقه را از دست ندهد، تمام شركت طرف قرارداد ايران را خريداري كرد يا در قضيه ساخت نيروگاه برق آبي در تاجيكستان، ايران برنده مناقصه سنگ توده يك شد. روسيه با نفوذي كه در اين كشور داشت بر دولت فشار آورد و اين پروژه را از دست ايران درآورد گرچه ايران برنده مناقصه سنگ توده دو و پروژه با موفقيت انجام شد. اما نتيجه‌اي كه حاصل مي‌شود فشار و نفوذ روسيه بر تمام مناسبات موجود در منطقه است. البته مي‌توان اميدوار بود روي كار آمدن آقاي پوتين موجب همكاري و همراهي بيشتر روسيه با كشورهاي منطقه شود و اين يك‌جانبه‌گري از ميان برود و آن شعاري كه اين كشور در سطح بين‌الملل مطرح مي‌كند با اجراي خود آن، مي‌تواند موجبات افزايش روابط كشورهاي شمالي و جنوبي، ارمنستان، تركمنستان، آذربايجان، روسيه با كشورهاي حوزه خليج‌فارس و همچنين ايران، افغانستان، هند و چين در آسياي ميانه شود. البته اينجا مجال توضيح و تفصيل نيست اما بايد فعاليت‌هاي فراواني در سطح بين‌الملل صورت گيرد تا اين شرايط حاصل‌ آيد. 
در پايان بايد توجه داشته باشيم هيچ كشوري ديپلماسي خود را محدود به برقراري روابط با كشورهاي همسايه نمي‌كند و علاوه بر آن با كشورهاي تاثيرگذار در فضاي بين‌الملل نيز مناسبات خود را برقرار مي‌كند. سياست خارجه هر كشوري دو عرصه  را دربرمي‌گيرد كه يكي منوط به روابط حسنه با كشورهاي هم‌جوار و ديگري برقراري مناسبات با بازيگران سياسي قدرتمند و تاثير‌گذار در فضاي بين‌الملل يا آنهايي كه تامين‌كننده منافع ملي هستند، مي‌شود. تمركز روي هيچ يك به تنهايي نمي‌تواند نياز سياست خارجه كشوري را به بخش ديگر از بين ببرد.