ميزگرد:سياست خارجي تركيه در دوران حزب عدالت و توسعه

مقدمه :

تركيه در حال حاضر قدرت بزرگي در منطقه است و در برخي موضوع‌ها نقاط برخوردش با ما جدي است. از جمله در مسائل سوريه، لبنان و در كليت بحث منطقه و اينكه تركيه مدلي است براي منطقه كه اين را بعضاً در منطقه خيلي صريح و آشكار مي‌گويند هم خود تركيه و كساني مانند راشد الغنوشي و ديگران به آن اشاره كرده‌اند. هدف اين ميزگرد آن است كه واقعاً ريشه اين رفتارها چيست؟ چقدر اين رفتارها جدي است و اين به لحاظ راهبردي چه مسائلي را براي ما به وجود مي‌آورد؟ به عبارتي نكته اين است كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك قدرت منطقه‌اي طبيعتاً با تركيه نقاط مشترك و نقاطي براي همكاري دارد و يك نقاطي براي برخورد دارد. چگونه جلو برخورد احتمالي گرفته شود؟ و چگونه مي‌توان نقاط مشترك بيشتري پيدا كرد. اگر در موضوع‌هايي هيچ اشتراكي وجود ندارد و در واقع نقطه برخورد است چگونه مي‌شود از برخورد جلوگيري كرد در اينجا ضمن معرفي كارشناسان به بحث ادامه مي‌دهيم.

1. حسن ديد‌بان كارشناس تركيه در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي

2. محمود صدقي‌زاده از سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي و پيشتر وابسته فرهنگي ايران در استانبول.

3. نوراني، از وزارت امور خارجه.

4. بهشتي‌پور پژوهشگر مسائل تركيه

5. رحمت‌الله فلاح پژوهشگر مسائل تركيه.

محورهاي اين بحث عبارت است از:

ـ اهداف و ايده‌هاي سياست خارجي تركيه چيست؟

ـ نگرش سياست خارجي تركيه به جهان اسلام و خاورميانه و تحولات منطقه چگونه است؟

ـ رفتارهاي تركيه در قبال تحولات منطقه و از جمله در مورد سوريه و فرصت‌هايي كه تركيه برخوردار است، مشكلاتي كه در اين رابطه احتمالاً دارد، و بعد واكنش‌ها نسبت به تركيه در منطقه چي بوده و در نهايت پيامدهاي رفتارهاي تركيه و فرصت‌هايي كه دارد براي جمهوري اسلامي ايران و آثار و عواقب‌اش براي جمهوري اسلامي ايران؟ راهكار‌هاي پيشنهادي براي جلوگيري از برخورد احتمالي، و حتي‌الامكان روي منافع مشترك تأكيد شود، و احياناً در موارد برخورد چگونه مي‌شود منطقي برخورد كرد كه كمترين هزينه را براي ايران داشته باشد.

² بهشتي‌پور

به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه در ترکيه نقطه عطفي در سياست خارجي اين کشور به حساب مي‌آيد. احمد داود اوغلو تئوريسين سياست خارجي تركيه است، كه تئوري‌هاي خود را به مورد اجرا گذاشته است، و لذا نسبت به گذشته تفاوت‌هاي اساسی كرده است. قبل از اينكه حزب عدالت و توسعه در سال 2001 در صحنه بازي قدرت در تركيه وارد شود ، دولتمردان این کشور از یکسو به نزدیک تر شدن هرچه بیشتر به اتحادیه اروپاو از سوی دیگر برقراری روابط گسترده با اسرائیل توجه داشتند که نقطه اوج آن در توافق استراتژيك ـ نظامي با اسرائيل در 1996 بود. البته در اولویت بعدی فعال كردن حوزه نفوذ ترکیه  در آسياي مركزي و قفقار در دستور کار قرار داشت. يعني اين سه جهت در دستور اصلی سیاست خارجی ترکیه قرار گرفت .، البته در دوران اربكان هم بحث ايده تشکیل گروه 8 کشورهای اسلامی مطرح شد ولي در اولویت کاری قرار نگرفت ، چون ، عمر دولت‌اش آنقدر نبود كه بخواهد آن را به مورد اجرا بگذارد.

اما بعد از اينكه حزب عدالت و توسعه توانست موفقيت خودش را در تركيه تثبيت بكند به عنوان يك حزب تأثيرگذار، به ويژه وقتي توانست بحران اقتصادي تركيه را مهار كند، چون واقعاً بحران اقتصادي تركيه دهه 90 خيلي مشكلات براي اين كشور به وجود آورده بود. مشکلات اقتصادی  قدرت مانور ترکیه را در سياست خارجي كم مي‌كرد ولي به موازات مهار مشكلات اقتصادي ، به سمت تغییر در سیاست خارجی پیش رفت. تركيه آمد به سمت اينكه يك تحليل واقع‌بينانه از موقعيت تركيه در وضعيت منطقه‌اي اش ارائه دهد.

 ببينيد خيلي مهم است يك كشوري بداند جايگاهش در سطح منطقه و جهان کجاست و دچار توهم نباشد،  به نظر من مهم‌ترين موفقيت آقاي داود اوغلو اين بود كه در آن كتاب مشهورش توانست يك وضعيت واقع‌بينانه از تركيه ترسيم بكند، آنچه كه بود را گفت نه اينكه مي‌خواست باشد. و در اصول تجديدنظر هم كمك كرد به تركيه كه در منطقه به بازيگري فعال تبدیل شود. از جمله اينكه گفت ما به هر حال يك نگاه به شرق هم داشته باشيم، البته روابط با اتحاديه اروپا را، نفي نكرد ولي در عين حال توجه به گسترش مناسبات با شرق يا حوزه امپراتوري عثماني را در چارچوب همکاری با كشور های  اسلامي فعال کرد  مثلاً در مورد مسأله فلسطين فعال ‌شد در حالي كه درگذشته اصلاً خيلي مايل نبودند در مورد فلسطين نقش‌آفريني داشته باشد. تركيه در اين دوران هم با حماسي‌ها به دلیل گرایش اخوانی آنها كار مي‌كردند ، هم با آقاي عباس و جناح فتح. و اين يك امكان مي‌داد كه بتواند بين اين دو ميانجيگري كند.

همچنانکه بعد ازحل مشکلاتش با سوریه ، در يك دوره سعي كرد بين سوريه و اسرائيل نقش میانجی ایفاء کند. که البته در این زمینه موفق نبود . در يك دوره‌اي در قضيه لبنان و حمله‌اي كه اسرائيل به لبنان كرد. در يك دوره‌اي باز در قضيه غزه كه اسرائيل به آن حمله كرد، رفت مثلاً در آن قضيه كشتي و آن ماجراها، تمام اينها نمونه‌هایی است که  نشان مي‌دهد كه تركيه تمايل داشته در سطح منطقه خاورمیانه نقش های جدیدی برای تاثییر گذاری تعریف کند.

تركيه‌ درپانزده سال گذشته علی رغم همه مشکلاتی که در مناسبات خود با تل آویو داشته است اما سعي مي‌كرد روابط خود را با اسرائيل داشته باشد، و هيچ تغییری در قرارداد نظامي‌اش با اسرائیل ایجاد نکرد. ترکیه درحالی روند مناسبات با اسرائيل را هم‌چنان حفظ كرد، که خيلي كارهايي را انجام داد كه خوشايند اسرائيل نبود و اسرائيلي‌ها از عملکرد انها انتقاد داشتند ازجمله حمایت از حماس در جنگ 22 روزه و یا حمایت ضمنی از مقاومت حزب الله در جنگ 33 روزه ، گذشته از اسرائيل، ترکیه  با امريكا به گونه‌اي تعامل مي‌كرد كه اوباما در سخنرانی مشهورش در شرم الشیخ مصر رسماً اعلام ‌كرد كه الگوی ترکیه به عنوان يك الگوي اسلامي، اهل تساهل و مدارا را در مقابل الگوي طالبان قبول دارد. يا مثلاً در مقابل ايران. اوباما رسماً در آن سخنراني كه در شرم‌الشيخ انجام داد اين موضوع را مطرح كرد، يعني تركيه سعي كرد مناسباتش را با امريكايي‌ها در عين حال حفظ بكند و حتي عمق بيشتري بدهد. D8 هم، يعني ماجراي همكاري با گروه هشت هم كشور اسلامي هم تقويت كرد و سعي كرد مناسبات را با اين مجموعه كشورها، يعني مصر، ايران، مالزي، عربستان، اندونزي، نيجريه، بنگلادش باز رشد بيشتري كرد، حضورش در آسياي مركزي و قفقاز هم، غفلت نكرد نه تنها كاهش پيدا نكرد، بلكه افزايش هم پيدا كرد، يعني نشان مي‌دهد، ميراث گذشته را هم رها نكرد، بلكه باز تعريف نمود. در قضيه قفقاز در ماجراي روسيه ـ گرجستان، سعي كرد نقش ميانجي انجام دهد. بحث روابط با ارمنستان را تجديدنظر كرد، يا با يونان. يعني در جاهايي كه در سياست خارجي مشكل داشت به سمتي بردكه اين تهديدها را به فرصت تبديل شود. در این دوران ترکیه به اتحادیه اروپا نشان داد اگر ترکیه را تحویل نگیرند ، آنکارا منتظر عضویت در اتحادیه اروپا نمی ماند و در صحنه های دیگر بین المللی برای خود زمین بازی تعریف می کند تا آنجا که اتحادیه اروپا چاره ای جز پذیرش ترکیه نداشته باشد.  

 

² پرسش

آقاي نوراني با توجه به نكاتي كه آقاي بهشتي‌پور فرمودند كه مي‌شود همين ارزيابي واقع‌بينانه دولتمردان تركيه از موقعيت سياست خارجي‌شان بوده در منطقه، اگر ما بخواهيم مقداري ريزتر بشويم، جايگاهي مفهومي مثل نوعثمانيسم و پان‌تركيسم توي سياست خارجي تركيه اين دوره چي بوده، آيا شعار بوده و يا واقعاً به اين اهميت دادند؟

 

² آقاي نوراني

حضور شما عرض شود سياست خارجي تركيه به شكل دسته‌بندي اگر مورد بررسي و تحليل قرار بگيرد، به دو بخش مي‌توان تقسيم كرد. سياست خارجي كه پيش از سال 2001 و سياست خارجي تركيه بعد از 2001. سياست خارجي قبل از 2001 بيشتر متمركز بر آرمان‌هاي سياست خارجي كه به عنوان دولت و رژيم تركيه مدنظر است نه احزاب و حكومت‌هاي گذرا. پيش از 2001 گرايش‌ها و ديدگاه‌هاي سياست خارجي تركيه به سوي غرب و حاكميت تحكيم موقعيت روزافزون جناح لائيك بود. اما سياست خارجي بعد از 2001 يعني از سوم نوامبر 2002 به بعد، سياست خارجي تركيه، جهت و رويكردش كه تحت عنوان اردوغانيسم مي‌گويند شكل گرفته. آقاي داود اوغلو در سال 2006 به اين جناح پيوست. اگرچه در گذشته ديرباز ايشان بود، اما افرادي مثل آقايان بولنت آرينچ، كه تئوريسن اين ديدگاه جديد هستند، يا افرادي مثل ويسل آتاسوي يا تعداد زيادي كه از انديشمندان اين جناح نزديك به ديدگاه اردوغان بودند با حلقه اولي كه شامل افرادي مثل آقاي بنالي، يلدرم كمال و يا بازديدگاه‌هايي كه بعدها به عنوان آكادميسين‌هايي كه در گذشته با آنها ارتباط داشتند و به تحليلگر سياست خارجي تركيه بودند، از دوستان آقاي داود اوغلو، آقاي هاكان فيدان بودند. آقاي فيدان يك سال و نيم پيش به سمت ميت (اطلاعات و امنيت تركيه) انتخاب شدند ولي پيش از اين در پست مشاورت راهبردي نخست‌وزيري كار مي‌كردند. همان پستي كه به لحاظ سياست‌هاي استراتژيستي‌اش آقاي «افغان آلا» مديريت مي‌كند. ايشان در پست هدايت سياست خارجي تركيه با ديدگاه‌هايي كه، ديدگاه‌هاي اردوغانيسم، جهت و نگرش كه بعد از 2001 در تركيه سوق پيدا كرد، يكي از بنيان‌گذاران اين ديدگاه‌ها از طريق دانشگاه‌هاي بيلكنت با بيع اوغلو كه آقاي داود اوغلو و يا فيدان جز اساتيد آن دانشگاه‌هاش مطرح بودند هدايت شدند. در واقع در سياست خارجي پيش از 2001، اگر ديدگاه لائيك حاكميت داشت، بعد از آن گرايش جديدي مطرح شد، يعني به جاي التماس به اتحاديه اروپا و غرب، و وي به شرق آوردند و ديدگاه‌هاي خاورميانه‌اي كه با عنوان نئوعثمانيسم مطرح است. چارچوب و ديدگاه اين حزب روز به روز روند رو به صعودي را طي كرد و نمود اين روند سخنراني مشهور آقاي اردوغان در بالكنت در ژوئن 2011 است. ايشان بعد از پيروزي انتخابات، تمام كشورهايي كه به عنوان پيروزي ياد بردند، تقريباً چه اروپايي چه خاورميانه‌اي، تقريباً آن كشورهايي حاشيه‌اي امپراتوري عثماني را مدنظر گرفتند و اشاره كردند، ولي مسأله‌اي كه بايد دقت داشت، ديدگاه‌ها و مواضع حزب AKP مواضع غالب به يك جهت نيست. چون خود AKP مركب از چند شاخه است. شاخه‌اي كه تا چند وقت پيش شاخه اصلي و برترش بود، حلقه اول، شاخه ايرانشون بود، كه در آنها افرادي مثل آقاي حسن دوغان كه الان رئيس دفتر فعلي آقاي اردوغان است، بنالي يلدريم وزير راه ترابري است، تاناري يلديز وزير انرژي است، و شاخه‌هاي تحقيقاتي آكادميك آنها مثل «حياتي جوا اوغلو» اينها تقريباً قدرت برترش بودند، و آقاي اردوغان هم به لحاظ گرايشاتي كه به جناح ايراني‌اش داشت، جهت و حركت اول را داشت، به رغم جناح‌هاي ديگري كه در داخل خود حزب، مال آقاي فتح گولن، بعضاً گفته مي‌شود خود آقاي داود اوغلو و حاشيه‌اش. يا رئيس‌جمهور يا آقاي باباجان كه سمبلش را مطرح مي‌كنند، همچو حركت‌هايي را تعريف و تمثيل مي‌كنند. اما كليات اين گرايش، چه گرايش ايرانش، چه شاخه گولنش، چه شاخ‌هاي اروپاهايش، حتي مسئول هدايت آقاي راگمن باغيش (كه مسئول هدايت سياست‌هاي اروپايي دولت اردوغان هستش) اينها نيز بيشتر نوعاً گرايش به جرگه ايران داشتند. اينجاست كه برخي ارتباطات به انحاء مختلف با ايران داشتند و دارند، اينها مجموعاً تأثيري در گرايش كلي قضيه نداشتند. اما به لحاظ كششي كه به سوي غرب بود، اين مديريت و چگونگي هدايتي كه خود آقاي اردوغان و تيم سياست خارجي‌شان، در جهت بهره‌برداري از موقعيت‌ها، و نفوذي كه در داخل دارند، به ويژه در نظر امريكايي‌ها، موجب شد كه ارزش خود را بالا ببرند. و اتحاديه اروپا ديگر به تركيه نه به عنوان اينكه اينها ملتمس اروپا باشند، سعي در برابر هسند، و حتي در گزارشاتي كه دولت تركيه مي‌دهد، خواهان عضويت هستند ولي با حفظ ارزش‌هاي تركيه‌اي و در يك جايگاه برابر، و ارزش‌هاي اروپايي هم را قابل بررسي و تحليل مي‌دانند.

 

² پرسش

راجع به بحث ايده‌ها و مفاهيم سياست خارجي تركيه و دسته‌بندي‌هايي كه صورت مي‌گيرد توضيح فرماييد.

 

² صدقي‌زاده

قبل از حكومت عدالت و توسعه، تنها آرزوي تركيه در جهت غرب‌گرايي، پيوستن به اتحاديه اروپا بود و به خاطر آن حاضر بودند هر گونه امتيازي را بدهند، از جمله قرارداد لغو يك طرفه امور گمركي كه آسيب زيادي براي اقتصاد تركيه داشت. بعد از روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه سياست خارجي تركيه تغييرات اساسي نمود. حزب عدالت و توسعه در سياست خارجي دو موضوع نگاه به شرق و رويكرد پيوستن به اتحاديه اروپا را بصورت توامان پيگيري كرد. البته من فكر مي‌كنم كه اين حزب به رهبري آقاي اردوغان خيلي پيوستن به اتحاديه اروپا را جدي نگرفته اند. اينها بر اين باورند كه اگر هم بخواهند، اتحاديه اروپا آنها را نخواهند پذيرفت، ولي در لواي پيوستن به اتحاديه اروپا و كسب استاندارهاي لازم براي ورود در اتحاديه، موفق شدند اصلاحات چشمگيري در زمينه هاي حقوقي، سياسي و اجتماعي در داخل كشور انجام بدهند. همچنين در خصوص كاستن نفوذ ارتش در جامعه، چون ارتش تركيه يك ارتش خيلي قوي بود، اتحاديه اروپا هم  مطلوبش نبود ارتش به اين بزرگي در كنارش باشد و يا حتي احياناً عضوشان باشد. يكي از درخواست‌هاي اتحاديه اروپا هم كاهش قدرت و نفوذ ارتش بود، از سوي ديگر كم كردن نفوذ ارتش مطلوب اسلام‌گرايان هم بود، چون ارتش لائيك هميشه باي گروههاي اسلامي ايجاد مزاحمت مي نمود.

سياست نگاه به شرق و توجه به كشورهاي همسايه و به صفر رساندن مشكلات در روابط بين المللي، محور اصلي سياست‌هاي تركيه شده است. البته بحث عثماني جديد هم مطرح است كه در واقع حكومت AKP مي‌خواهد كه در حوزه نفوذ حكومت عثماني ايفاي نقش نموده و نفوذ سياسي، فرهنگي و اقتصادي تركيه را در اين مناطق افزايش دهد. البته مهم‌ترين مسأله برايش اقتصاد است. كاملاً اقتصاد محور است. منافع محور است. آقاي داود اوغلو وزير امور خارجه تركيه مي‌گويد كه ديپلماسي براي كسب غرور نيست براي كسب منافع مالي است. براي اينكه ارز بيايد به داخل، يعني با كشورهاي مختلف ارتباط مي‌گيريم براي اينكه بتوانيم رشد اقتصادي داشته باشيم. افزايش و رشد حجم روابط اقتصادي تركيه با كشورهاي همسايه هم همين را نشان مي‌دهد.

در بحث خاورميانه، با توجه به اينكه اين كشورها در گذشته در قلمرو حكومت عثماني قرار داشته اند لذا در حال حاضر نيز تركيه مسائل حوزه خاورميانه را مسأله داخلي خودش حساب مي‌كند. منطقه خاورميانه از چند جهت براي تركيه داراي اهميت است. اول اينكه معتقدند به لحاظ سوابق تاريخي، همسايگي و مشتركات قومي و زباني خصوصا در شهرهاي مرزي تركيه با كشورهاي اين منطقه، بروز هر گونه اتفاقي در هر يك از اين كشورها مي تواند در تركيه موثر باشد و لذا منطقه خاورميانه را به عنوان يك تهديد بالقوه براي خودشان مي‌دانند. دوم اينكه در بحث خاورميانه، دنبال تامين انرژي مورد نياز خودشان هستند. چون كشور از نظر اقتصادي در حال رشد مي باشد، لذا براي تأمين انرژي بايد در منطقه خاورميانه كه منبع انرژي است، نفوذ داشته باشد. نكته سوم آن است كه خاورميانه جز جهان اسلام است. تركيه نيز از همان دوره عثماني به دنبال به دست گرفتن محوريت جهان اسلام بود. براي بدست گرفتن محوريت جهان اسلام نسبت به حل مشكلات اقليتهاي مذهبي در داخل كشور نيز اهتمام ورزيده است. بدين منظور جهت جلب توجه علويان و شيعيان و ايجاد همبستگي داخلي كه مي‌تواند پشتوانه سياست خارجي عمل كند، از چند سال پيش موضوع محوريت اهل بيت (ع) را در تركيه طرح كرده اند و تلاش‌هاي زيادي براي رفع مشكلات مذاهب مختلف از جمله علويان و شيعيان نمودند.

 يكي ديگر از علل توجه تركيه به خاورميانه ، جذب توريست است. توريسم يكي از مهمترين منابع اقتصادي تركيه است. در سال‌هاي اخير تركيه با بسياري از كشورها خصوصا كشورهاي منطقه قرارداد لغو رواديد را امضا كرد. همين امر در سالجاري موجبات سفر تعداد قابل توجهي توريست از كشورهاي عربي به تركيه را فر اهم نمود. تركيه بر اساس سند چشم انداز سال 2023 ، اولين منبع درآمدش را توريست قرار داده است و جذب تعداد پنجاه ميليون نفر توريست در سال 2023 را پيش بيني نموده اند.

يكي از عللي كه موجب شد تا تركيه به سوي شرق و خاورميانه سوق يابد، عدم پذيرش اين كشور در اتحاديه اروپا بود. اين اتحاديه هر روز شرايط و مقررات جديدي براي پذيرش تركيه در اتحاديه وضع مي‌كرد. از اين رو موضوع نگاه به شرق حتي قبل از روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه بصورت كمرنگ طرح گرديد و سپس از سوي اين حزب مورد پيگيري جدي قرار گرفت.

 

² پرسش

نگاه تركيه به جهان اسلام و خاورميانه و نهايتاً اين تحولات منطقه.

 ² ديد‌بان

نگاهي كه حزب عدالت و توسعه به شرق دارد، دقيقاً همان نگاه را هم خود لائيك‌ها هم دارند، آقاي سامي كوهن يكي از نويسندگان مجرب روزنامه مليت، در جلسه‌اي مي‌گفت، كه با اين سياست موافق هستند و آن را لازم مي‌دانند، لذا در اين خصوص  نوعي اجماع در رويكرد سياست خارجي AKP بين نخبگان اسلام‌گرا و سكولار تركيه هست.

نكته دوم كه بحث پان تركيسم بود، مطرح نشد. هنوز تركيه در سياست خارجي خودش اولويت اولش را براي كشورهاي ترك‌زبان دارد، در آسياي مركزي و قفقاز بيشترين سرمايه‌گذاري را تركيه نموده است. اين نگاهش همواره تقويت شده، جلسات مختلف در مورد اين منطقه برگزار مي‌شود. مثلاً كنفرانس‌هايي به نام «جاده ابريشم» مسايل كشورهاي ترك‌زبان را بررسي مي‌نمايند، و به اتحاد كشورهاي ترك‌زبان مي‌انديشند. در اين كشورها مدارس، دانشگاه دارند. البته اينها خودشان هم اعلام مي كنند كه در تمام كشورهاي دنيا مدرسه و دانشگاه ايجاد نموده‌اند به غير از ايران و عربستان، يعني دارند كادرسازي مي‌كنند، حتي در عراق.

در عراق در اربيل، كركوك، بغداد و چند شهر ديگر مدرسه داير كرده‌اند. تركيه 26 مدرسه در تاجيكستان و در پاكستان 18 مدرسه دارد. در كل منطقه. در كشورهاي اسلامي به همين صورت. در خصوص ليبي تركيه عملاً يك سياستي را اجرا كرد كه الان نيروهاي انقلابي كه پيروز شدند خودشان را مديون تركيه مي‌دانند. تركيه فرانسه را كنار زده و الان حرف اول را مي‌زند. تركيه شديداً سياست خارجي خودش را با گفتماني كه ايجاد كرده گسترش داده و مي‌دهد و فعاليت گسترده‌اي را انجام مي‌دهد. در تحولات منطقه هم نقش و موقعيت ممتازي دارند، در مراودات تجاري و فرهنگي رشد خوبي دارند.

با تمام كشورهاي منطقه نسبت به 2003، مراودات تجاري‌اش دو برابر شده و اين نشان مي‌دهد كه تركيه به سرعت پيش مي‌رود. با 60 كشور رواديدش را لغو كرده و نيازش را به نوعي به اروپا كاهش داد، چون ميدان وسيعي را به دست آورده است.

 ² صدقي‌زاده

در مورد پان‌تركيسم بايد بگويم كه اين موضوع بطور جدي در حال پيگيري است. در گذشته تركيه از اين موضوع بهره برداري سياسي مي نمود  ولي الان موضوع حداقل در ظاهر چهره عوض كرده از حالت سياسي به حالت فرهنگي و اقتصادي تبديل شده است. اتحاديه كشورهاي ترك‌زبان (كه داراي يك مركز بزرگ در استانبول است ) پروژه‌‌اي است كه آقاي داود اوغلو شخصاً دارد پيگيري مي‌كند. در قالب اتحاديه كشورهاي ترك‌زبان، تاسيس بانك مشترك كشورهاي ترك، دانشگاه مشترك كشورهاي ترك، بيمه مشترك كشورهاي ترك، اتاق بازرگاني مشترك كشورهاي ترك‌ و..... پيگيري مي‌شود.

 ² پرسش

در خبرها بود در تركيه دانشگاهي مثل دانشگاه الازهر مي‌خواهد ايجاد شود. نكته اين است كه تركيه در واقع نگرش به جهان سالام و فرصت اسلامي را در نفع فرصت قبلي به كار نمي‌گيرد، بلكه مكمل همديگر عمل مي‌كند، توضيح شما چيست؟

 ² رحمت‌الله فلاح

اكثر صاحب‌نظران مسايل تركيه احمد داود اوغلو (وزير خارجه تركيه) را معمار سياست خارجي حزب عدالت و توسعه مي‌دانند. ايشان در سال 2001، كتاب با عنوان «عمق استراتژيك تركيه» تأليف نمود كه في‌الواقع مي توان گفت كه امروزه به مانيفيست سياست خارجي حزب حاكم تبديل شده است. طبق تئوري‌هاي داود اوغلو، تركيه مي‌بايست تا سال 2023 يعني صدمين سالگرد تأسيس جمهوريت در خرده سيستم‌هاي منطقه‌اي به عنوان «مركز» و در نظام بين‌الملل به عنوان «بازيگر» شناخته شود و نقش ايفاء نمايد. البته خرده سيستم‌هاي منطقه‌اي را فقط خاورميانه نمي‌بينند، بلكه چند ژئوپوليتيك منطقه‌اي از جمله اوراسيا، شمال افريقا و بالكان را نيز در نظر دارند. به ويژه مناطقي كه روزگاري طولاني تحت حاكميت امپراتوري عثماني بود. در اين مناطق ترك‌ها به سهولت قادرند عناصري از هويت مثبت حاكميت عثماني را پالايش و از آنها در برنامه همكاري استفاده كنند. به همين علت بسياري از صاحب‌نظران مسايل تركيه «نوعثماني‌گرايي» را چارچوبي براي تحليل سياست خارجي و حتي داخلي تركيه قلمداد مي‌كنند. نوعثماني‌گرايي آميزه‌اي از مطلوبيت‌هاي تاريخي، جغرافيايي و فرهنگي تركيه را به تصوير مي‌كشد. با اينكه نوعثماني‌گرايي يك ايدئولوژي سفت و سخت به شمار نمي‌رود، ولي به عنوان رويكردي جديد با برجسته كردن عناصر تاريخي، فرهنگي و جغرافيايي، به محيط ژئوپوليتيكي تركيه معنايي نويني مي‌بخشد. در درون اين رويكرد، جلوه‌هايي از اسلام‌گرايي، ترك‌گرايي، شرق‌گرايي و غرب‌گرايي ديده مي‌شود. به عبارتي در تفسير نوعثماني‌گرايي، در ظرف معرفتي انسان تركيه‌اي سه عنصر هويتي «مسلمان خاورميانه‌اي»، «ترك اوراسيايي» و «شهروند اروپايي» با يكديگر پيوند منطقي و معناداري برقرار مي‌كنند. اگرچه هيچ يك از اين عناصر هويتي در فضاي جديد تركيه (دوران حزب عدالت و توسعه) حالت قهقرايي و جزميت به خود نگرفته‌اند، اما با مفاهيم مدرن و جهانشمول مبتني بر ادله‌هاي بومي در حال تبديل شدن به الگويي سياسي در منطقه‌اند.

با اين اوصاف پي مي‌بريم كه نقش متصور ترك‌ها براي خود در مناطق مختلف، داراي تفاوت است. در جهان اسلام نقشي كه براي خود متصورند، بر اين مبناست كه اگر، محور و يا رهبر جهان اسلام هم نباشيد، حداقل در حد سخنگوي جهان اسلام بود و نمود داشته باشند. به همين جهت است كه اينها مطالعات عميقي در حوزه جهان اسلام دارند انجام مي‌دهند تا قدرت نظريه‌پردازي خود را بالا ببرند.

قصد ايجاد دانشگاهي شبيه الازهر هم در چارچوب مطالب مذكور قابل تفسير است. اينها مي‌خواهند در حوزه معرفتي جهان اسلام ورود داشته باشند، و آنچه كه الگوي «اسلامي ـ تركي» ناميده مي‌شود در حوزه نظري و علمي هم برون‌دادي داشته باشد. به هر حال چنين مي‌توان گفت، در تركيه تحولات قابل تأملي در مناسبات هويتي، سياسي و امنيتي در حال شكل‌گيري است. در عرصه داخلي منابع قدرت در حال دگرگوني به نفع جامعه مدني است و در عرصه خارجي هم رويكرد توسعه‌گرايي هويت محور جايگزين تاريخ‌گرايي امنيت محور شده است.

 ² پرسش

رفتارهاي تركيه نسبت به تحولات منطقه آنچه كه بيداري اسلامي و بهار عربي گفته مي‌شود چيست؟ چگونه مي‌شود تحليل كرد؟

 ² بهشتي‌پور

من با يك توضيح كوچك به سؤال شما پاسخ خواهم داد. به نظرم تركيه اسلام را محور سیاست خارجی خود قرار نداده است.  يعني حداقل تيم حاكم، حزب عدالت و توسعه اسلام را محور تصمیم سازی های خود قرار نمی دهد آنها به دیدگاه های اسلامی توجه دارند همچنانکه ازآن به عنوان عامل مهمی در حفظ پيوستگي سرزميني خود استفاده مي‌كند. يعني اصل اساسی در سیاست خارجی تركيه امروز" منافع ملي" است.  اما برخلاف خانم تانسوچيلر، مسعود يلماز و بلنت اجويت كه از جايگاه اسلام غفلت مي‌كردند، و از آن در روابط بين‌المللي ومنطقه ای تركيه استفاده نمي‌كردند، تيم فعلي از اسلام در جهت تثیست موقعیت خود  و منافع تركيه بهره‌مند مي‌شود. يعني نگرش آتاتورك يا دار و دسته‌اش، كه از سال 1923 ايدئولوژي سكولار و غرب‌گرايي را طرح كرد، كسي يا حزبي هم جرأت مخالفت با آنرا ندارد ،از اسلام و پتانسیل موجود برای ترکیه بعد از عثمانی غفلت کرده بود . ولي آقاي اردوغان به خوبي آمده از اسلام استفاده کرد. يعني منافع ملي را رها نكرده و خوب تشخيص داد و جايگاه را درست تعريف کرد . او استفاده از پرستیژ اسلامی را نه تنها در تعارض با منافع ملی قرار نداد بلکه دقیقا از آن به عنوان فرصتی مناسب در راستای معماری ترکیه جدید بهره گرفت. بدون آنکه خودش را منجي كل جهان اسلام معرفی کند. و حساسیت های دیگران ازجمله کشورهای عربی را برانگیزد. او  اصلاً دم از رهبري جهان اسلام و ایجاد اتحاد بین کشورهای اسلامی نزد ، اما در عمل به گونه‌اي رفتار مي‌كند كه مي‌خواهد برسد به آنجا. بنابراين وقتي مي‌گوييم تركيه ايدئولوژيك رفتار نمي‌كند، بايد توجه كنيم كه ايدئولوژي را رها نمي‌كند، فقط استفاده ابزاری از آن ندارد به واقع مسلمان است اما بلد است که چگونه بین اسلام و مسلمانان منافع ترکیه را جستجو کند. او با کمترین هزینه نان جهان اسلام را در دیگ ترکیه قرار می دهد.  

نكته مهم اين است كه تركيه آمده طوري از اسلام تعريف نموده و برداشت كرده كه با غرب هم تعامل داشته باشد. با اسرائيل هم تعامل داشته باشد. مثلاً در ايران دستگاه سياست خارجي را متهم مي‌كنند كه چرا مثل تركيه بر تعاملاتش وسعت نمي‌دهد، ولي واقعيت اين است كه ما با مدل تركيه نمي‌توانيم رفتار بكنيم. يعني يا بايد نسبت به انديشه‌هاي خود بازنگري بكنيم يا اينكه انتظار بي‌جا نداشته باشيم كه همانند تركيه سياست خارجي‌مان را داشته باشيم. مثلاً تركيه در عين حال كه با مسأله فلسطين (كه مسأله مهم خاورميانه است) ارتباط جدي دارد، با اسرائيل هم‌پيمان استراتژيك نظامي دارد. ايران كه نمي‌تواند مثل آنها اینچنین رفتار دوگانه داشته باشد. تازه اگر هم بتواند با مخالفت های جدی درداخل روبرو می شود زیرا بسیاری این رفتار را متضاد منافع ملی واعتقادات اسلامی می دانند. في‌الواقع چنين مي‌توان گفت مباني اسلام تركيه‌اي نه تنها با امريكا در تعارض نيست بلکه در پيوند هم هست.

خوب اين نگاه است كه به تركيه اجازه مي‌دهد بازي‌هاي چندگانه تعريف بكند، و در منطقه خاورميانه در اين چارچوب‌ها نقش آفرینی كند. مثلاً در بازي فلسطين، از دولت مستقل فلسطين حمايت مي‌كند يعني از عباس و دولت خودگردان حمايت مي‌كند و بر حماس كه درچهارچوب اعتقادات اخوان المسلمین با هم ارتباط قبلی داشتند ، فشار مي‌آورد. يعني با اينكه از نظر تفكري به حماسي‌ها بیشتر نزدیک هستند زیر ا اردوغان و تيم‌اش به اخواني‌‌ها نزديك هستند ، ولي مي‌بينيم كه اينها از حماس حمايت لازم را نمي‌نمايند و آن را اسلام راديكال مي‌دانند. در مقابل از عباس که رقیب ایدئولوژیک نیست و با اسرائیل هم تعامل دارد مراوده بیشتری دارند.

بنابراين بايد نگاه تركيه را عميق تر ببينيم. از جمله در برخي حوزه‌ها مثل روابط با غرب، در رأسش امريكا، رابطه با اسرائيل، حضور در ناتو به عنوان يك بازيگر منطقه‌اي، بحث حضورترکیه در آسياي مركزي و قفقاز، روابط با روسيه در بخش اقتصادي و بحث‌هاي مربوط به توريسم، از نظر انرژي هم علاوه بر تأمين مشكلات انرژي، درامد زيادي هم از بابت ترانزيت گاز روسیه به دست مي‌آورد. اين مسائل در سياست خارجي يك كشور قابل تحليل است كه از ويژگي خاصي برخوردار باشد.

اما در مورد تحولات منطقه آنچه که تحت عنوان بهار عربی یا بیداری اسلامی گفته می شود  ارزیابی من این است که تركيه يك اشتباه بزرگ تاریخی  را انجام داد. يعني با اينكه تركيه و حزب حاكم در حوزه‌هاي مختلف در سال هاي اخير بسيار موفق عمل كرده ولي در مورد سوريه اشتباه استراتژيك داشت. برداشت تركيه اين است كه بشاراسد رفتني است و به همين جهت كل هزينه كرد روي جريان اخواني و با امريكايي هم هماهنگ رفتار كرد. البته از نظر آنها كاملاً سياست درست است. يعني فكر مي‌كنند بهار عربي شامل سوريه هم شده. اين برداشت اشتباه است: چون اولاً موقعيت اسد را درست برآورد نكردند. در حالي كه اسد با قذافي، و بن علي، مبارك متفاوت است.

در ليبي تركيه اول سعي كرد يك موضع و ژست مخالف ناتو بگيرد ولي بعد وقتي ديد ناتو جدي وارد شده، مواضع‌اش را با ناتو هماهنگ كرد. يعني به نوعي سوار موج شد. البته مسأله اين است كه اگر اردوغان سياستمدار هوشمندي بود آن موضع‌گيري اوليه را نمي‌كرد، يعني بايد در مورد ليبي ارزيابي دقیق تری مي‌كرد. در مورد مصر چون اينها قبلاً با اخوان مصر بسته بودند، و ارزيابي دقيق داشتند، خوب عمل كردند. ولي در مورد ليبي اول اشتباه ولي بعد اصلاح كردند. در مورد بحرين رويكرد تغيير يافت يعني موضع اول اردوغان سمت‌گيري‌اش به سمت شيعيان و ايران بود ولي بعد اصلاح نمود به نفع حكومت بحرين موضع گیری کرد  و بحث اصلاحات را پيش كشيدند. ولي در مورد سوريه كه انتظار بود كه يك موضع بي‌طرفانه بگيرد ولي موضع‌گيري آنها به نغع مخالفان اسد شد. بهانه آنها این است که می گویند  چرا داريد مردم عادی را  سركوب مي‌كنيد. از اردوغان باید پرسید اگر چنین است چرا در مورد یمن و بحرین و غیره چنین شفاف از سرکوب مردم انتقاد نمی کنی ؟ البته بهانه او همسایگی با سوریه و تاثیر پذیری از تحولات انجا است.

ترکیه در مسائل سوريه با تمام امکانات خود وارد شده است. ازجمله ايجاد تشكل براي مخالفين بشار اسد، ايجاد اردوگاه براي پناه دادن به معترضين و هم ايجاد پايگاه به امريكايي ها براي مشورت كردن. در مجموع نشان داد كه اردوغان و تيم آنها به اين جمع‌بندي رسيدند كه اسد رفتني است و تركيه بايد بيايد روي آينده مخالفان دولت سوريه سرمايه‌گذاري كند و تصمیم اش اين بود كه با اهل سنت سوريه كاركند. اين سياست ازنظرمن اشتباه بود از اين جهت كه ترکیه می توانست به راحتي در قضیه ترکیه بدون حمایت علنی  از مخالفان اسد ،  نقش ميانجي‌گري ایفاء كند. آنکارا موضوع را مي‌توانست به جايي ببرد كه در جايگاه يك كشور بي‌طرف باقي بماند. اما در جبهه‌اي قرار گرفت كه مي‌خواهد اسد هر چه زودتر ساقط بشود. در این راستا با کشورهای  عربستان سعودي، امريكا، اسرائيل و غیره همسو شد.  اين یک اشتباه استراتژيك ترکیه است.

آنها تصور كردند اسد تا 6 ماه ديگر رفتني است در حالي كه نه ارتش سوريه جدا شد از اسد نه حزب سوريه. چون حزب بعث سوريه اساساً قومي است نه ايدئولوژيك به معني اينكه سني، شيعي، علوي است. زیرا حزب بعث را میشل افلق به صورت تفكر عربي، پان عربيسم، پايه‌گذاري كرده بود. در واقع چنين مي‌توان گفت در حالي كه حزب بعث و بدنه ارتش از اسد حمايت مي‌كند، قرائن و شواهد نشان مي‌دهد كه تركيه دچار اشتباه فاحشي شده يعني يك جوري كه اگر اسد باقی بماند ترکیه ديگر نمي‌تواند  با سوریه كار كند.  مگر اينكه شانس بياورد اسد ساقط شود، چون تركيه خيلي روي مخالفان اسد سرمايه‌گذاري كرده است.

به غير از سوريه دولت تركيه در سياست خاورميانه خودش الان به گونه‌اي دارد عمل مي‌كند كه در تعارض با اسرائيل از يك سو قرار گرفته، اين مشكلات بسيار جدي است. اينها مشكل ديدگاه دارند. اختلاف بين دو كشور مبنايي است. يك طرف ديگر بحث فلسطين است كه تركيه بيشتر طرف عباس را گرفته در حالي كه موقعيت عباس ضعيف شده و به مانند سه سال پيش نيست. الان حماس موقعيت بهتري پيدا كرده، روابطش با ايران در باره آینده سوریه و طرح استقرار بخشی از سپر دفاع موشکی در ترکیه، زاويه پيدا كرده است. ترکیه در مصر تا حدودي موفق است

در مسائل لبنان، تركيه در قضيه لبنان نرفت به سمت نيروهاي مخالف حزب‌الله، و به نوعي كار مي‌كند كه با حزب‌الله درگير نشود، يعني در لبنان تركيه با ايران و حزب‌الله درگير نيست.

 ² پرسش

تركيه چه فرصت‌هايي را در اين تحولات منطقه در يك سال اخير براي خودش تعريف كرد. آيا تركيه يك مدلي است در منطقه و يا يك بازي قدرت بزرگ را دارد انجام مي‌دهد. تعريفي از قدرت بزرگ و اينكه اين فضا مي‌تواند منافع اقتصادي ويژه و نفوذ سياسي گسترده را به وجود آورد؟

 ² نوراني

در ارتباط با اينكه آقاي اردوغان اصلاً بحث ايدئولوژي اسلامي و ديدگاه‌هاي مذهبي نيست صرفاً بحث منافع اقتصادي تركيه مطرح است من خيلي اين را قبول ندارم. به لحاظ پايه و اعتقادي ايشان يك فرد معتقد و البته با ديدگاه‌ها و باورهاي ديني خودش است. فكر مي‌كنم ما نبايد مسأله را از عينك شيعه نگاه كنيم طبيعي است كه ايشان شيعه نيست، ايشان يك سني است. حتي در بعضي جناح ما از ايشان در گذشته به عنوان سني متعصب ياد مي‌كنند. به قولي، اگر ايشان در جواني متأثر از مرحوم شريعتي نبود شايد جز وهابي‌ يا يك سني افراطي مي‌شد، يعني انديشه‌هاي شريعتي و مطهري در روحيه ايشان تأثير گذاشته تا به طرف سني‌گرايي افراطي سوق پيدا نكند اما ايشان ذاتاً يك شخص ايدئولوژيك، مذهبي و معتقد است. اما سياست‌هايي را كه دارد اعمال مي‌كند سمت و سويش منافع ملي تركيه است. البته منافع ملي را در چارچوبه‌هاي امپراتوري عثماني مانند مي‌بيند. البته بارها به اثبات رسيده كه اردوغان در انتخاب بين منافع اقتصادي و منافع ايدئولوژيك، در نهايت منافع ايدئولوژيك را ترجيح داده‌اند، البته منافع اقتصادي آن در آينده پيش از منافع اقتصادي فوري و كوتاه‌مدت خواهد بود. در برخي قراردادها اين رويكرد را اعمال نموده است. يا در بين حماس اخواني‌ و عباس، اين طور نيست كه عباس را ترجيح مي‌دهد، اگرچه سياست‌هاي آنها مرزهاي 1967 را پايه قرار داده و برخلاف نظر جمهوري اسلامي ايران يا حماس كه مبني بر عدم وجود دو رژيم است، اما در مورد حمايت‌هاي همه‌جانبه از حماس كوتاهي نمي‌كنند، ولي چون بر اين باور است كه ديدگاه حماس موفق نخواهد شد، و براي ايجاد دولت فلسطيني ضروري است كه دو دولت به وجود آيد، به همين جهت عقلانيت سياسي آنها حكم مي‌كند، از طرح عباس در فلسطين حمايت كند. بالاخره در نهاد ذاتي خود حماس را قبول مي‌كند.

در ارتباط فرصت‌هاي تركيه چنين مي‌توان گفت كه حزب حاكم تركيه، يا تركيه نوين از دو بعد موقعيت خود را بهبود داد. در چهار سال اولش بيشتر بر مسائل و حل و فصل مشكلات داخلي سپري شد. به ويژه مسائل اقتصادي.

حزب عدالت و توسعه كه در سال 2002 به قدرت رسيد، درآمد سرانه مردم تركيه 3200 دلار بود با انبوهي از بدهي‌هاي كلان تركيه امروز درآمد سرانه‌اش بالغ بر 10700 تا 11 هزار دلار مي‌باشد. بدون داشتن هر گونه انرژي.

تركيه سال 2002، در كل مجموع صادرات و واردات و مجموعه اقتصاد اين كشور كمتر از 21 ميليارد دلار بود، تركيه امروز 380 ميليارد دلار. تركيه ديروز به لحاظ رده‌بندي رده 85 كشور جهان بود، تركيه امروز شانزدهمين اقتصاد جهان شد. به لحاظ رشد و توسعه، صد و هفتاد و دومين كشور بود امروز به لحاظ اقتصادي گزارش ماه (مارس 200) رتبه يك دنيا شد با رشد 11 درصدي. الان از چين هم زده بالا، البته شايد 5 و 6 دنيا سقوط مي‌كند. يعني در مرحله اول توانست مشكلات اقتصادي‌اش را حل و فصل كرده و بدون داشتن انرژي و منابع زيرزميني، توانست رشد قابل چشمگيري در دنيا بنمايد و رشد را بر محوريت صنعت‌محوري قرار داد. بعد توانست كه 97 درصد اقتصادش را صنعتي تبديل كرد و به علت بالا بردن كيفيت محصولات صنعتي‌اش، 63 درصد صادرات صنعتي تركيه امروز به كشور قاره اروپا و امريكا، و به علت پايين بودن قيمت تمام شده محصولات صنعتي تركيه، فلذا تركيه توانست با اين درآمد انرژي مورد نياز خود را كه در جهان اسلام وجود دارد، برطرف نمايد. در سال 1996 قرارداد با ايران امضا شد در زمان آقاي اربكان قرارداد خريد گاز، و همين‌طور در مورد ديگر محصولات.

با اين مقدمه خواستم بگوييم كه تركيه امروز چگونه در تحولات جديد مي‌تواند الگو بشود و نقش داشته باشد.

در مرحله بعد وارد مسائل سياسي شده ولي چون مسائلي سياسي داخلي تركيه بسيار داراي مشكل بود در سال ژوئيه 2007 بحث كودتا مطرح بود، همان داستان عبدالله گل و بحث حجاب همسرش. در جناح لائيك كه 3235 ژنرال در اين كشور حاكميت را در دست دارد.

اينها تحمل پذيرفتن رئيس‌جمهوري كه خانم محجبه دارند، را نداشتند. فلذا حزب حاكم توانست راهكارهاي داخلي براي مهار آنها به وجود آورد. فلذا در رفراندمي كه در سپتامبر 2010 انجام داد، آنها توانستند 57 درصد رأي را بگيرند و ديگر پشتوانه‌اي شد در جهت شكستن كمر ارتش. يعني در مرحله دوم مشكلات داخلي خودش را به ويژه از طرف نظاميان را شكست. و در پي آن حادثه 55 ژنرال از آنها كه دنبال كودتا بودند، دستگر شد. و موفقيت اردوغان در حل مسائل داخلي تركيه بود و بعد وارد سياست خارجي قدرتمند شد.

بهبود مسائل داخلي تركيه در دوره اردوغان باعث شد كه موقعيت منطقه‌اي و بين‌المللي تركيه تحكيم كند. حتي دوره دموكرات‌ها قاعدتاً بايد روابط امريكا با تركيه سرد مي‌شد ولي اين طور نشد و عامل داخلي باعث شد كه دموكرات‌ها هم به مانند جمهوري‌خواهان امريكا روابطش با تركيه را تحكيم بخشند.

در اين دوران بود كه اردوغان داود اوغلو را به جاي باباجان مي‌آورد. ديدگاهي كه اينها داشتند ديدگاه نئوعثماني بود كه چگونه بتواند در چنين مرحله‌اي خواسته با ايده‌هاي عثماني‌ها را با ديدگاه‌هاي مذهبي، در منطقه قدرت گيرد.

اين سياست تركيه در فرايند رشدش، در نقطه‌اي به تقابل با ايران رسيده داستان برخورد صفوي‌ها در تاريخ با عثماني‌ها يك بار ديگر در پوشش ديگر به ذهن‌ها متبادر كرد. در خاورميانه در مسأله لبنان در ارتباط با سعيد حريري و ميقاتي، در آن قضيه اولين برخورد ما شروع شد. آنها به جهت امكانات و برنامه‌هاي حريري‌ها در تركيه 50 درصد تلكوم، وزن سنگين‌اش توي تركيه است. فلذا تركيه طرفدار ميقاتي و ايران در جناح مقابل آن بود. در آنجا حركت‌هاي موفق ايران موجب شد آنها فرو بپاشد و ايران برنده شد. دومين برخوردمان در تركيه در داستان عراق بود، تركيه طرفدار جناح اياد علاوي بود و ايران نوري مالكي. كه ايران برنده شد. اما سومين و حساس‌ترين برخورد ايران و تركيه، حوزه سوريه است كه براي هر دو طرف حساسيت‌برانگيز است. چون اگر تركيه در اينجا هم شكست بخورد، جناح حاكم درون حزب حاكم، كه بدنه اصلي‌اش را طرفداران فتح‌الله گولن تشكيل مي‌دهند، قطعاً فرو خواهد پاشيد و آن موقع است كه جناح اردوغان و بنالي ظهور قوي در داخل حزب عدالت و توسعه پيدا خواهند كرد و تمايلي كه AKP به اخواني دارند، اين قطعاً تغيير پيدا خواهد كرد.

در مسأله سوريه اطلاعاتي كه از داخل سوريه، مصر، عربستان، اردن به تركيه و حزب حاكم مي‌رسد، حاكي از اين است كه آنها در اين حركت موفق خواهند شد.

البته قبل از اين حوادث اخير، تركيه قصد دخالت يا فروپاشي حكومت سوريه نداشت به طوري كه داود اوغلو 61 بار ملاقات با بشاراسد طي يك سال و نيم گذشته داشته و اين آمار مهم و در عالم ديپلماسي غيرمرسوم است كه نزديك 20 تا از ملاقات‌ها تنشي است كه در كنار اين تماس‌هاي مكرر آقاي اردوغان با بشاراسد و ارتباط‌هاي آن بود. يعني بعد از اينكه تركيه ديد از طريق نرم‌افزاري نتوانست بشاراسد را منعطف نمايد، تغيير جهت دادند. اين تغيير جهت، همسو با ديدگاه‌هاي غرب، اروپا و امريكاست واقعاً اين‌طوري نيست. في الواقع اردوغان، تركيه مي‌خواست مسأله را مديريت كند و حتي خيلي از اروپائيان به اندازه تركيه در سوريه ورود نكردند و حتي بعضاً مثل فرانسه در مقابل تركيه هستند. ساركوزي گفت كه وقتي كه متوجه شدم اخوان‌المسلمين قرار است جانشين دولت آينده سوريه بشود، من بشاراسد را ترجيح مي‌دهم.

حتي در ارتباط امريكا نيز مي‌توان گفت كه به اندازه تركيه ورود ندارد يعني تركيه در مسائل سوريه همسو و دنباله‌رو غرب و امريكا نيست، بلكه به نوعي دارد آنها را هم هدايت مي‌نمايد.

ولي اينكه چگونه مي‌تواند تركيه اردوغان بر تحولات منطقه تأثيرگذار باشد چند تا سهو بزرگي داشت؛ اينكه سخنراني كه در مصر داشت، بحث لائيك بودن رژيم‌هاي به وجود آمده از انقلاب، بحثي كه الازهر را ناراضي كرد با اين موضع‌گيري. البته اردوغان در هيأت دولت، اصلاح كرد موضعش را گفت كه خودمان هم دنبال راهي هستيم كه از محدوديت‌هاي دولت لائيك خارج شويم. (ولي رئيس دفترش بيانيه داد و تكذيب كرد) يعني آن حزفي كه اردوغان در مصر گفت، به نوعي دنبال خوشايند افراد و جريان‌هايي كه مي‌خواستند از الگوي تركيه در تحولات عربي حمايت كنند و بتوانند سكانداري قضيه را داشته باشد. مي‌خواهم بگوييم كه نقش تركيه، در تحولات عربي، بيشتر نقش هدايت و رهبري را مد نظر دارد به عنوان نئوعثماني يا هر عنوان ديگر. منافع اقتصادي نسبت به ايدئولوژي در مرحله بعدي است. اگرچه در بعد هاب انرژي بودن يكي از سياست‌هاي محوري تركيه است چون نياز دارد به درآمد حاصل از آن.

² پرسش

راجع به نگاه تركيه به اين تحولات. يعني آيا فرصت اقتصادي است يا ديني مذهبي به آن نگاه مي‌كند و بعد در مورد سوريه آيا آنطوري كه آقاي نوراني مي‌فرمايد بحث كشاندن اروپا به اردوگاه خودشان است يا اينكه نه برعكس است. يا هدف برخورد با ايران است؟

 ² صدقي‌زاده

قبل از اين سوال به بحث عدم نگاه ايدئولوژيكي حزب عدالت و تسعه يك اشاره‌اي داشته باشيم. نگاه كنيد ادوغان درست است كه آدم متعصب، متعهد و خانواده‌اش محجبه و مذهبي است، ولي بحث اينكه ايدئولوژي را در كارش دخالت نمي‌دهد، يعني مسلمان هست ولي در سياست خارجي چنانچه ايجاب كند نگاه ايدئولوژيكي نخواهد داشت. مثلاً در رفتار با اسرائيل با اينكه عليه اسرائيل انتقادهاي تندي دارد ولي پشت پرده مي‌گويد كه بايد روابط همواره برقرار باشد. در اين راستا ملاقات‌هاي سري بين داود اوغلو و اسرائيل همين الان هم هست.

در مسائل منطقه هم مي‌توان گفت كه تركيه منطقه را حياط خلوت خود مي‌داند، خودشان را جانشينان پادشاهان عثماني دانسته و مي‌گويند ما حق دخالت در امور داخلي اينها را داريم، مخصوصاً سوريه كه آن را يكي از استان‌هاي خودشان تلقي مي‌كنند. آقاي اردوغان از بدو قدرت گرفتن حزب‌اش، منافع ملي را طوري تنظيم مي‌كند كه در راستاي سياستهاي امريكاست. هميشه موج سواري مي‌كند. يعني در هر مسأله منافع امريكا را شناسايي و در آن چارچوب منافع خود را تعريف و با سرعت هم جلو مي‌رود و به نوعي موج‌سواري مي‌كند. در سياست خارجي از اول، به خصوص از زماني كه داود اوغلو آمد با تعابيري مانند وساطت، دموكراسي، ترويج دموكراسي و...... به اين كشورها رفت و نفود كرد و اعتباري هم كسب كرد و واكنش‌ها در منطقه هم از طرف مردم نسبت به عملكرد و مواضع تركيه مثبت بود. يعني در اكثر جاها عكس اردوغان را برافراشتند. فقط در مقطعي در ليبي معترض شدند ولي در كل از نظر مردم مثبت تلقي مي‌شد ولي نگاه سران كشورهاي عربي خيلي مثبت نبود.

در مورد سوريه فكر مي‌كنم تركيه يك اشتباهي در ارزيابي‌هايش داشته است. در سوريه اكثريت مردم اهل سنت هستند ولي حكومت دست علوي‌هاست. تركيه تنها علت ورودش اين است كه مي‌خواهد اين ساختار را به هم بريزد. يعني مي‌خواست نفوذ اخواني‌ها را در حكومت بيشتر كند. يعني اگر كل حكومت را به دست نمي‌گيرند حداقل بتوانند در حكومت نفوذ داشته باشند و حالا اين اشتباه را كرد. در حالي كه قبل از اين اتفاق‌ها تركيه و سوريه قرارداد همكاري استراتژيك داشتند و مقرر شده بود دو بار در سال جلسه مشترك هيئت دولت برگزار گردد.  

 ² پرسش

نقطه‌نظر راجع به بحث دوستان و پيامدهاي اين نفوذ منطقه‌اي تركيه و به ويژه رفتارش با سوريه را براي ايران چه مي‌دانيد؟

 ² ديد‌بان

البته همواره روابط اردوغان با بشاراسد برقرار است و بشار اولين كسي بود كه در مورد درگذشت والده اردوغان به وي زنگ زد و تسليت گفت. دوم اينكه مواضع اتحاديه عرب در مورد اقدامات دولت سوريه، خيلي شديدتر از تركيه است. يعني واقعيت اين جوري نيست كه اگر اسد باقي بماند اتحاديه عرب و تركيه دچار سرگرداني سياسي خواهند شد.

در مورد تحولات جهان عرب و سوريه مي‌توان گفت كه شعارها و رويكردهاي اردوغان و داود اوغلو منطبق با خواست جهاني است. شعارهايي مانند دموكراسي، حقوق بشر، رفاه براي مردم است. و اينها اختصاص هم نمي‌دهند به كشورهاي خاص جهان عرب، حتي به گرجستان هم كه چنين اتفاقي افتاد اينها رفتند ميانجيگري كردند و گفتند به خاطر حقوق بشر وارد مي‌شويم. در برنامه سيل پاكستان، در بحث سومالي به صورت جدي وارد شدند و از هر كشوري فعال ظاهر شد.

به همين جهت اگر مردم كشورهاي عربي يا منطقه الگوي تركيه را ترجيح مي‌دهند به خاطر همين شعارهاي جهان‌شمول مدرن است. حالا كاري نداريم كه چقدر شعارهاي تركيه با واقعيت‌ همراه است، جاي بحث دارد. مثلاً در مورد بحث حجاب، بحث علويان، كردها نقض حقوق بشر در تركيه ديده‌ مي‌شود هر چند كه در مورد رفاه، كارهاي عظيمي انجام دادند و مردم تركيه را به رفاه رساندند. و اقتصاد اين كشور را به اوج رساندند كه در كانون توجه مردم منطقه واقع شده است.

البته تركيه در حوزه كردي، علويان، مشكلات جدي روبه روست مگر اينكه در تغيير و تحولاتي كه الان دارند در قانون اساسي انجام مي‌دهند، شايد راه‌حلي پيدا نمايند. در منطقه هم نارضايتي‌هايي نسبت به رويكرد منطقه‌اي تركيه وجود دارد مثلاً عربستان و مصري‌ها چندان راضي به نفوذ منطقه‌اي تركيه نيستند منتها الان شرايط طوري است كه موفقيت داخلي و بين‌المللي تركيه، خود را بر محيط سياسي منطقه قبولانده است. ولي اگر فردايي مصر يك مقدار رشد بكند نقش تركيه را نخواهد پذيرفت.

 ² پرسش

تحليل شما از رفتار تركيه در تحولات جهان عرب چيست و چه پيامدهايي مي‌تواند به ايران داشته باشد؟

 ² رحمت‌الله فلاح

بهتر است به چند نكته اشاره‌اي داشته باشيم. اول اينكه تركيه اهداف بلندمدت و استراتژيكي را در تحولات اخير دنبال مي‌كند، به عبارتي تركيه فعلي نقشي كه در جهان اسلام براي خود تعريف نموده و يا مي‌نمايد، در ذات خود رقابت‌زا است. احمد داود اوغلو در مجموعه مقالاتي كه در سال 2001 با عنوان بحران‌هاي جهاني يا تنگناهاي جهاني (Kuresel Bunallm) نوشته به جايگاه آينده تركيه در جهان اسلام و غرب توجه عمده‌اي داشته و به نوعي چشم‌انداز نقش تركيه را در دهه‌هاي آينده تئوريزه نموده است. ايشان در يكي از مقالاتش به اين نكته اشاره كرده كه تركيه، ديگر به عنوان پل و يا واسط بين شرق و غرب، اسلام و مسيحيت ايفاي نقش نخواهد كرد، بلكه تركيه اولاً نقش مركز را ايفا خواهد كرد و ثانياً منافع جهان اسلام را در غرب و منافع غرب را در جهان اسلام مديريت خواهد كرد.

في‌الواقع چنين مي‌توان گفت كه تركيه فعلي به رهبري حزب عدالت و توسعه در نظر دارد دگرگوني اساسي در معنا و مفهوم ژئوپوليتيك و ژئواستراتژيك تركيه در منطقه و جهان به وجود بياورند. به عبارتي، نه تنها نخبگان فعلي تركيه، نمي‌خواهند اسير جبر ژئوپوليتيك شوند، بلكه مي‌خواهند، با مديريت ژئوپوليتيك، مطلوبيت‌ آن را به حداكثر برسانند.

دومين بحث توجه تركيه به گفتمان مقاومت در خاورميانه و جهان اسلام است و از طرفي زنجيره شيعي كه از ايران، عراق، سوريه و لبنان شكل گرفته و روي حوادث خاورميانه تأثيرگذار است، تركيه را واداشته كه تأمل جدي روي اين دو مورد داشته باشد. ترك‌ها به اين درك رسيده‌اند كه گفتمان مقاومت در جهان اسلام و به خصوص خاورميانه طرفداران جدي دارد و مديريت آن توسط ايران، در نهايت اهداف راهبردي تركيه در منطقه را چالشي و حتي بي‌محتوا خواهد كرد به همين جهت تلاش مي‌كنند با فاصله‌گيري ثابت از اسرائيل و انتقادي نمودن سياست‌اش نسبت به آن، توجه افكار عمومي و خصوصاًٌ طرفداران گفتمان مقاومت را جلب كند. از طرفي با آسيب ديدن سوريه در محور مقاومت، تركيه در نظر دارد، ماهيت گفتمان مقاومت را طوري طراحي و مديريت نمايد كه در نهايت قرائت ايراني از مقاومت، كم‌رنگ شود. وجه تمايز قرائت تركيه با قرائت ايراني در اين است كه ايران از اساس رژيم اسرائيل را قبول ندارد ولي تركيه نسبت به عدم رعايت حقوق بشر، يا عدم اجراي معاهدات بين‌المللي توسط اسرائيل اعتراض و انتقاد جدي دارد و در واقع راه‌حل را در ايجاد دو دولتي مي‌بيند.

در مورد شيعيان هم نگاه حاكمان فعلي تركيه متفاوت از گذشتگان است. دولت تركيه تلاش مي‌نمايد در جهان اسلام متهم به مذهب‌گرايي سني نشود و از طرفي از پتانسيل ژئوپوليتيكي شيعيان در منطقه بهره‌مند گردد. به همين جهت، توجه‌اش به شيعيان داخلي تركيه و هم‌چنين شيعيان منطقه از جمله عراق، لبنان بيشتر شده است.

با اين اوصاف چنين مي‌توان گفت، كه راهبردهاي تركيه در منطقه و جهان اسلام تا حدودي جامعيت دارد و يكسويه و تك‌بعدي نيست و سومين بحث در مورد ليبي بوده كه موضع‌گيري ترك‌ها نسبت به مصر از شفافيت لازم برخوردار نبود؛ دليل آن هم اين بود كه اولاً تركيه ملاحظات اقتصادي جدي در ليبي داشته، ثانياً تركيه علاقه‌مند نبود در حمله‌اي كه فرانسويان فرماندهي آن را برعهده داشتند و در قالب مباحث جنگ صليبي تفسير مي‌كردند شركت نمايند. البته مهم‌تر از همه روان‌شناسي شخصي و اعتقادي اردوغان و تيمش، اجازه نمي‌داد كه در حمله به يك كشور اسلامي در كنار غربي‌ها نقش برجسته داشته باشند، ولي فشارهاي افكار عمومي جهان عرب كه از اردوغان انتظار حمايت داشتند تا جلوي كشتار مردم ليبي توسط قذافي گرفته بشود و هم‌چنين افكار عمومي ملت تركيه كارساز شد تا تركيه حضور جدي به نمايش گذارد.

به هر حال تركيه در مسايل ليبي وارد شد و هم در دوران نبرد انقلابيون با قذافي و در كنار انقلابيون وجهه خود را بازسازي كرد و حمايت نظامي، ديپلماسي و حتي مالي از آنها نمود. و بعد از سقوط قذافي هم ديپلماسي فعالي را به نمايش گذاشت. به خصوص سخنراني اردوغان در ليبي در كانون توجه محافل انقلابي ليبي، و حتي جهان عرب قرار گرفت. في‌الواقع مي‌توان گفت سياست دوگانه در ليبي به نمايش نگذاشتند. بلكه سياست مرحله‌بندي شده را به اجرا گذاشتند و حساسيت‌هاي داخلي، منطقه‌اي در اقدام‌شان لحاظ نمودند.

در مورد سوريه ملاحظات و رويكرد تركيه قابل بحث است. تركيه در وهله اول علاقه‌مند به آشفتگي محيط سياسي سوريه نبودند، و منافع‌شان را در ثبات سياسي ـ امنيتي سوريه تعريف كرده بودند، ولي وقتي حفظ وضع موجود را سخت و فشارهايشان را جهت اصلاحات سياسي بي‌ثمر يافتند، موضع‌گيري‌شان را تندتر نمودند. البته دولتي كه در جهان اسلام و يا حداقل در جهان عرب ادعايي دارد و توده‌هاي اجتماعي مشوق روش و منش آن است نمي‌توانست نسبت به كشته شدن چند هزار نفر بي‌تفاوت باشد. علاوه بر آن، تركيه جابه‌جايي در تركيب دولتمردان و نيروهاي سياسي سوريه كه اكثر علوي مذهب بوده با سني‌مذهب‌ها را به نفع خود تعبير مي‌نمايد. يعني اگر شرايطي پيش بيايد كه سني‌مذهب‌ها نسبت به علويان از جايگاه بالايي برخوردار گردد، در آن صورت هم تركيه نفع مي‌برد.

در مورد قسمت دوم سؤال كه چه پيامدي به ايران خواهد داشت؟ اشاره‌اي داشته باشم.

واقعيت اين است كه اگر يك تبارشناسي گفتماني نسبت به حزب حاكم عدالت و توسعه تركيه و محيط سياسي و رسانه‌اي آن داشته باشيم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه نگاه حزب حاكم به ايران، نگاه همكاري‌جويانه است. ولي روندها محيط خاورميانه رقابت‌ها را ايجاد مي‌كند. به عبارتي اگر سياست خارجي تركيه را در سه بخش تقسيم كنيم، يعني از سال 2003 تا 2007 كه بيشتر دولت به دنبال حل مسايل داخلي بود. و از 2007 تا 2010 كه سياست صفر كردن مشكلات با همسايگان را دنبال كرد ولي از سال 2010 به بعد به خصوص بعد از رفراندم قانون اساسي، تركيه وارد مرحله‌اي جديد در سياست خارجي شدند. مرحله‌اي كه نقش مديريت را براي خود تعريف نمودند. يعني احساس نمودند صرف تأكيد بر سياست «صفر كردن مشكلات با همسايگان» در درازمدت تركيه را به يك كشور خنثي تبديل خواهد كرد، به همين دليل بايد در مسايل منطقه وارد و آن را در حوزه‌هايي كه در توان‌شان است هدايت و در صورت امكان مديريت نمايند. از اين مرحله است كه رقابت تركيه با ايران به سطح «پرشدت» رسيد.

در واقع چنين مي‌توان گفت، ماهيت سياست خارجي دولت اردوغان در قبال ايران همكاري‌جويانه و هم تكميلي بود ولي روندهاي سياسي خاورميانه، مطالبات دولت‌هاي عربي از تركيه در مورد ايجاد بالانس در مقابل نفوذ ايران، مجموعاً فضاي سياسي منطقه را طوري به وجود آورد كه در برخي حوزه‌ها مناسبات ايران و تركيه به سطح رقابت پرشدت رسيده است.

 ² پرسش

پيامدهايي براي جمهوري اسلامي  و راهكارهاي ايران

 ² بهشتي‌پور

اولاً آن چيزهايي كه گفته شد ما يك سري مسائل تئوري خوانده بوديم ذهن‌مان در تئوري‌ها مانده، ما در اصول سياست اين طوري ياد گرفتيم كه يك قدرت جهاني، يك شأن، يك رفتار و يك مدل رفتاري دارد و يك قدرت منطقه‌اي نيز يك شأن، يك رفتار و يك امكان. براي اينكه قدرت منطقه‌اي بتواند قدرت جهاني را دنبال خود بكشاند، قبلش بايد لوازمي داشته باشد. يك ابزاري‌هايي به دست بياورد. يعني تركيه قبل از اينكه بتواند امريكا و اروپا هم به دنبال خود بكشاند قبلش بايد اهرم‌هايي را داشته باشد. قرائن و شواهد نشان مي‌دهد كه تركيه همچون ابزاري را ندارد.

ثانیا مديريت تحولات لوازم خود را مي‌خواهد ما دم مي‌زنيم كه مديريت جهاني داريم در حالي كه در مديريت كشور خودمان مانده‌ايم. تركيه حداقل اين‌طوري فكر نمي‌كند. تركيه مي‌خواهد درمدل‌هايي كه الان دارد شكل مي‌گيرد به منافع حداكثري برسد. يك جايي دارد امتياز مي‌دهد و يك جايي امتياز مي‌گيرد. خودش مي‌داند كجا چگونه عمل مي‌كند تركيه دم از مديريت جهانی نمی زند . چون می داند اینگونه ادعا ها در صورت عدم تحقق هزینه ساز برای کشورش است.  . يك مفهوم ديگري كه بايد اشاره كنم، مفهوم پان‌تركيسم در كشور عربي هم حساسيت‌برانگيز است، هم‌ پان‌عثمانيسم و هم پان تركيسم، يعني اين‌طوري نيست كه ترك‌ها هر چه كه بگويند، ملت‌هاي عربي برايشان كف مي‌زنند. يعني همان‌طوري كه کشورهای عربی  به مسأله ايران حساس‌اند به مسأله تركيه هم حساس‌اند، آنجا كه براي تركيه كف مي‌زنند، بحث رودررويي ترك‌ها در مقابل اسرائيلي‌هاست.

يك موضوع ديگر كه بايد توجه كرد، اين است كه عرب‌ها بلدند كه چگونه پان‌عربيسم را پيش ببرند، و كار كنند، يعني اتحاديه عرب ده تا از اين اطلاعيه را راجع به همين مصر داده بود، يعني وقتي كه مصر دستش را گذاشت روي دست آقاي بگين و آقاي كارتر، و قرارداد صلح امضا كردند با انورسادات، اصلاً مصر از اتحاديه عرب اخراج شد. ولي بعداً با همديگر كنار آمدند. ولي تركيه نمي‌تواند به راحتي در بين عرب‌ها پايدار باشد. اگر بشاراسد بماند تركيه هزينه سنگيني را پرداخت خواهد كرد.

به ياد داشته باشيم كه تركيه خودش با تعارضات داخلي جدي مواجه است و آن هم ارتش است، ارتش هنوز با حزب عدالت و توسعه، تعارض و ياد زاويه شديد جدي دارد، يعني صرفاً برکناری  و يا بازداشت چند ژنرال مسأله را حل نمي‌كند، تعارضات همواره پايدار است. اين مسأله به مراتب خطرناك‌تر از بحث كردهاست چون برابر كردها نقشه دارند و مي‌خواهند در قالب فرايندهاي سياسي و پارلماني مسأله كردها را حل كنند، اما مسأله ارتش جدي است. در مورد راهبردهاي ايران عرض كنم، متأسفانه ما با اكثر كشورهاي جهان مشكل داريم، كه بخشي از عاملش هم رفتارها و سياست‌هاي خودمان مي‌باشد. ما نبايد حداقل تركيه را از دست بدهيم، به همين جهت بايد به چند نكته توجه كنيم. يكي اين است كه در بحث سوريه با تركيه از موضع بالا برخورد نكنيم. ما نمي‌توانيم مثل قدرت جهاني عمل كنيم، ايران يك قدرت منطقه‌اي است و تهديدهاي ما سطحش بيشتر از توان خودمان است در بحث سوريه، اگر با تركيه ما در حد قدرت منطقه‌اي برخورد كنيم مشكل حل مي‌شود. ما در عراق به عنوان قدرت منطقه‌اي درست عمل كرديم و موفق شديم. ما بايد آمد و شد ديپلماسي را در مورد سوريه فعال كنيم و صرفاً اين‌طوري فكر نكنيم كه تركيه به دامان آمریکا رفته و كار كردن با تركيه در مسأله سوريه تمام شده است. و منافع جديد تعريف كنيم و با مخالفان اسد هم جهت تحكيم اسد مذاكره را ادامه دهيم.

بحث سوم، بحث اقتصادي‌مان با تركيه است ما بايد خيلي در زمينه اقتصادي بهره‌برداري بالايي ببريم. نباید امتیازهای اقتصادی را بدون بهره برداری های سیاسی به طرف ترکیه بدهیم .

 ² پرسش

جمهوري اسلامي ايران چه كار بكند كه ضمن اينكه حفظ موقعيت خود در منطقه، ولي رفتار با تركيه به شكل منطقه‌اي مديريت بشود، اينكه اين به زيان دو كشور نباشد.

 ² نوراني

اول در ارتباط با ارتش تركيه مي‌خواهم بگويم كه من معتقدم در نتيجه سياست‌هاي اصلاح‌طلبانه اردوغان بيش از 90 درصد خطوط قرمز ارتش تركيه شكسته است. اصلاحي كه در رفراندوم صورت گرفت 70 درصد موقعيت ارتش تركيه تعديل شد. امكان كودتا امروزه كمتر از 10 درصد شده.

در ارتباط با ايران، عرض شود كه بين نهادهاي ايراني يك عدم هماهنگي و همسويي در حوزه روابط با تركيه وجود دارد. هر كدام از نهادها هم سياست مستقل خود را پيش مي‌برند و اكثراً كار تخصصي هم نمي‌كنند، مثلاً وزارت خارجه برنامه‌اي را تدوين و رويكردي را در راستاي اصلاح امور انجام مي‌دهد، يك نهادي يك موضع‌گيري مي‌نمايد كه شرايط را به حالت اوليه و يا به شرايط چالش برمي‌گرداند (اشاره به حكم آيت‌الله مكارم شيرازي) چون به حساب دولت گذاشته مي‌شود ولي در تركيه اين‌طوري نيست.

بحث بعدي اين است كه ما احساسي تصميم مي‌گيريم، مثلاً در ارتباط با سوريه هم همين رويكرد احساسي را داريم. ما هر مقدار قهر بكنيم بيشتر ضرر مي‌بريم، در مورد بحث اقتصادي متأسفانه تصور بر بهره‌برداري تركيه از اقتصاد ايران است ولي واقعيت عكس است. مسأله ديگر استفاده از شخصيت‌ها مثل آقاي متكي است. صرفاً رسانه‌اي كردن بحث جواب نمي‌‌دهد، متكي مصاحبه‌اي اخيراً كرد كه آنها را فرو ريخت.

اما راهكار عرض شود كه، تأكيد بر اشتراكات است. مثلاً در بحث فلسطين ما همسو هستيم، روي اشتراكات حركت مي‌كنيم اولاً افتراقات در داخل اشتراكات هضم مي‌شود و راكار حزبي براي مديريت افتراقات پيدا مي‌شود.

 ² صدقي‌زاده

راهكار

ـ كلاً در ارتباط با تركيه عرض شود كه براي داشتن روابط مناسب در دراز مدت با تركيه بايد از مشتركات تاريخي،ديني و فرهنگي و ديپلماسي عمومي بهره برداري كرد. در تركيه مؤسسات غيردولتي زيادي فعاليت مي كنند كه رويكرد بسياري از آنها نسبتا منطبق با نظرات جمهوري اسلامي است.با برقراي ارتباط با اين موسسات مي توانيم در جهت اصلاح ديدگاه آحاد مردم تركيه نسبت به جمهوري اسلامي ايران گام برداريم. ارتباط با رسانه هاي گروهي بعنوان يكي از قطبهاي مطرح قدرت در تركيه امري مهم مي باشد كه در طول سالهاي گذشته مغفول واقع شده است. ارتباط با جماعتهاي اسلامي كه داراي نفوذ زيادي در بين آحاد مردم هستند نيز امري مهم تلقي مي شود. يكي از اين جماعتها، جماعت گولن مي باشد كه نفوذ قابل تاملي در جامعه دارد.

 فتح‌الله گولن قبلاً نسبت به انقلاب اسلامي، حضرت امام(ره) و مذهب تشيع انتقادهايي داشته ولي الان تعديل شده و نظرش نسبت به شيعه و انقلاب اسلامي عوض شده و اين تغيير عقيده در موارد مختلف از سوي وي اظهار شده است.. ما مي‌توانيم از پتانسيل فتح‌الله گولن بهره ببريم و ديپلماسي عمومي را گسترش دهيم. از آنجا كه ديپلماسي فرهنگي و عمومي پايدارتر از ديپلماسي سياسي است لذا موجبات روابط پايدارتر را در آينده فراهم خواهد كرد. اگر ايران روي جماعت فتح‌الله گولن برنامه‌ريزي نمايد، در روابط دو كشور در آينده موثر خواهد بود.

 ² ديد‌بان

ـ جايگاه ايران در بين نخبگان و مردم حتي حزب عدالت و توسعه، جايگاه خوبي است و آن را نبايد ما از دست بدهيم به خاطر يك چيزهايي جزئي. الان جايگاه ايران نسبت به ساير كشورها در جامعه تركيه و حزب حاكم بهتر است.

 ² فلاح

عرض شود كه تركيه تلاش مي‌كند به عنوان قدرت منطقه‌اي شناخته شود و نقش ايفا نمايد، برداشت ترك‌ها اين است كه از ملزومات قدرت منطقه‌اي شدن و توسعه دادن آن، حمايت سيستم بين‌المللي است. همان طوري كه در حوزه تئوري هم اين بحث از طرف دانشمندان روابط بين‌الملل از جمله باري بوزان ارائه شده كه قدرت منطقه‌اي زماني موفق مي‌شود كه حمايت سيستم بين‌الملل را به همراه داشته باشد. دولتمردان فعلي تركيه با اين رويكرد با غرب و قدرت‌هاي جهاني همكاري تعريف نموده‌اند، و اين بدان معنا نيست كه حزب عدالت و توسعه و دولت اردوغان عامل امريكاست. و حداقل مي‌توان گفت كه حزب حاكم عدالت و توسعه عامل امريكا نيست.

بحث ديگر اين است كه رفتار تركيه را در دو سطح مي‌توان تحليل كرد. يك سطح آن مربوط به حوزه سياسي ـ ديپلماسي است و سطح ديگر حوزه امنيتي است. دولت اردوغان ثابت كرده كه در حوزه سياسي ـ ديپلماسي قابليت و ظرفيت لازم براي ارائه يك بازي مستقل را دارد. ولي در سطح امنيتي اين شرايط را ندارد. يعني قادر به پرداخت هزينه اقدام امنيتي مستقل در منطقه را ندارد، به همين جهت در اين سطح و حوزه تلاش مي‌كند، در چارچوب راهبردهاي امنيتي غرب منافعي براي خود تعريف نمايد.

ـ جمهوري اسلامي ايران مي‌تواند با تركيه در حوزه و مناطق مختلف، از جمله از عراق، (مسأله كردها،) تا مسأله قفقاز و افغانستان توليد همكاري نمايد. يعني زمينه‌هاي همكاري براي دو كشور بر مبناي منافع طرفين و منافع جهان اسلام موجود است.

ـ در مورد جماعت فتح‌الله گولن، همان‌طوري كه دوستان فرمودند، بايد توجه بيشتري شود. امروز نفوذ فرهنگي، سياسي اين جماعت و به خصوص شخص فتح‌الله گولن در تركيه بسيار چشمگير و بي‌رقيب است. از طرفي اين جماعت در عرصه جهاني داراي اعتبار علمي ـ فرهنگي شده است، مثلاً در 120 كشور از قاره‌هاي مختلف، مدرسه، دانشگاه و آموزشگاه دارند، بهتر است ضمن ايجاد تعامل با اين جماعت، حداقل در حوزه‌هاي فرهنگي، توليد همكاري كنيم. اين جماعت اكنون چنين آمادگي را براي همكاري با ايران دارد.

ـ در تركيه در عرصه مختلف خصوصي‌سازي صورت مي‌گيرد. درحوزه رسانه‌اي، فرهنگي، اين روند وسعت و شدت بيشتري به خود گرفته، علاوه بر اينكه بيش از چهارصد شبكه تلويزيوني و بيش از دو هزار شبكه راديو در تركيه فعال است در سال‌هاي اخير مراكز مطالعاتي بيشتري به صورت غيردولتي تأسيس شده‌اند. بسياري از اينها فرصت‌هاي خوبي را براي ورود ايران به حوزه فرهنگي ـ اجتماعي تركيه مي‌تواند فراهم نمايد. يا حداقل مي‌تواند شرايطي فراهم نمايد كه داشت‌هاي خودمان را به جامعه تركيه ارائه نمائيم. به عبارتي، اگر هدف ما اقناع حوزه عمومي تركيه باشد به نظر مي‌رسد در سطح اهداف عملياتي داراي اهميت است. البته بحث‌هاي مربوط به ارتباط با حزب الله تركيه حساسيت امنيتي به همراه دارد و براي ايران در شرايط فعلي خيلي سودمند نيست.

² نوراني

لازم است اشاره داشته باشيم كه هيچ‌گاه در تركيه حكومتي كه به اندازه حزب عدالت و توسعه به ايران نزديك باشد روي كار نيامده است، اگر ما از همكاري با اين حزب غفلت كنيم، مسلماً دچار اشتباه راهبردي شده‌ايم.