پاسخ به نقد امیر قسمت چهارم
نکته بسیار بسیار جالب تشابه در واکنش های تمام این حاکمان در اواخر دوران طولانی حکومتشان است، هنگامی که با بحران و تنش های داخلی و خارجی مواجه می شوند ، در شکل کاملا مشابه بدون استثناء همه نابسامانی ها و آشوبها را به گردن نیروهای خارجی انداخته و خواهان وحدت و اتحاد میان نیروهای خودی شده اند . صحبتهای شاه ، سیف الاسلام پسر قذافی و یا معاون صدام در اواخر دوره حکومتشان گواهی براین مدعاست.همگی مشکلات پیش آمده رابه گردن خارجیان وعوامل استکبار جهانی می انداختند. با هرگونه تغییر حتی درسخت ترین شرایط مخالفت بودند وبه شدت مقاومت می کردند و از ترس این که هر گونه تغییر در نظام حکومتی اشان به منزله عقب نشینی نسبت به مخالفین ومردم قلمداد شود،راه رابرهرگونه تغییرمی بستند.دامنه منافع را درحفظ قدرت گروه حاکم می دانستند. درنتیجه هرچه بیشترازمردم کشورشان دورترمی شدند.مخالفان حکومت نیزهرچقدربه حاکمان پند و اندرز می دادند که تغییر در نظام و شیوه حکومتشان ایجاد کنند به همان دلایل ذکر شده ، حاکمان نه تنها به آنها گوش نمی دادند بلکه با خودکامگی هرچه تمام تربه سرکوب صدای هرمخالف می پرداختند و تنها حفظ حلقه قدرت خود را طلب می کردند . تمام مشکلات را در دیگران جستجو می کردند و ذهن خود را برهرگونه تغییرمی بستند ازترس این که نکند نظام حکومتی اش ازسی الی چهل سال به شصت و یا هفتاد سال نرسد . در نهایت نیز با قوه قهریه مردم و نیروهای خارجی سرنگون شدند و کشورشان را در تلاطم و نابسامانی های ناشی از بی ثباتی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی پس از حکومت خود رها ساختند . نکته ای که همگی حتی جنابعالی در تحلیل خود آن را نادیده می گیرید،نیاز،نیازوبازهم نیازبه تغییروبازنگری درشیوه ونظام حکومتداری بدون تعارف وملاحظات سیاسی است . نه اینکه برای بیان جمله ای که کشور نیاز به تغییر دارد ، باید سند و مدرک از صحبت های حاکم ارائه شود تا مقبول بیافتد . خود شما به خوبی می دانید دوره سی الی چهل ساله برای یک حکومت با خط مشی و نظام سیاسی ثابت ، فرصتها و امکانات گسترده ای را برای حکومت و مدیریت بر مردم کشورش فراهم می آورد .
1- امیر جان جالب است الان عده ای که جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارند می گویند اگر شاه در اواخر حکومتش این اصلاحات را انجام می داد ما دیگر سی سال با انقلاب و جنگ و نابودی روبرو نبودیم یعنی بر اساس استدلال آنها معلوم نیست با براندازی جمهوری اسلامی آن هم از طریق مداخله قدرت خارجی ، حکومتی دموکراتیک و آزادی خواه جایگزین آن شود چه کسی تضمین کرده که با تحمیل یک جنگ داخلی به ایران عزیز در نهایت با میلیاردها دلار خسارت ، یک حکومت مردمی زمام امور را در دست بگیرد؟
2- امروز مخالف خوانی و نقد حاکمان یک پز روشنفکری است به همین دلیل افراد دلسوز کمتر جرات می کنند در باره دفاع از کشور و تاکید بر مخالفت با زمینه چینی برای مداخله قدرت های خارجی ، هشدار بدهند چرا که به وابستگی به حکومت و حرف های از روی شکم سیری و ... متهم می شوند .
3- سئوال اصلی این است که ماچه کنیم که هم درجهان سربلند باشیم و هم در داخل حکومتی آزاد و عادل داشته باشیم و از جنگ و خرابی و نابودی ایران را مصون نگه داریم؟ آیا با انتقاد کردن صرف می توانیم به این پرسش مهم جواب بدهیم . روشنفکران ایرانی در نقد حکومت دستشان باز است اما وقتی می گوئیم خوب یک طرح عملی بدهید که کاربه درستی پیش رود وبدون نیاز به جنگ داخلی و مداخله خارجی اموراصلاح شود کمتر طرحی داده می شود که با توجه به جمیع جهات با کمترین هزینه قابل اجرا باشد
امیر عزیز در ادامه می نویسد :
پس از گذشت 30 الی 40 سال ازحکومتشان، حاکمان هرگز نمی توانند ادعا کنند که اشتباه ، خطا و یا مشکلات پیش آمده برسرملت ناشی ازکم تجربگی،عدم دانش ویا مسایل خارجی است فرصتهایی زیادی در برهه گوناگون برای این حاکمان وجود داشته است که در شرایط ثبات سیاسی کامل ، بر اساس مشکلات پیش آمده راه حل های گوناگونی را آزمایش کرده اند بدون این که از نتایج ناگوار آن نگران باشند و خطر نابودی و یا از دست دادن قدرت و حکومتشان از سوی مردم تهدید شده باشند. به سخن دیگر فرصت سی الی چهل سال کارنامه کامل و روشنی از عملکرد یک نظام حکومتی است. در چنین شرایطی و با توجه به تمام اعمالی که حاکمان ما بر مردم کشور خود آورده اند ، جنابعالی راه حل مشکل را تنها در گرو وحدت و اتحاد در راس حکومت قلمداد می کنید . وحدتی که درآن هیچگونه تغییرواصلاح روش وجود ندارد وهرگز توصیه برای تغییردرعملکرد و منش حاکمان ارائه نمی شود . مشکلات را ناشی از توطئه خارجیان می دانید ، مخالفان را کم عقل ، بی اختیار و کاملا تحت تاثیررسانه های خارجی قلمداد می کنید و پدیده ایران هراسی را پدیده خیالی و غیر واقعی رسانه های خارجی می دانید و با جدیت هر چه تمام تر بر این موضوع تاکید دارید .
همانند سالهایی که شاه می توانست با ایجاد اصلاحات اساسی و ایجاد سلطنت مشروطه و ایجاد نظام حکومت پارلمانی و نخست وزیری به مانند چندین کشور اروپایی ، کشورش را از کوران دگرگونی بنیادی دورنگهدار.چرااین کاررا نکرد؟ به دلیل اینکه نظام حکومتی را میراث اجدادی خود می دانست در شرایطی که سن فرزندش را برای حکومتداری کوچک بود و می دانست با بیماری سرطان نمی تواند مدت زیادی حکومت کند درست بر اساس همین دلایلی که هم اکنون حاکمان ما بر آن پافشاری می کنند تمایلی به ایجاد تغییروبازنگری درحکومتش وتوجه به شرایط وعصرخود نداشت وبا خود خواهی هر چه تمام تر خود را ولی وعاقل ترازمردمش قلمداد می کرد ومعتقد بود که مردم کشورش خودشان صلاح خود را نمی داند و مانند چوپان باید مردم کشور را هدایت و راهبری کند و بر این خیال و تصور در ذهن خود دامن می زد که متحدان دائمی اش ، اروپاییان و آمریکاییان اکنون دست از حمایتشان برداشته اند و گروههای کورکورانه با اندیشه های کمونیست و چپ گرا به دنبال مبارزه با حکومتش هستند . هر گونه عقب نشینی نسبت به مخالفانی که به زعم او هیچ گونه ریشه و جایگاهی در میان مردم نداشتند به منزله امتیاز دادن و شریک کردن دیگران در حکومتش قلمداد می کرد . هر گونه تغییر به مبنی زیر پا گذاشتن به زعم او اصول اما در واقعیت منافع اقتصادی و سیاسی گروه محدود حاکم تلقی می شد .
1- برخلاف تصور شما مسئولین به مشکلات موجود بسیار بیشتر از من و شما آگاه هستند زیرا آنها در باره بسیاری از مشکلات اطلاعاتی دارند که من و شما نداریم . اما اینکه در سخنان خود بیشتر به مداخلات بیگانگان توجه می دهند بر ای سرپوش گذاشتن بر این مشکلات نیست یا این تصور باطل را ندارند که همه مشکلات موجود ایران بخاطر توطئه دشمنان است . نه مطمئن باشید آنها هم به خوبی می دانند ریشه بسیاری از مشکلات ما به ندانم کاری ها ، منفعت طلبی ها و ... باز می گردد که این همه در تاریخ مدون پس از مشروطیت تقریبا درد مشترک همه ما بوده و به جمهوری اسلامی ایران محدود نمی شود. مساله این است این مداخله خارجی و این نقشه ای که برای ما دارند توهم دایی جان ناپلئونی نیست . افراط این است که همه مشکلات را به گردن دیگران بیندازیم و تفریط آن است که همه تلاش ها را برای اینکه مردم ایران به جان هم بیفتند و با هم اختلاف داشته باشند ، توهم بدانیم .
2- حکومت ایران در عالی ترین سطحش تغییر را قبول دارد اما به شرطی که این تغییر در داخل کشور مدیریت شود وثانیا به اصلاح امور و بهتر شدن وضعیت کشور بینجامد نه آنکه وضعیت را خراب تر از قبل کند این بهتر شدن هم امر نسبی است و باید تامین کننده منافع اکثریت مردم باشد چراکه نمی شود همه راضی باشند. ثالثا در چهارچوب قوانین اسلامی باشد .
بله من هم می دانم ممکن است بسیاری هم این شرایط را قبول نداشته باشند اما همان ها هم باید تلاش کنند درچهارچوب قانون و به شکل مسالمت امیزبه سمت اصلاح امورپیش روند نه انکه دنبال ایجاد جنگ و نزاع داخلی باشیم .
امیر در پایان نقد خود آورده است :
بنده از جنابعالی به عنوان برادر کوچکتر استدعا دارم در تحلیل ها و توصیه های خود تاریخ معاصر به ویژه تاریخ دوره پایانی حکومت شاه را نادیده نگیرید . بنده می دانم حوزه های علوم انسانی همگی تخصصی هستند وصاحبنظران ویژه خودشان رادارند. اما به نظر می رسد در شرایط حساس کنونی ، نباید محققان و تحلیل گران ما در بررسی مشکلات پیش روی کشور تنها با تاکید جهت دار بر عوامل خارجی و دخالتهای خارجیان ، مشکلات اقتصادی ، سیاسی واجتماعی را از نظر دور بدارند . همچنین می دانم هردوره ای براساس شرایط زمانی ومکانی آن دوره تاریخی تفاوت هایی با سایر مقاطع تاریخ دارند . اما به اعتقاد بنده شرایط تاریخی در کشور ما به شکلی حرکت می کند که به نظر می رسد تاریخ در حال تکرار شدن است . اما صد افسوس صاحب نظرانی چون شما آن را نادیده می گیرد و در تحلیل های خود جای نمونه های تاریخی مشابه حتی به اندازه یک اشاره خالی است و با وجود تمام دغدغه های جنابعالی درباره حفظ تمامیت ارضی کشور و پرهیز از جنگ و نابسامانی های آن ، اما راه حل ها و اعمالی را برای رفع مشکلات کشور توصیه می کنید که در نظام گذشته در سالهای پایانی حکومت شاه مطرح شد و به سرانجام نرسید و ایران را از مسیر رشد ، توسعه و تعالی کشور نسبت به کشورهای همسایه بیش از پنجاه سال عقب نگه داشت .
1- امیرجان برای راه حل دادن باید به همه ابعاد قضیه توجه کرد. تنها نگاه به تجربه های تاریخی راهگشا نیست باید این تجربه های تاریخی را به شرایط واقعی امروز تطبیق داد . باید خود را از تبلیغات اغواگرانه رها کرد منافع ملی را در نظر گرفت و طرحی همه جانبهبرای اصلاح امور ارائه کرد بنده بضاعت کاری ام در این حد است که هشدار بدهم آی کسانی که سرخوش بی خیال نشستید بدانید و آگاه باشید که آمریکا دنبال جنگ با ایران نیست چون خودش دهها مشکل ریز ودرشت داخلی دارد . آمریکا در تلاش است با انواع و اقسام سیاست ها ما ایرانی ها را به جان هم بیندازد و سیاست خود را به پیش ببرد و تغییر رژیم در ایران از طریق ایجاد جنگ داخلی دردستور کار انها قرار دارد . خب بجای آنکه ما شروع کنیم ضعف های خودمان را برای هم بازگو کنیم که از سر تا پا مشکلات داریم و کسی هم منکر آن نیست باید خود را باور کنیم و بدانیم که می توانیم با اتحاد و همبستگی بر اساس اصول مشترک انسانی که آزادی ، عدالت و استقلال کشور است به هم کمک کنیم و مانع تحمیل جنگ داخلی به ایران عزیز بشویم
2- بیش از انتقاد، ایران امروز به راهکار عملی برای انجام اصلاح اموربا کم ترین هزینه در داخل و خارج نیاز دارد. حالا این گوی و این میدان امیر و همه مخاطبان این وبلاگ بگویند چه کار باید کرد که عملی هم باشد