دردوران پسا برجام چه باید کرد
فعالسازی مکانیزم ماشه پیامدهای حقوقی، امنیتی و روانی قابلتوجهی برای ایران دارد؛ با این حال راهحل مؤثر نه در اقدامات تنش آفرین (مثل بحث خروج از ان پی تی ) نیست بلکه در ترکیب اصلاحات ساختاری داخلی، مدیریت افکار عمومی، تقویت تولید و دیپلماسی فعال است.
۱. واقعیت شرایط جهانی و پیامدهای بینالمللی
دوران پسا برجام، بدون توافق با آمریکا و اروپا ، تا حدی ایران را به چارچوب قطعنامههای شورای امنیت ذیل فصل هفتم بازمیگرداند. این بازگشت ـ ولو عمدتاً ذیل بند ۴۱ (تحریمهای اقتصادی) ـ وضعیت ایران را در عرف بینالمللی بهعنوان « تهدیدکنندهٔ صلح و امنیت بینالمللی» قرار میدهد و امکان بهرهبرداری سیاسی و حقوقی از سوی دشمنان بینالمللی ایران را افزایش میدهد. نتیجه عملی میتواند شامل محدودیت در تجارت، بازرسیها و ایجاد توجیه برای اقدام های محدودیت ساز علیه مراودات اقتصادی ایران باشد.
با این حال باید توجه داشت که قطعنامههای شورای امنیت از منظری فنی و رسمی هستند و دامنهٔ عملی آثارشان (مقایسه با تحریمهای ثانویه آمریکا) بسیار کمتراست؛ بنابراین پیگیری شکایت حقوقی از کشورهای آلمان ، انگلیس و فرانسه در دادگاه بینالمللی لاهه و ثبت ادعاها و دفاع حقوقی باید همزمان با اقدامات میدانی در داخل برای بهبود شرایط اقتصادی کشور هم زمان دنبال شود.
۲. ابعاد امنیتی و ریسکهای منطقهای
از منظر امنیتی، دروان پسا برجام میتواند به دستاویزی برای تشدید فشارها یا تشدید عملیات امنیتی سازی علیه ایران تبدیل شود؛ تجربه بینالمللی نشان میدهد که افزایش قابلیتهای هستهای لزوماً بازدارندگی کامل ایجاد نمیکند. نمونههای هند-پاکستان و تجربهٔ اسرائیل نشان میدهد داشتن تسلیحات هستهای مانع تنشهای متعارف یا عملیات نظامی و نامتقارن نشده است. بنابراین تمرکز صرف بر تولید سلاح هستهای، علاوه بر هزینههای فنی و سیاسی سنگین، امکان تحریک رقبا و تشدید تهدیدات را بالا میبرد. از این رو، تقویت توان دفاعی متعارف، ارتقای آمادگی نظامی و ساختارهای بازدارنده متناسب با سطح تهدید و کوشش در جهت همکاری های منطقهای، گزینهای واقعگرایانهتر و کمهزینهتر نسبت به دنبالکردن مسیر تسلیحات هستهای است.
۳. آثار روانی و اقتصادی: «خطر واقعیِ فضای ذهنی»
بخش عمدهای از اثرات بازگشت قطعنامهها در دوران پسا برجام روانی است. بازارها، سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی بر اساس انتظارات آینده عمل میکنند. در بازار پر التهاب حتی نشانههای کوچک از پیشرفت یا پسرفت مذاکرات میتواند نرخ ارز و جریان سرمایه را تحتتأثیر قرار دهد. بنابراین مدیریت فضای روانی جامعه و فعالان اقتصادی یکی از نقاط کلیدی برای مدییت بحران در دروان پسا برجام است. اغراق یا کوچکنماییِ تبعات به نتیجه نرسیدن مذاکرات و بازگشت قطعنامه های تحت فصل هفتم هر دو مضر هستند؛ سیاستگذاران و رسانهها باید با آگاهی از پیامدهای روانی، هم واقعیتها را شفاف بیان کنند و هم از ایجاد وحشت یا امید واهی جلوگیری نمایند.
۴. شناساندن تمایز میان تحریمهای رسمی و تحریمهای ثانویه آمریکا
تفاوت محوری این است که تحریمهای ثانویه آمریکا (علیالخصوص در حوزه نفت، پتروشیمی و بخش بانکی) در عمل گسترهٔ نفوذ بسیار وسیعتری دارند و تأثیرهای اقتصادی خود را از سالهای 1397 به بعد در اقتصاد کشور گذاشته اند. در حالی که تحریم های اقتصادی که در قطعنامههای شورای امنیت درنظر گرفته شده اند ، در مقایسه محدودترند، اما بازگشت رسمی آنها در دوران پسا برجام بههرحال بار حقوقی و نمادین مهمی دارد، که باید مدیریت شود.
۵. راهکارها: ترکیبی و همزمان
۱. اصلاحات ساختاری اقتصادی: خروج بانکها از بنگاهداری، اصلاح نظام بیمه، نظام مالیاتی و گمرکات تا هزینه و موانع تولید کاهش یابد. این اصلاحات به افزایش تولید ملی و بهبود انتظارات بلندمدت کمک میکند.
۲. مدیریت روانی و رسانهای: رسانهها باید تحلیلهای مستند و واقعبینانه ارائه کنند؛ از دامنزدن به هیجانات و از القای اطمینان کاذب اجتناب شود. اطلاعرسانی هماهنگ دولت، بانک مرکزی و بخش خصوصی دربارهٔ اقدامات احتیاطی و برنامههای حمایتی ضروری است.
3. دیپلماسی فعال و پیگیری حقوقی: استفاده همزمان از ادبیات حقوقی در مجامع بینالمللی و کانالهای دیپلماتیک برای کاهش اثرات حقوقی و سیاسی بازگشت قطعنامهها. ثبت شکایات، ارائه اسناد و تعامل فنی با نهادهای بینالمللی میتواند از شدت پیامدها بکاهد.
4. تقویت تولید و انگیزههای سرمایهگذاری: سیاستهای حمایتگرایانه هوشمندانه برای حفظ تولیدکنندگان و جذب سرمایهگذاریهای داخلی و منطقهای. ایجاد ابزارهای تشویقی و کاهش ریسکپذیری بخش خصوصی.
5. ارتقای توان دفاعی متعارف و بازدارندگی متوازن: تمرکز بر قدرت متعارف، پدافند و آمادگی، بهجای سرمایهگذاری علنی در مسیر تولید تسلیحات هستهای که هزینههای سیاسی و اقتصادی سنگینی خواهد داشت.
6.دوری از اقدام های هیجانی و ماجرا جویی
بحث تولید بمب هستهای در شرایط فعلی، از زاویهٔ عقلانیت راهبردی، غیرمنطقی و خطرساز است. اولاً موضع رسمی رهبری بر حرمت ساخت و بکارگیری سلاح هستهای صریح است. ثانیاً تجربهٔ بینالمللی نشان میدهد داشتن چند سلاح هستهای تضمین بازدارندگی سراسری در برابر قدرتهای بزرگ نیست و عملاً میتواند موجب تشدید فشارها، تحریمها و حتی اقدامات پیشدستانه شود. بنابراین منابع کشورباید صرف اصلاحات ساختاری، تقویت تولید، دیپلماسی و ارتقای توان دفاعی متعارف شود.
۷. تقویت حضور مردم در اقتصاد و سیاست کشور
دو محور اصلی: (۱) اصلاحات داخلی اقتصادی و ساختاری که تاب آوری اقتصادی را از طریق مشارکت مردم در فعال کردن کارگاه های کوچک اقتصادی که می تواند در کوتاه مدت تولید ملی را افزایش دهد . (۲) آگاهی و امید افزایی به موقع و گسترده در شبکه های اجتماعی و رسانه های گروهی برای مردم به منظور تقویت انسجام ملی و بر انگیختن حس مسئولیت اجتماعی و در نهایت کاهش شکاف بین دولت ، در ناکام گذاردن نقشه های شوم دشمن، بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
پرهیز از رفتارهای نمایشمحور و شعارزده ؛ در عین پیگیری حقوقی و دیپلماتیک، اولویت عملی بر افزایش تولید، ثبات بازار و ارتقای پیشبینیپذیری محیط کسبوکار باشد.
در دوران پسا برجام مقابلهٔ موفق با طرح های دشمنان ایران، نیازمند عزمی همزمان در داخل (اصلاحات و مدیریت روانی) و خارج (دیپلماسی و پیگیری حقوقی) است؛ مسیر منطقی و عملی، تقویت ظرفیتهای ملی و دوری از راهحلهای پرهزینه و تحریکآمیز مانند تولید سلاح هستهای است.