اما واقعیت ان است که اتحادیه اروپا سیاست واحدی ندارد و موتور محرک آن که آلمان ، فرانسه و انگلیس است با سیاست واحدی در قبال ایران رفتار نمی کنند . آنها هر کدام براساس منافع ملی خود تلاش دارند موضوع را به سمتی هدایت کنند که به منافع حداکثری در کنار منافع اتحادیه اروپا برسند . اما در جهان امروز کشورها نه می توانند و نه مایل هستند کاملا تک روی کنند آنها این واقعیت را پذیرفتند که در جاهایی به قدرت حاکم باج بدهند و در جای دیگر از او امتیاز بگیرند . کافی است شما نگاهی به عملکرد اروپا در 30 سال گذشته بیندازید اولا در ان زمان اتحادیه اروپا تا سال 91 در قالب بازار مشترک عمل می کرد ثانیا سیاست آلمان و تا حدودی فرانسه ، ایتالیا ، اسپانیا بر محور ایجاد نوعی گفتگوی انتقادی با ایران و مهار آمریکا برای حمله به ایران بود چراکه انها منافع اقتصادی خود را در این نوع رفتار می دیدند . اما بعدها آنها به سیاست آمریکا و اسرائیل در قبال مقابله خهمه جانبه با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران تن دادند . در این میان ایران هم مقصر  بود که در ادامه بحث به ان می پردازم . اما نمی توان این واقعیت را یادآور نشد که آلمان ، فرانسه ، ایتالیا ، اسپانیا ، انگلیس روز به روز موقعیت خود را در بازار پر سود ایران از دست دادند و بخاطر دنباله روی از سیاست آمریکا به منافع خود پشت کردند تا درجای دیگری از آمریکا امتیاز بگیرند این موضوع اگر می شد در مقاله ای 1000 کلمه ای با مستندات ارائه شود بیشتر ثبات می شد که شعار نیست.

آقا امیر در ادامه نقد خود آورده است

« به سخن دیگردرتحلیل شما جای این پرسش وپاسخ درباره نقش وعملکرد مقامات حکومت اسلامی دربرابرنزدیک شدن هرچه بیشتر کشورهای اروپایی به مواضع آمریکا درقبال محکومیت و انزوای ایران به چه میزان تاثیر گذاربوده است ، خالی است. مگر اینکه شما چشم خود را بر واقعیت های موجود تاریخی روابط بین المللی ایران ببندید و کشورهای اروپایی را کشورهای بی مغز و بدون استقلال و دور اندیشی و تابع مطلق آمریکا و در نهایت اسرائیل هم راستا با خط سیر جریان رسانه ای حکومت ایران بدانید .»

امیر جان من چشم خودم را به واقعیت تلخی که شما به ان اشاره دارید نبستم . واقعیت آن است که هر تحلیل گری متناسب با گرایش ها ، مقدورات و مصلحت ها و از همه مهم تر میزان تشخیص خود از واقعیت ها و دانشی که دارد ، یک پدیده سیاسی را تحلیل می کند.

دراین تحلیل من آگانه به ضعف های خودمان اشاره نکردم چراکه موضوع بحث من نقد عملکرد اتحادیه اروپا و بیانیه سران انها بود ونه نقد عملکرد سیاست خارجی خودمان که آن بخشش را که می توانم علنی بنویسم تاکنون بارها و بارها در همین وبلاگ نوشتم و انعکاس در نشریات داخل و خارج هم داشته است چون برای نقد عملکرد ایران اکثر رسانه های غربی آماده نگارش وانتشارهستند . اما وقتی نوبت به نقد سیاست های خوشان می رسد فقط نویسندگان معروف آن هم از جریان حاکم بر رسانه ها، نقدهایشان انعکاس می یابد وجایی برای قلم امثال من نیست .

واقعیت ان است که سیاست خارجی ما امروز مشکل دارد واگرنبود اینچنین ما امروزبا اکثرکشورهای جهان تعامل وهمکاری گسترده ای داشتیم که نداریم وتقریبا عضوهیچ اتحاد منطقه ای تاثیرگذار نیستیم اما چرا اینچنین است ؟ من پاسخ این پرسش را در بحث های کارشناسی که درمحافل دانشگاهی و ارگانهای تصمیم ساز با صراحت و بدون پرده پوشی ومنفعت اندیشی ارائه می کنم و آنچه که به نظرم می رسد می گویم. اما هیچگاه به خودم اجازه ندادم جزئیات نقد ها و مشکلات را بصورت علنی چاپ کنم. چرا که کشورما ایران است اینجا اگرفضا به گونه ای بود که می شد این مطالب را بصورت دقیق وباذکرجزئیات بیشترنوشت، می نوشتم اما در موارد اندکی است که بازم به دلیل بهره برداری دشمنان ایران نمی توانم آنها را در وبلاگ یا مقالات روزنامه ای بیاورم . شاید من زیادی محافظه کارهستم اما مطمئن هستم که برای منافع ملی کشورم می نویسم و توجیه گرکارغلط نبوده بلکه در مواردی  که امکان ان را دارم نقد خود را هم نوشتم .

اما همانطورکه توضیح دادم اروپایی ها تبعیت محض ازآمریکا ندارند وبراساس منافع خود تشخیص می دهند که منافع بلند مدت را برمنافع همسویی با آمریکا دراین مقطع زمانی ترجیح بدهند . همچنانکه شما اگر خاطرات کارتر را در جریان گروگان گیری ببینید او به شدت از رهبران اروپایی گله مند است چرا با سیاست های آمریکا درآن مقطع همرایی نمی کنند . بله اتحادیه اروپا در سالهای اخیر به دلیل مواضع آقای احمدی نژاد در باره اسرائیل و هولکاست از ایران فاصله بیشتری گرفت و به آمریکا نزدیک تر از قبل شد . اما امیرجان از تو می پرسم براستی ایران تهدیدی هسته ای علیه اروپا محوسب می شود ؟ آیا جز این است که این اسرائیل و امکانات رسانه ای غرب است که مرتب خطر هسته ای ایران را برای جهان مطرح می کنند؟ این شعار است که بگوئیم سناریو اصلی این ماجرا در تل آویو طراحی می شود؟ شما یک مروری بر تحولات هشت سال اخیر در پرونده هسته ای ایران بر روی سرچ گوگل بکن ببین خدا وکیلی من اشتباه می کنم که می نویسم مشکل اساسی ایران ان است که اسرائیل را قبول ندارد واین اسرائیلی ها هستند که خطر بمب هسته ای ایران را مرتبا داغ نگه می دارند. در ذهن کدام مسئول ایرانی است که اتحادیه اروپا را تهدید کند آن هم با سلاح هسته ای ؟ آیا هیچ مسئول ایرانی به ذهن خود می تواند این تصور را وارد کند که با حمله هسته ای به اروپا یا آمریکا دیگر قادر خواهد بود در کشوری به نام ایران حکومت کند؟

امیر جان اروپایی ها میلیون ها  دلار به خودشان و ما به دلیل تحریم ها ضرر می زنند که نکند ایران روزی امنیت اسرائیل را به خطر بیندازد .این یک شعار نیست . رهبران اروپا خود را در قبال جنایتی که در قبال یهودی ها در جریان جنگ جهانی انجام داده اند ، مسئول می دانند . ایران چگونه ثابت کند دنبال سلاح هسته ای نیست دنبال تضمین امنیت برای خودش است . ایران تا آنجا پیش  می رود که غرب  به عنوان یک قدرت هسته ای مسئول او را به رسمیت بشناسد و باور کند ایران می تواند سلاح هسته ای بسازد اما نمی خواهد سلاح هسته ای داشته باشد . چراکه در آن صورت بیش از گذشته امنیتش تهدید می شود. این چیزی است که اسرائیل قبول ندارد . برای اروپا و آمریکا ایران تهدید هسته ای به شمار نمی رود انها در موضوع های دیگری با ایران اختلاف های جدید دارند از جمله بحث حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر و غیره  بنابراین آنجا که نوشتی :

« این هم روشی است که واقعیت ها را با تمام قوا انکار کردن وهمگام و با یکدیگر تنها بر محور توطئه ، دسیسه و دشمنی آمریکا و اسرائیل و به تبع آن اروپا نسبت به ایران بپردازید ، بدون این که مشکلات ساختاری ونقایص حاکمان کشوردرسیاست داخلی ومرتبط با آن درسیاست خارجی، حتی مورد سوال قرار دهید .»

منطبق با واقعیت نیست زیرا من واقعیتی را انکار نکردم حداکثر انکه به واقعیت هایی که توضیح دادم اشاره نکردم .

اما در ادامه نقد برداشت اشتباهی از مطلب من داشتی آنجا که نوشتی :

« بخش دوم تحلیل شما ، اتکای بیش از اندازه و آلترناتیو گونه به روسیه و چین است . سیاستی که دراین سی و سه ساله ترجیع بند سیاست خارجی حکومت اسلامی محسوب می شود. شاید از سوی حاکمان این اتکا وتوجه به این سیاست قابل انتظارباشد اما در تحلیل شما جای بحث درباره رسیدن به توانمندی و کسب قدرت از سوی حاکمان ایران در جذب سیاسی کشورهای اروپایی خالی است و تنها به شکل تهدید وبه طورغیرمستقیم به گام برداشتن کورکورانه به سمت به زعم شما رقیب سیاسی و اقتصادی کشورهای اروپایی یعنی سراغ روسیه و چین ها توصیه شده است. »

توجه به این واقعیت که در دهسال گذشته چین و به نسبت بسیار کمتری روسیه توانسته اند حجم مناسبات اقتصادی خود را با ایران افزایش دهند به معنای آن نیست که ایران باید فقط به انها اتکاء داشته باشد و یا دیدگاه من ان باشد که این مسیر درستت است . در تحلیل حقیر به این واقعیت اذعان شده که آلمان ، فرانسه ، انگلیس ، ایتالیا و غیره در هشت سال گذشته روز به روز بیشتر از گذشته سهم صدرات خود را به ایران آن هم در این اوضاع بد اقتصادی از دست داده اند . معنای این حرف آن نیست که ایران باید مناسبات خود را با روسیه و چین گسترش بدهد و قید اتحادیه اروپا را بزند مخاطب تحلیل من نقد بیانیه اتحایه اروپا است نه توصیه به گسترش همکاری باچین ، آن ها هم به خوبی می دانند که این انتخاب اجباری ایران برای تامین نیازهای ضروری خود است . این طرف اروپایی بود که تحریم هایی بیش از تحریم های پیش بینی شده در قطعنامه های شورای امنیت ، در راستای همگامی با تحریم های آرمریکا ساخته برای ایران درنظرگرفتند. ایران درواقع از روی لاعلاجی به گربه می گه خانباجی وگرنه اروپایی ها به خوبی می دادند اولویت  بازرگانان ایرانی قبل و بعد از انقلاب ، واردات ازکشورهای اروپا یی بوده وهست. اما درادامه بحث شما ازانصاف علمی هم خارج شدید آنجا که نوشتید:

« به نظرجنابعالی روسیه و چین حامی ایران دربرابر کشورهای اروپا و وزنه ای در مقابله سیاسی و روابط بین الملل ایران به حساب می آید. آیا چنین تحلیلی واقعا دراین سی وسه سال به سرانجام موفقیت آمیزی برای ایران رسیده است و یا برعکس باعث رونق اقتصادی دوکشور روسیه وچین شده است و به برگ برنده ای برای امتیاز گرفتن از آمریکا و اروپا تبدیل شده است . »

جا داشت بخشی از تحلیل مرا که نشان دهنده این نظر باشد می آوردید که در نقد متهم به بی انصافی علمی نشوید . هشدار به اروپا برای اینکه روش غلطی را کنار بگذارند چه ربطی به این دارد که بنده قائل باشم باید اتحادیه اروپا را ول کرد و به روسیه و چین چسبید . نه عزیزم ایران  در واقع از روی ناچاری برای توازن بخشی در سیاست خود به سمت چین ، روسیه و یا هر قدرت دیگری که بتواند نیاز های ضروری اش را تامین کند روی آورده است . شما می فرمائید ایران باید کل سیاست های خود را کنار بگذارد تا بتواند دل غرب را بدست بیاورد اما مشکل این است که ایران نمی خواهد به آنچه که غرب سالها دیکته کرده است تن بدهد . ایران در این مسیر اشتباه های زیادی کرده است و من هم در جای خود به ان پرداختم و اگر عمری باقی بود می پردازم اما به هیچ وجه در این مورد که تن به باج خواهی آمریکا و متحدانش ندهد ، اشتباه نکرده است. ایران هزینه زیادی بابت استقلال خواهی اش پرداخته که می توانست این هزینه را باسیاست های درست تر بسیار کمتر کند اما هیچگاه در انتخاب مسیر استقلال از امریکا و متحدانش اشتباه نکرده است . ایران ژاپن و کره جنوبی نیست و نمی خواهد هم باشد که زیر سایه اتحاد با امریکا و تبعیت از سیاست هایش به پیشرفت اقتصادی دست یابد. فکرمی کنم گره اصلی درهمینجا است.

 بنابراین توجه شما به تجربه حزب توده وجریان چپ درایران  درآنجا که نوشتید :

« چنین تجربه تاریخی رابرخی ازروشنفکران ما به ویژه درحزب توده درطی 80 سال اخیرداشته اند ودرمناسبات بین المللی وحتی راه کارهای برون رفت ازمشکلات سیاسی داخلی ایران، روی خود را به عنوان یک آلترناتیو ویا حتی نقطه اتکا درمقابل شاه وآمریکا آن هم به شکل افراطی به سمت شوروی دوخته بودند . نتیجه تاریخی چه شد؟ دردو برهه زمانی همین روشنفکران از حزب توده انشعاب کردند و واقعیت های سیاسی سران حکومت شوروی را شناختند . در نهایت هم در زمان حکومت جمهوری اسلامی حزب توده نابود شد ، اما همین شوروی به جای حمایت از حزب توده با حاکمان ایران روابط دوستانه و نزدیکی برقرار کردند . دورانی که حتی با چشم بستن بر حمایت های شوروی از صدام در جنگ علیه ایران همراه بود .»

قضاوت شما منطبق با مصداق تحلیل حقیر نیست. اینکه نوکری برای شوروی به بهانه استقلال از آمریکا خوب نیست و مردود است حرف درستی است و واقعیت های تاریخی هم آنرا ثابت کرد اما الان کسی در ایران نمی گوید برای اینکه از آمریکا ومتحدانش مستقل باشیم با ید تابع چین یا روسیه  شویم . بلکه ایران با هرکشوری که استقلال وقدرت تصمیم گیری آنرا به رسمیت بشناسد روابط دوستانه برقرارمی کند.  ایران می داند روسیه و چین هم وقتی منافعشان اقتضاء کند ، منافع ایران را نادیده می گیرند همچنانکه  ایران هم چنین کاری را می کند . در جریان رای گیری برای قطعنامه های شورای امنیت روسیه یا چین علیه ایران رای ممتنع هم نمی دهند بلکه تنها سعی می کنند  با فشاربر غرب،  برای تعدیل  قطعنامه ها ، به آنها  رای مثبت دهند . ایران با چین و روسیه روابط اقتصادی گسترده دارد زیرا آنها برایش شرط نمی گذارند که باید چه کارهایی را انجام ندهد ویا چه کارهایی را انجام بدهد. همچنانکه تا هشت سال پیش هم اتحادیه اروپا با انکه از ایران انتقاد می کرد اما برای مبادلات گسترده اش با ایران شرط تعیین نمی کرد .

اما جان کلام در آخر نقد شما امده است آنجا که نوشتی :

« به نظر می رسد دسته بندی ها و یارگیری های سیاسی واقعیت انکار ناپذیر در مناسبات بین المللی است اما درباره کشوری مانند ایران که به لحاظ شکلی و محتویی تعریف درست و مشخصی از ثبات سیاسی و منافع ملی و تمامیت ارضی و استقلال و هویت ملی و قومی ندارد و دست به گریان با انواع مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی می باشد این الگو کارساز نیست . »

امیرجان اصل بحث در این پارگراف است . مهم ترین مشکل اساسی ایران  این است که ارزیابی دقیقی از موقعیت داخلی ، منطقه ای و بین المللی خود ندارد . علاوه براین تحلیل دقیقی هم از نظام بین الملل و معادلات  تاثیرگذار بر آن هم ندارد در نتیجه به عنوان یک قدرت منطقه ای می کوشد جهانی عمل کند در حالی که ابزار های لازم را برای جهانی عمل کردن در اختیار ندارد . ایران تلاش می کند با سرعت هرچه بیشتری عقب ماندگی ها گذشته را جبران کند و به یک قدرت جهانی تبدیل شود . اما صد افسوس که هزاران مانع بر سر راه دارد این موانع هم بیش از آنکه توسط خارجی ها ایجاد شود که می شود ف توسط داخلی ها ایجاد می گردد. همان هایی که بجای آنکه بگویند چه کار باید کرد تا ایران از این تحریم ها رها شود و در همان حال مستقل بماند صرفا به دیدیگاه های انتقادی و ارائه راهکارهای غیر منطقی و غیر قابل اجرا می پردازند. عده ای هم که نظام ایران را ساسا قبول ندارند به بهانه اینکه نمی خواهند عمله ظلم شوند فقط به ارائه طرح های براندازی مشغول هستند که شبیه آروغ های روشنفکری بعد از ناهار و یا شام است.

در پایان مطلب نوشتی :
« به اعتقاد بنده حاکمان سیاسی ایران از تحلیل شما ، بخش دغدغه های اساسی و ملی شما را نمی بینند بلکه تنها جنبه های شعاری که هم راستا با شعارهای خویش است ، بر می گزینند و با تکیه بر اینکه یک روشنفکر و صاحبنظر سیاسی بر بدی و ضعف کشورهای اروپایی در پیروی از آمریکا و به ویژه اسرائیل تاکید کرده است و عملکرد حاکمان سیاسی را در نزدیکی به روسیه و چین توصیه کرده است ، به عنوان سند درستی عملکرد سیاستگذاری های خارجی خود قلمداد می کنند .»

امیرجان من برای دولت یا حاکمیت ایران چیزی نمی نویسم مطالب این وبلاگ برای مخاطبانش است اما اینکه دولت ایران از مطالب من چین استفاده ای هم بکند بدم نمی آید چون من اصل این حرفها را توجیه سیاست های غلط دیگران نمی دانم . تحلیل من مبتنی بر نقد بیانیه سران اتحادیه اروپا در کمترین فاصله زمانی ممکن است . پیام تحلیل من برای مخاطبانم این است که رهبران اتحادیه اروپا سیاست غلطی را در تبعیت از سیاست های تدوین شده توسط اسرائیل و حمایت شده از سوی واشنگتن در پیش گرفته اند . دولت ایران هم به خوبی واقف است سیاست های خوبی در برخورد با اتحادیه اروپا در پیش نگرفته است و در عمل انها را تشویق کرده است به آمریکا نزدیکتر شوند . آنها ازتحلیل من این برداشت غلط را نمی کنند فقط ممکن است مخاطبان عادی دچار چین سوء تفاهمی شوند که نقد عملکرد غرب به معنای تائید درستی عملکرد دولت است . بانقد و بررسی شما و پاسخ من امیدوارم این سوء تفاهم هم بر طرف شده باشد.

بازهم برای نقد و پاسخ احتمالی شما در آینده سپاسگزارم در همین چالش ها است که بسیاری از روشنگری ها بدست می آید