میزگرد سیاسی - تحلیلی در باره مذاکرات هسته ای ایران و امریکا
بهطور قابلتوجهی، منع مذاکرات مستقیم به مذاکرات غیرمستقیم تبدیل شد. بهعنوان یک پژوهشگر، این احتمال برایم مطرح است که نامهای که دونالد ترامپ ارسال کرده بود، هرچند محتوای آن مشخص نیست، ممکن است عاملی در این تغییر رویکرد بوده باشد. این تغییر احتمالاً به دستور اجرایی ایشان مرتبط است که خطمشی روشنی برای وزارت خزانهداری و وزارت امور خارجه ایالات متحده تعیین کرده و اقداماتی را که باید انجام شود، مشخص ساخته است. تفاوت میان «فرمان اجرایی» و «دستور اجرایی» وجود دارد، اما به هر حال، این سند مسیر را برای سیاستهای آمریکا روشن کرده و شاید به همین دلیل، منع مذاکرات مستقیم مطرح شد و سپس مذاکرات غیرمستقیم شکل گرفت.
برای من بهعنوان یک پژوهشگر، درک مفهوم مذاکرات غیرمستقیم دشوار بود. این نوع مذاکره چه مزیتی دارد و چه تفاوتی با مذاکرات مستقیم دارد؟ با وجود بحثهای متعدد با صاحبنظران، به نتیجه روشنی نرسیدم. هنگامی که یک پژوهشگر در این زمینه به نتیجه مشخصی نمیرسد، به نظر میرسد افکار عمومی نیز نیازمند توضیح و توجیه شفاف در مورد تفاوت مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم و تأثیرات آن بر موضوع است.
نکته جالبتوجه این است که طرف آمریکایی ادعا میکند مذاکرات بهصورت مستقیم برگزار میشود، در حالی که غیرمستقیم است. در این میان، نقش وزیر امور خارجه عمان که بهعنوان واسطه عمل میکند، بسیار قابلتوجه و سؤالبرانگیز است. پرسش این است که وی دقیقاً چه نقشی ایفا میکند؟ محتوای مذاکرات، همانطور که انتظار میرود، به دلایل منطقی منتشر نمیشود، زیرا افشای آن میتواند به اسیر شدن در فضاسازیهای رسانهای منجر شود و مدیریت آن دشوار است. با این حال، میتوان گمانهزنیهایی در مورد خواستههای طرفین داشت. طرف ایرانی در این پنج جلسه مذاکره بهدنبال لغو کامل تحریمها و اخذ تضمینهایی بوده است تا از اعمال تحریمهای جدید به بهانههای دیگر جلوگیری شود. این دو خواسته، بهویژه تضمین عدم اعمال تحریمهای جدید، بسیار چالشبرانگیز است. در مقابل، طرف آمریکایی بر «غنیسازی صفر» تأکید دارد، نه صرفاً تعلیق غنیسازی، بلکه حذف کامل آن. این موضع از نظر سیاسی معنای متفاوتی دارد و با بحث تعلیق غنیسازی که در مورد کشورهایی مانند لیبی مطرح بود، کاملاً متفاوت است. آمریکا معتقد است ایران بههیچوجه نباید غنیسازی داشته باشد.
برخلاف نظر جناب آقای دکتر متقی، که با احترام به دیدگاه ایشان مطرح میشود، معتقد هستم که وزارت امور خارجه ایران بهخوبی رویکرد ایالات متحده را درک کرده و تفاوت میان تیم ترامپ و تیم اوباما را بهدرستی تشخیص داده است. همانطور که ایشان بهدرستی اشاره کردند، رفتار ترامپ کاسبکارانه است. او موضوع جهانیسازی را نادیده گرفته و حتی با متحدان سنتی آمریکا درگیر شده است. سیاست خارجی او موضوعاتی را مطرح کرده که در دورههای بایدن، اوباما و حتی جورج بوش پسر مطرح نبود. تیم مذاکرهکننده ایرانی این تفاوتها را بهخوبی درک کرده است. مسئله اصلی این است که با چنین فردی که رویکردی کاسبکارانه دارد، چگونه باید برخورد کرد؟
این پنج جلسه مذاکره هنوز به یک دستور کار مشخص نرسیده است. به نظر میرسد طرفین در حال گفتوگو برای رسیدن به یک دستور کار مشترک هستند و هنوز به توافق یا حتی چارچوب مشخصی دست نیافتهاند. لازم است بررسی شود که با این شرایط، چگونه میتوان با فردی مانند ترامپ تعامل کرد. نکتهای که باید به آن توجه داشت، عملکرد تیم رسانهای ایران در این دوره است که تفاوت چشمگیری با دورههای قبل دارد. ایران در این دوره پیشقدم شده و روایت خود را از مذاکرات ارائه میدهد. این اقدام، چه طرف آمریکایی آن را تأیید یا تکذیب کند، باعث میشود ابتکار عمل در دست ایران باشد. این یک موفقیت رسانهای است، زیرا برخلاف گذشته که انتشار اسنادی مانند فکتشیت مشکلات متعددی ایجاد کرد، ایران اکنون روایت خود را پیش میبرد. پیشنهاد میشود این خط رسانهای ادامه یابد و ایران با ارائه روایت خود، از دنبالهروی رسانهای از آمریکا پرهیز کند و ابتکار عمل را در دست داشته باشد.
برجام خدمتی بزرگ به ملت ایران بود و با گذشت زمان، اهمیت آن بیش از پیش برای مردم آشکار خواهد شد. همانطور که ضربالمثل عامه نشان میدهد، ارزش واقعی برخی اقدامات در آینده مشخص میشود. اما تفاوتهای چشمگیری میان شرایط کنونی و زمان امضای برجام در سال ۲۰۱۵ وجود دارد. همانطور که جناب آقای دکتر متقی اشاره کردند، سال ۲۰۱۵ با سال ۲۰۲۵ قابل مقایسه نیست. تحولات گستردهای در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی رخ داده که هم از نظر ماهوی و هم از نظر شکلی، مذاکرات کنونی را از مذاکرات برجام متمایز میکند.
یکی از ویژگیهای برجسته مذاکرات کنونی این است که این فرآیند مستقیماً تحت نظارت کمیتهای به ریاست جناب آقای شمخانی تشکیل شده است. این ساختار، مشکلات پیشین مرتبط با برجام، مانند عدم هماهنگی یا تحمیل تصمیمات، را برطرف کرده است.
نکته مثبت دیگر این است که در حال حاضر، کشور درگیر فضای انتخاباتی نیست. در دوره برجام، این توافق قربانی بازیهای انتخاباتی و جناحی شد. اگر فضای جناحی آن زمان وجود نداشت، برخورد متفاوتی با برجام صورت میگرفت که بهعنوان خدمتی به ملت ایران شناخته میشد. خوشبختانه، در شرایط کنونی که انتخابات برگزار نمیشود، فضای جناحی فروکش کرده و نگاه به مذاکرات بسیار معقولانهتر است. این موضوع در فضای رسانهای داخلی نیز مشهود است.
در صحنه بینالمللی، حمله روسیه به اوکراین نقطه عطفی بود که معادلات منطقهای و جهانی را بهکلی دگرگون کرد. این رویداد تأثیر غیرقابلانکاری بر روند مذاکرات ایران و آمریکا داشته است. همچنین، جایگاه چین در خاورمیانه و در سطح بینالمللی در سال ۲۰۲۵ بههیچوجه با سال ۲۰۱۵ قابل مقایسه نیست. در بعد منطقهای، در سال ۲۰۱۵، عربستان سعودی و امارات متحده عربی بهشدت با برجام مخالف بودند، اما اکنون، به دلیل بهبود روابط ایران با این دو کشور، وضعیت کاملاً متفاوت است. این کشورها اکنون به دلیل منافع ملی خود، نه لزوماً برای منافع ایران، از توافق احتمالی میان ایران و آمریکا حمایت میکنند. آنها نگرانند که در صورت تشدید تنشها و بروز درگیری نظامی، پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه هدف قرار گیرند و این امر به بیثباتی در کشورهایشان منجر شود.
البته، این کشورها توافقی را ترجیح میدهند که معادلات قدرت در منطقه را به هم نزند. از دیدگاه من، برجام در سال ۲۰۱۵ معادلات قدرت را تغییر داد و جایگاه ایران را ارتقا بخشید. اما اکنون، کشورهای منطقهای مانند عربستان و امارات، که خود در موقعیت بهتری نسبت به سال ۲۰۱۵ قرار دارند، خواستار توافقی هستند که تعادل قدرت را حفظ کند.
علاوه بر این، نیروهای متحد عربستان در سوریه، عراق و لبنان اکنون از نظر توان و تأثیرگذاری در سطحی بالاتر از سال ۲۰۱۵ قرار دارند. این شاخصها نشان میدهد که مذاکرات کنونی، چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی، تحت تأثیر عوامل داخلی، منطقهای و بینالمللی، کاملاً با مذاکرات برجام متفاوت است.
هدف اصلی جمهوری اسلامی ایران همواره پایان دادن به تحریمها بوده است. همانطور که جناب آقای دکتر ایزدی بهدرستی اشاره کردند، تحریمها در طول زمان عمیقتر، گستردهتر و متنوعتر شدهاند و این وضعیت بسیار خطرناک است. مطالعه دقیق این تحریمها نشاندهنده پیچیدگی و گستردگی آنهاست. اما پرسش اساسی این است که در برابر اقدامات طرف مقابل، ایران چه باید بکند؟نخستین نکته این است که برای رفع تحریمهای ظالمانه، راهی جز مذاکره وجود ندارد. تعجبآور است که برخی اساتید معتقدند نباید مذاکره کرد. مذاکره مانند یک چاقو است که میتواند استفاده مثبت یا منفی داشته باشد و به خودی خود خوب یا بد نیست. موفقیت مذاکره به این بستگی دارد که چگونه از آن استفاده شود، در چه شرایطی انجام گیرد، با چه هدفی پیش رود و چه نقشه راهی برای آن طراحی شده باشد.به اعتقاد بنده، مذاکرات در ایران توسط افراد شایستهای هدایت میشود و مدیریت آن بسیار مناسب است. از ابتدای مسئله هستهای، مسئولیت آن بر عهده نظام جمهوری اسلامی ایران بوده و نه دولتهای مختلف. از سال ۱۳۶۸ تاکنون، این نظام، بهویژه مقام معظم رهبری و شورای عالی امنیت ملی، هدایت کلان این موضوع را بر عهده داشتهاند. دولتها یا به این فرآیند کمک کردهاند یا با تصمیمات نادرست به آن آسیب زدهاند، اما تصمیمگیر و مدیر اصلی همواره نظام بوده است. بنابراین، اگر دستاوردی حاصل شده یا مشکلی پیش آمده، مسئولیت آن بر عهده نظام است و نباید آن را به گردن دولتهای مختلف انداخت.بحث هستهای از مرداد ۱۳۸۱ آغاز شد و برای جوانی که اکنون ۲۳ سال دارد، این موضوع در تمام طول زندگیاش تأثیرگذار بوده است. واکنشهای مردم به مذاکرات و شرطی شدن آنها صرفاً به دلیل تأثیرات روانی نیست، بلکه به این دلیل است که نتایج مذاکرات بهطور مستقیم بر زندگی آنها اثر میگذارد. اگر مذاکرات نتایج مثبتی داشته باشد، تأثیر مثبت و اگر منفی باشد، تأثیر منفی بر زندگی مردم خواهد داشت.برخی تحلیلها نادرست هستند و میتوانند تأثیرات منفی داشته باشند. بهعنوان مثال، این ادعا که استیو ویتکاف صرفاً دنبالهرو نتانیاهو است، با شواهد موجود همخوانی ندارد. در موضوع یمن، آمریکا توافقی با این کشور امضا کرد که بر اساس آن، یمن از حمله موشکی به کشتیهای آمریکایی خودداری کرد، اما در برابر اسرائیل آزاد بود هر اقدامی انجام دهد. این نشان میدهد که آمریکا در برخی موارد میان منافع خود و اسرائیل تمایز قائل میشود. همچنین، اظهارات نتانیاهو که با عصبانیت اعلام کرد «ما اقمار آمریکا نیستیم»، در موضوع یمن و غزه مطرح شد. این در حالی است که رژیم صهیونیستی از نظر تسلیحاتی، اطلاعاتی و عملیاتی کاملاً به آمریکا وابسته است. این شواهد نشان میدهد که هرچند اتحاد راهبردی میان آمریکا و اسرائیل غیرقابلانکار است و آمریکا منافع اسرائیل را قربانی نمیکند، اما در تاکتیکها و روشها تفاوتهایی وجود دارد.نباید بهطور کلی فرض کرد که با آمریکا نمیتوان کار کرد یا اینکه آنها صرفاً دنبالهرو دستورات نتانیاهو هستند. اگر ابعاد کلان این رابطه را بهعنوان اصول بپذیریم و در عین حال به جزئیات تاکتیکی توجه کنیم، راههای متعددی برای مانور دیپلماتیک ایران باز میشود. همانطور که یمنیها با اقدامات خود، مانند هدف قرار دادن فرودگاه بنگوریون، قدرت مانور خود را نشان دادند، ایران نیز میتواند از این ظرفیتها بهرهبرداری کند.استراتژی ایران رفع کامل تحریمها و جلوگیری از اعمال تحریمهای جدید به بهانههای دیگر است. اما همانطور که اشاره شد، طرف مقابل با طراحیهای جدید، حتی در صورت حل مسئله هستهای، تحریمهایی به بهانههای دیگر اعمال کرده است. این وضعیت میتواند به بنبست منجر شود، اما به اعتقاد بنده، دیپلماسی راههای نرفته بسیاری دارد. شرط موفقیت این است که به دیپلماتهای خود اعتماد کنیم، نه به طرف مقابل. شعار من این است: ما مذاکره میکنیم، چون به طرف مقابل اعتماد نداریم. اگر اعتماد وجود داشت، نیازی به مذاکره نبود؛ دو طرف سندی امضا میکردند و موضوع پایان مییافت. مذاکره دقیقاً برای زمانی است که اعتماد وجود ندارد.بنابراین، باید به مذاکرهکنندگان خود اعتماد کنیم و با ایجاد وحدت و انسجام ملی، از آنها حمایت قاطع داشته باشیم. نباید مذاکرهکنندگان را به خیانت یا ضعف متهم کرد یا آنها را افرادی بیکار دانست که برای مذاکراتی بینتیجه وقت صرف میکنند. این تصور که مذاکرات به نتیجه نمیرسد، اگر به افکار عمومی القا شود، مردم را به این باور میرساند که مذاکرهکنندگان وقت و انرژی خود را هدر میدهند. اما من معتقد هستم که با بهکارگیری توان ملی و انجام اصلاحات اقتصادی، مانند اصلاح نظام بانکی، بیمه و مالیاتی و تقویت تولید ملی، میتوان قدرت اقتصادی و هستهای ایران را ارتقا داد.
این امر دست ایران را در مذاکرات قویتر میکند و باعث میشود طرف مقابل، که تصور میکند ایران ضعیف شده، در محاسبات خود دچار اشتباه شود. در این صورت، طرف مقابل در میز مذاکره ناچار به اعطای امتیازات بیشتری خواهد شد.
مکانیسم ماشه طی ده سال گذشته فعال نشده است و این موضوع باید ما را به تأمل وادارد. یکی از مقاطع کلیدی در این زمینه، تلاش دونالد ترامپ در دولت اول خود در دیماه ۱۳۹۸ برای فعالسازی این مکانیسم بود. در آن زمان، شورای امنیت سازمان ملل بهطور رسمی، هم بهصورت کتبی و هم در رأیگیری، اعلام کرد که آمریکا به دلیل خروج از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۸، نمیتواند مکانیسم ماشه را فعال کند. در رأیگیری علنی شورای امنیت، برای اولین بار، ایالات متحده تنها توانست حمایت کشور دومینیکن را جلب کند. نه کشور دیگر رأی ممتنع دادند و روسیه و چین بهطور صریح رأی منفی دادند. این پرسش مطرح است که چرا چین و روسیه، که در گذشته به قطعنامههای ضدایرانی رأی مثبت داده بودند، اکنون به نفع ایران رأی میدهند؟ بهعنوان یک پژوهشگر، اعتقاد دارم این تغییر رویکرد به دلیل وجود برجام بود. گزارشهای رسمی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، که ۱۵ مورد آنها تأیید کرد ایران به تعهدات خود پایبند بوده، نشان داد که آمریکا با خروج غیرقانونی از برجام، مرتکب تخلف شده است. این امر باعث شد چین و روسیه نهتنها رأی ممتنع ندهند، بلکه بهطور قاطع رأی منفی بدهند.
در مقطع دیگری، حدود یک یا دو ماه بعد، که دوره پنجساله تحریمهای تسلیحاتی ایران به پایان رسیده بود، آمریکا تلاش کرد با ارائه قطعنامهای جدید، این تحریمها را تمدید کند. اما بار دیگر، نه کشور رأی ممتنع دادند، روسیه و چین رأی منفی و تنها آمریکا و دومینیکن رأی مثبت دادند. این موضوع باید ما را به تأمل وادارد که کلیشههایی مانند اینکه آمریکا دستور میدهد و دیگران اطاعت میکنند، با واقعیت همخوانی ندارد. این کلیشهها توسط ما ساخته شده و گاهی بهعنوان مبنای تحلیلهایمان در روابط بینالملل مشروعیت مییابند.
نکته کلیدی درباره مکانیسم ماشه این است که آمریکا بهصورت زورگویانه هژمونی خود، بهویژه هژمونی مالی، را به جهان تحمیل کرده و کشورها را مجبور به انتخاب میان معامله با ایران یا آمریکا کرده است. همانطور که جناب آقای ایزدی اشاره کردند، این اقدام از منظر بینالمللی مشروعیت ندارد و بسیاری از کشورها آن را با رضایت کامل نمیپذیرند. اما آمریکا، بهعنوان یک قدرت هژمون، به گفته جناب آقای متقی، صرفاً به دنبال تأمین منافع خود است و به مشروعیت بینالمللی اهمیتی نمیدهد.
بازگشت تحریمهای سازمان ملل از طریق فعالسازی مکانیسم ماشه مشکلات متعددی به همراه دارد. مهمترین مشکل این است که این تحریمها به اقدامات غیرقانونی علیه ایران مشروعیت بینالمللی میبخشند و ایران را ذیل قطعنامههای فصل هفتم منشور ملل متحد قرار میدهند. برخی، از جمله جناب آقای ایزدی، معتقدند ایران هرگز ذیل فصل هفتم نبوده است، اما باید توجه داشت که فعالسازی مکانیسم ماشه میتواند تحریمهای تعلیقشده ایران را در سازمان ملل احیا کند و به آنها مشروعیت بینالمللی ببخشد. این امر یکی از بزرگترین معایب مکانیسم ماشه است. اگر در ده سال گذشته این اتفاق رخ نداده، به دلیل وجود برجام بوده است.
مشکل اصلی مکانیسم ماشه، مشروعیتبخشی به تحریمهای ظالمانه علیه ایران است. با این حال، ایران توانست با انعقاد توافقی بزرگ مانند برجام، امتیازات قابلتوجهی کسب کند، هرچند امتیازاتی مانند مکانیسم ماشه نیز به طرف مقابل واگذار کرد. از منظر برخی اصولگرایان، برجام خسارت محض بوده، اما این دیدگاه دقیق نیست. اگر برجام خسارت محض بود، چگونه پس از تصویب قانون اقدام راهبردی مجلس، که طی آن مقرر شد ظرف دو ماه سایت هستهای فردو آماده فعالیت شود و اورانیوم فلزی تولید گردد، ایران توانست صنعت هستهای خود را احیا کند؟ این امر نشان میدهد که زیرساختهای صنعت هستهای نهتنها نابود نشده بودند، بلکه حفظ شده و امکان تحقیق و توسعه نیز فراهم بود.
جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات برجام با هوشمندی عمل کرد و دقیقاً میدانست چه اقداماتی انجام میدهد. تصویب قانون اقدام راهبردی مجلس نیز مبتنی بر توان بالقوه صنعت هستهای ایران بود. اگر این توان وجود نداشت، چگونه میشد چنین قانونی در دو ماه اجرا شود؟ در حالی که اصلاح وضعیت اقتصادی و تورم در دو ماه ممکن نیست، زیرا زیرساختهای لازم برای آن وجود ندارد. بنابراین، برجام نهتنها زیرساختهای هستهای ایران را حفظ کرد، بلکه امکان تحقیق و توسعه را نیز فراهم آورد.
از سوی دیگر، برخی جریانها با سیاسی کردن برجام، چه با تبلیغ آن بهعنوان ابزاری برای پیروزی در انتخابات و چه با توصیف آن بهعنوان سندی خیانتبار و بدتر از ترکمنچای، اشتباه کردند. واقعیت این است که ایران در برجام امتیازات مهمی کسب کرد و در مقابل، امتیازاتی نیز به طرف مقابل داد. از دیدگاه آمریکاییها نیز، بندهایی از برجام که برای ایران امتیاز محسوب میشود، برای آنها نامطلوب است. برخی بندهای برجام به نفع هر دو طرف بوده، برخی به نفع ایران و به ضرر آمریکا، و برخی دیگر به نفع آمریکا و به ضرر ایران بوده است. این واقعیت باید پذیرفته شود و نمیتوان بهصورت کلی ادعا کرد که برجام خیانت بوده است. بهعنوان یک پژوهشگر، با اطمینان میگویم که برجام دستاورد نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است.
نباید تاریخ را تحریف کرد و توافق سعدآباد را خیانت و یکی از اقدامات منفی دولت جناب آقای خاتمی دانست. سعدآباد یک بیانیه بود، نه قرارداد. این بیانیه امکاناتی را برای ایران فراهم کرد، برخلاف تبلیغاتی که مخالفان آن مطرح میکنند. ایران در این بیانیه بهصورت داوطلبانه برخی فعالیتهای خود، از جمله غنیسازی اورانیوم با سه سانتریفیوژ، را تعلیق کرد. این در حالی است که برای تکمیل یک چرخه غنیسازی، حداقل ۱۶۴ سانتریفیوژ فعال لازم است. بنابراین، ادعای مخالفان مبنی بر اینکه دولت خاتمی در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ همهچیز را واگذار کرد، نادرست است.
پس از سعدآباد، در ۱۹ آبان ۱۳۸۲ در پاریس، ایران پذیرش داوطلبانه پروتکل الحاقی را اعلام کرد. سپس در ۴ اسفند ۱۳۸۲، مذاکرات بروکسل برگزار شد. در تمام این مراحل، ایران غنیسازیای که عملاً وجود نداشت را تعلیق کرد. در اواخر دولت خاتمی، به دستور مقام معظم رهبری، پلمپ تأسیسات یوسیاف اصفهان شکسته شد. در دولت جناب آقای احمدینژاد، در فروردین ۱۳۸۵، پلمپ کارخانه نطنز نیز شکسته شد و ۲۰ فروردین بهعنوان روز ملی فناوری هستهای نامگذاری شد، زیرا چرخه سوخت هستهای ایران تکمیل شده بود. این موفقیت به دلیل هوشمندی دولت خاتمی بود که در طول دو سال مذاکره، نیازهای کشور، از جمله ساخت سانتریفیوژها، را تأمین کرده بود. این موضوع در گزارشهای محمد البرادعی، رئیس سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تأیید شده است.
حتی پس از پذیرش برجام و خروج آمریکا از آن، ایران در پنج مرحله بهصورت گامبهگام تعهدات خود را کاهش داد و همزمان به پیشرفتهای چشمگیری دست یافت. در زمان پذیرش برجام، ایران از سانتریفیوژهای IR-2 استفاده میکرد، اما پس از کاهش تعهدات، موفق به ساخت سانتریفیوژهای پیشرفتهتر، از جمله IR-6 و IR-8، شد. این امر نشان میدهد که برجام نهتنها مانع توسعه نسلهای جدید سانتریفیوژها نشد، بلکه امکان آن را فراهم کرد. این ادعاها مبتنی بر گزارشهای دقیق محمد البرادعی، یوکیا آمانو و رافائل گروسی است.
باید با مردم صادق بود و اذعان کرد که ایران در مقاطع مختلف، چه در زمان تعلیق داوطلبانه و چه در زمان امضای برجام، از فرصتها بهخوبی استفاده کرده است. اما در حوزه اقتصاد، کشور میبایست اصلاحات ساختاری، از جمله اصلاح نظام بانکی، خروج بانکها از بنگاهداری، و بهبود نظام مالیاتی را اجرا میکرد تا تولید ملی تقویت شود. متأسفانه در ده سال گذشته، تولید ناخالص داخلی ایران کاهش یافته است. این مشکلات نباید به پای برجام نوشته شود، بلکه نتیجه سیاستهای نادرست دولتهای مختلف، از جمله دولتهای جناب آقای روحانی، رئیسی و پزشکیان بوده است.