درباره اظهارات مقامات آمریکایی مبنی بر لزوم غنی‌سازی صفر ایران و تاکید مقامات جمهوری اسلامی برحفظ توان هسته‌ای کشور، باید بدانیم معمولا آنچه دولت آمریکا در رسانه‌ها می‌گوید در مذاکرات مطرح نمی‌کند. این روش بدی است که ترامپ و تیمش در پیش گرفتند آنها تصور می‌کنند که با فضاسازی رسانه‌‌ای می‌توانند طرف مقابل خود را تحت فشار افکارعمومی قراردهند و در نتیجه می توانند امتیاز بیشتر کسب کنند . برهمین اساس روبینو و ویتکاف در سطح رسانه‌ای، فشار و تشویق یا همان سیاست «چماق و هویج» را همزمان پیش می‌برند اما هرگز تیم فضا سازی نمی تواند آنها را به خواسته‌های غیر منطقی و خلاف قواعد بین المللی برساند.

به نظر می رسد طرح چنین اظهاراتی در فضای رسانه‌ای باعث به بن بست رسیدن مذاکرات نمی شود زیرا طرف آمریکایی پشت میز مذاکرات طور دیگری عمل می‌کند. براین اساس می توان گفت درخواست برچیده شدن تأسیسات هسته‌ای در ایران صرفا یک بازی رسانه‌ای است؛ اگر آمریکا سر میز مذاکره هم همین خواسته را در مورد توان هسته‌ای ایران مطرح کند، یعنی اساسا دنبال توافق نیست و من چنین چیزی را بعید می‌دانم، زیرا ترامپ تا کنون نشان داده که دنبال جنگ نیست و می‌خواهد مسائل را از راه دیپلماسی حل کند.

در دولت بوش پسر نیز کوندا لیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا خطاب به ایران می‌گفت اگر شما غنی‌سازی را متوقف کنید، من با هر کسی در هر جایی که بگویید در هر زمانی که مایل هستید، مذاکره می‌کنم. اگر ایران می‌خواست غنی‌سازی صفر را بپذیرد، آن زمان این کار را می‌کرد. معلوم است که ایران هرگز حاضر نمی‌شود غنی‌سازی را به صفر برساند، زیرا غنی‌سازی حلقه اصلی در چرخه سوخت هسته‌ای به شمار می رود و اگر متوقف شود، این چرخه نیز از بین می‌رود. در حقیقت غنی‌سازی صفر یعنی ایران بپذیرد با دست خودش، صنعت هسته‌ای خود را نابود کند.

بهشتی‌پور با اشاره به اینکه در توافق سعدآباد ایران پذیرفت به مدت دو سال غنی‌سازی را تعلیق کند، گفت: هنوز که هنوز است، برخی فکر می‌کنند آن کار خیانت بود و باعث شد کشور به مدت دو سال و نیم فرصت را برای رسیدن به چرخه کامل سوخت هسته ای از دست بدهد ! اما باید توجه داشت آن زمان ایران مجموعا سه سانتریفیوژ داشت، درحالی که حداقل ۱۶۴ سانتریفیوژ از نوع IR1 که آن زمان ایران داشت مورد نیاز بود تا فرایند غنی‌سازی انجام شود.

کسانی که تیم مذاکره‌کننده اوایل دهه ۸۰ را به خیانت متهم می‌کنند، طوری حرف می‌زنند که انگار ایران آن زمان سانتریفیوژها و آبشارهای متعدد هسته‌ای داشت و همه را کنار گذاشت.‌ ضمن اینکه باید توجه داشت، درست است که ایران در آن دوره غنی‌سازی را متوقف کرد، اما تحقیق و توسعه در زمینه هسته‌ای همچنان ادامه داشت. در حقیقت توقف غنی‌سازی، فرصتی را فراهم کرد تا دانشمندان هسته ای در ایران بتوانند تحقیق و توسعه درباره تولید انرژی اتمی را در دوره کاهش فشار بین المللی ، بهتر دنبال کنند. همچنانکه دیدم پس از آغاز مجدد غنی‌سازی، ساخت سانتریفیوژها به سرعت افزایش یافت.

بر اساس گزارش هایی که البرادعی مدیرکل وقت آژانس انرژی هسته ای منتشر کرد و هنوز هم در سایت آژانس موجود و قابل دسترسی برای عموم است، بلافاصله پس از پایان آن دو سال تعلیق، غنی‌سازی هسته‌ای ایران با قدرت و سرعت آغاز شد. یعنی ایران در آن دو سال درعین تعلیق غنی‌سازی، از تحقیق و توسعه هسته‌ای برای افزایش توان غنی سازی و دانش خود غافل نبود. بنابراین، تعلیق غنی‌سازی در اوایل دهه ۸۰، خدمت برای زمینه سازی و ایجاد فرصت به منظور افزایش توان هسته‌ای کشور محسوب می شود.

براساس این تجربه اکنون نیز برخی پیشنهاد می‌کنند که ما بپذیریم غنی‌سازی را تعلیق کنیم و به توافقی برسیم تا از این پیچ تاریخی گذر کنیم و راههای تنفسی جدید برای اقتصاد کشور باز شود، تا بتوانیم از طریق اصلاح نظام بانکی، تجاری، بیمه‌ای و مالیاتی کشور تولید ملی را افزایش دهیم ، بعد از آنکه کشور به لحاظ اقتصادی به سطح قابل قبولی رسید و توان چانه‌زنی ما افزایش یافت، مجددا غنی سازی اورانیوم را زیر نظر آژانس، از سر بگیرم . این کار باعث می‌شود هم اقتصاد مقاومتی ایران نفس بکشد و هم مذاکره کنندگان بتوانمد از موضع بهتری با غرب مذاکره کند.

بهشتی‌پور همچنین با اشاره به سفر اخیر ترامپ به منطقه و اظهارات ضدایرانی وی، بیان کرد: این صحبت‌های ترامپ را نباید جدی بگیریم. او در این سفر کاملا مانند یک کاسب از مشتری خود تعریف می‌کرد تا بتواند سرمایه او را جذب کند. به علاوه اعراب نیز توافق ایران و آمریکا را به سود خود می‌دانند. اگرچه کشورهای عربی برجام را نافی منافع خود می‌دیدند، اما اکنون چون ایران در حال کار با این کشورها هم هست، از حل مشکلات ایران و آمریکا استقبال هم می‌کنند. ضمن اینکه اعراب می‌دانند عدم حصول توافق، منجر به جنگ خواهد شد که منطقه را به آتش می‌کشاند و به برنامه توسعه آنان آسیب می‌رساند.