شش اصلی که باید پیش از هر مذاکره بین المللی در داخل در موردآنها به تفاهم برسیم
مذاکره یک ابزار است که میتواند خوب یا بد استفاده شود
«موضوع این که مذاکره مستقیم باشد یا غیرمستقیم و این که ترامپ و ویتکاف درباره مسائل هستهای چه میگویند مهم است، اما اصل مطلب این نیست. سخنان ویتکاف و ترامپ درباره محدودیتهای هستهای تازگی ندارد و پیشتر نیز مطرح شده است. آن چه اکنون مهم است ادامه دار شدن گفتوگوها و تعیین دستور کاری است که طرفین روی آن اتفاق نظر داشته باشند. اگر دستور کار دقیقی وجود داشته باشد، بدون شک گفتوگوها طولانیتر خواهد شد و با توجه به پیچیدگی، چند لایه بودن و ابعاد مختلف گفتوگو، با یک روند مذاکراتی پیچیده و طولانی رو به رو خواهیم بود. البته که ترامپ مدام بر تلاش برای عدم اتلاف وقت و رسیدن سریع به نتیجه تاکید دارد، اما اینها همه صحبتهایی است که معمولا از ترامپ شنیدهایم.»
معتقدم رسانهها در شرایط حساس فعلی نقش مهمی دارند. یک بال مذاکرات دیپلماسی سیاسی است و بال مهم دیگر، رفتار و دیپلماسی رسانه است. آن چه به افکار عمومی شکل میدهد و بر افکار عمومی تاثیرگذار است، رسانه است؛ بنابراین باید چند اصل مهم را برای مردم روشن کنیم.
1. مذاکره به خودی خود بد یا خوب نیست
موضوع اول این است که مذاکره خود به خود خوب یا بد نیست. مذاکره یک ابزار است. میتوان از این ابزار استفاده خوب کرد و میتوان استفاده بد انجام داد. این که چه کسی و در کجا از این ابزار استفاده میکند و با چه هدفی از این ابزار استفاده میکند بسیار مهم است؛ بنابراین ما نباید از مذاکره تابو بسازیم و هر بار اسم مذاکره میآید، یاد سازشکاری، خیانت و امثالهم بیفتیم. باید برای افکار عمومی همه چیز را مشخص کنیم. نشان دهیم که مذاکره تنها یک وسیله برای پیشبرد اهداف و رسیدن به منافع ملی است»
2. در مذاکرات تضمین دائمی وجود ندارد
« ما در روابط بین الملل، برای قراردادها و توافقاتی که به دست میآید در هر سطحی و حتی در مواقعی که کار به تصمیمات مجالس کشورها میرسد، ضمانت اجرای دائمی نداریم به جز اراده طرفین برای اجرای توافق دو جانبه یا چند جانبه. در واقع مادامی که طرفین توافق، بر اجرای توافق، تاکید دارند توافق اجرا میشود. اما به هر دلیلی اگر یک یا چند طرف اجرا نکنند، هیچ ضمانتی وجود نخواهد داشت. در واقع برخلاف حقوق خصوصی که کلانتری و شکایت و دادگاه وجود دارد، در روابط بین الملل کلانتری و دادگستری نداریم. درست است که دیوان بین المللی لاهه وجود دارد و حکم هم صادر میکند، اما هر کشوری می تواند ان را اجرا نکند همچنانکه آمریکا شکایت سال 1398 ایران درباره خروج آمریکا از برجام را اجرا نکرد و از عهدنامه مودت دو کشور نیز خارج شد. این همان کاری است که پمپئو در سال ۱۳۹۹ انجام داد. باید توجه کنیم و به افکار عمومی نیز آگاهی بخشی کنیم که در جهان کنونی حتی یک مورد توافق هم نداریم که تضمین صد در صد داشته باشد؛ بنابراین بر اساس آن چه که رضایت دو طرف است و بر اساس ذکر برخی موضوعات در بندهای توافق و شروط است که توافقات اجرایی میشوند. همچنین باید جریمه عدم اجرای تعهدات بازدارندگی داشته باشند. در واقع جریمه پیش بینی شده برای کسی که از توافق خارج می شود به حدی مهم باشند که کشوری که توافق را زیر پا میگذارد به تجدید نظر وادار کند. اما باز هم نمیتوان صد در صد، گفت که میتوان جلوی سرباز زدن از عمل به تعهدات را گرفت.»
3. اعتماد در روابط بین الملل در عمل وجود ندارد
در مناسبات بین کشورها به ویژه در مذاکرات برای حل اختلاف ها بین کشورها، کشورها تنها به منافع ملی خود و مردم کشورشان اعتماد دارند. آنها در مذاکرات روی خواسته های خود و تامین منافع مردم خود متمرکز می شوند. اعتماد به دوست و دشمن در مذاکرات اصلا معنایی ندارد. از روسیه و چین تا آمریکا، آلمان و فرانسه، در مذاکرات، بر اساس منافع ملی خود مذاکره میکنند و ما نیز باید همینطور باشیم و نمی توانیم روی اعتماد به دیگران پیش برویم. این دیدگاهی اشتباه است که بگوییم فقط با آنهایی مذاکره میکنیم که به آنان اعتماد داریم. اتفاقا باید با آنهایی که اعتماد نداریم هم مذاکره کنیم. مذاکره باعث دفع شر است و راه حلهای دیپلماتیک ارائه میدهد. اصلا اگر قرار بود به هم اعتماد کامل داشته باشیم چرا مذاکره میکنیم؟
4. مذاکرات عامل حل مشکلات اقتصادی کشور نیست تنها زمینه ساز است
مشکلات اقتصادی ایران ساختاری است و از زمان پیش از انقلاب تا کنون وجود داشته است. در واقع همه چیز پس از انقلاب رخ نداده است. جمشید آموزگار که در سال ۱۳۵۶ در برنامه پیشنهادی دولت خود به عنوان جایگزین دولت هویدا در مجلس به مشکلاتی اشاره دارد که همین امروز در سال ۱۴۰۴ با آنها هنوز رو به رو هستیم. بنابراین، باید این اصل جا بیفتد که مذاکره قرار نیست مشکلات اقتصادی ایران را به طور کامل حل کند و نباید این انتظار بین مردم جا بیفتد که مذاکره در قالب حلال مشکلات اقتصادی ظاهر میشود، اما مذاکره میتواند زمینه ساز حل مشکلات اقتصادی کشور باشد و بین این دو موضوع تفاوت بسیاری وجود دارد. توسعه و پیشرفت اقتصادی، به بهبود و اصلاح ساختارهای اقتصادی و بهینه سازی این ساختارها نیاز دارد و صرفا با رفع تحریم ها نمیتوان انتظارات گستردهای داشت. در واقع موضوع مذاکرات نقش کاتالیزور را دارد در واقع بر اساس نتایج مذاکرات میتواند در نقش بهبود دهنده یا بدتر کننده شرایط عمل کند.
5. هیچکس سفره مردم را به مذاکرات گره نمیزند
این عامل روانی بازار و انتظارات کنش گران بازار است که در تعیین قیمتها تاثیرگذار هستند. در همه کشورها درصدی از اقتصاد تحت تاثیر انتظارات عمومی از آینده و نوع تحولات سیاسی قرار دارد. این موضوع در همه کشورها وجود دارد و در ایران نسبت به کشورهایی که درگیر تحریمهای گسترده نیستند، بیشتر است. اما این به این معنا نیست که همه این مفاهیم به هم گره خورده است یا دستی نامرئی این کارها را انجام میدهد. طبیعیست که با پیشرفت یا پسرفت مذاکرات بازار درگیر امید و ناامیدی میشود و تاثیر میپذیرد؛ بنابراین ما به دنبال خطاکار نگردیم. بلکه می توانیم با افزایش مولفه های اقتصادی مثل تولید ملی ، انتظارات مردم در مورد آینده اقتصاد کشور در حد واقعی و منطقی تنظیم کنیم.
6. مذاکرات نباید ابزاری برای رقابت های جناحی شود
موضوع دیگری که گرفتارش شدهایم ارتباط دادن مسائل شخصی و جناحی به مسائل بین المللی است. ظاهرا تصور میکنیم در نظام بین الملل هم به همین شکل است. در حالی که رقابت در نظام بین الملل وجود دارد و معیار، قدرت کشورها است. ما باید واقعیتهای نظام بین الملل را فارغ از دیدگاههای جناحی ببینیم. این رفتاری است که متاسفانه این روزها در برخی رسانهها رعایت نشد و مشکلات شخصی را به روابط بین الملل تعمیم دادند.»