خاطرات اسیران هنوز به مرز اشباع نزدیک نشده است
به نظر شما که مدتی در اسارت بودید خاطراتی که در این رابطه منتشر میشود، چه ویژگیهایی دارد؟ این خاطرات به چه شکلی باید منتشر شوند تا مورد توجه نسل جدید قرار بگیرند؟
کسانی که در زمینه خاطرات اسارات مینویسند، دو دسته هستند؛ تعداد کمی از اسیران خودشان دست به تالیف خاطراتشان زدند و اغلب خاطراتشان را روایت میکنند تا دیگری برایشان ثبت و ضبط کند.
تقریباً ۴۰۰، ۵۰۰ عنوان خاطره از اسیران ایرانی در جنگ تحمیلی منتشر شده است. اگر بخواهیم نسل جدید این خاطرات را بخوانند، نیاز است آنها را به صورت داستان در بیاوریم. اما در جایی که صحبت از خاطرات اسیران است، چون بحث تاریخ در میان است به نظرم اجازه نداریم به سمت داستان برویم؛ به عبارتی وقتی صحبت از خاطرات حسن بهشتیپور از اردوگاه ۱۲ و ۱۶ است و آنچه در این مقطع روی داده، در اینجا نمیتوان به سمت تخیل و داستان رفت. ابتدا باید اتفاقات به دقت و صحت ثبت شود و پس از آن اگر خواستیم داستانی هم تهیه شود. هر چند در ابتدای کتاب باید تکلیف مشخص باشد، کتاب خاطره بر اساس واقعیت است یا تخیل و داستان. اگر کتاب خاطره باشد، باید راستیآزمایی شود. اما اگر به صورت داستان نوشته شود، تکلیف مشخص است نیازی به راستی آزمایی ندارد. به عبارتی محور اصلی داستان است و با آنچه که در دوران اسارات اتفاق افتاده میتوان آن را دراماتیک کرد.
موضوع دیگری که وجود دارد، وقتی اسیران روایت خودشان را برای ثبت و ضبط میگویند، مصاحبهکننده پس از پیاده کردن متن باید آنرا گویاسازی کند. برخی از مولفان این زحمت را کشیدند و خاطرات را گویاسازی کردند، اما برخی تصور کردند کارش تنها این است که متن را به صورت یک روایت فاخر پیاده کند و دیگر نیاز نیست کاری انجام دهد. حتی گاهی لازم است خاطرات راستیآزمایی شود، چون شاید در برخی جزییات خطای ذهنی روی دهد، به طوری که در برخی خاطرات اسیران آمده که «سیم خارداری به دور اردوگاه به ارتقاع ۸ متر پیچیده شده بود.» تصور اینکه چنین اتفاقی افتاده باشد، دشوار است. برای همین محقق پس از دریافت خاطرات باید به سمت راستیآزمایی آنها برود. تطبیق کلمات عربی با فارسی و پیدا کردن درجات نظامی. بنابراین اگر قرار است که خاطرات آزادگان به درستی ثبت و ضبط شود، بهتر است به شیوه درست با دقت و راستیآزمایی همراه باشد.
به نظرم برای اینکه خاطرات آزادگان برای نسل امروز جذابیت و تازگی داشته باشد، باید موضوعیابی شود. برای این مهم پژوهشگران سراغ خاطراتی بروند که عناوین آن در ویکی آزادگان قابل دسترسی است و فقط باید سوژهیابی و سوژههای جذاب استخراج شود و در اختیار نویسندگان قرار بگیرد تا از این سوژهها در قالب داستان استفاده شود. وقتی داستانهایی از این سوژهها بر بستر حقیقت نوشته شود، آن موقع میتواند برای گسترش مفاهیم ایثار و مقاومت از آنها استفاده شود.
چهقدر آثاری که در این رابطه تالیف شدند، میپسندید؟
در موسسه پیام آزادگان که کارش انتشار خاطرات آزادگان است برخی از آثار را برای مطالعه به من میدهند و من پس از مطالعه درباره آنها نظر میدهم. بنابراین شاید نگاه من در رابطه با کیفیت یا عدم کیفیت آثار این حوزه تخصصی باشد. اما برای دانستن اینکه یک متاب چقدر با اقبال عممومی روبرو شده است باید این سوال را از افرادی بپرسید که خیلی اتفاقی خاطرات آزادگان را میبینند و ترغیب میشوند آنها را مطالعه کنند. به نظرم اگر فردی که خودش هم اسارت را تجربه کرده باشد و با راوی خاطرات هماردوگاهی باشد، برایش جذاب است که کتاب را بگیرد و مطالعه کند.
یکی از مشکلاتی که در رابطه با ثبت خاطرات وجود دارد، فراموشی است. امروز سی سال از آزاد شدن اسیران گذشته و شاید برخی از آنها با مطالعه خاطرات دیگران به یادشان بیاید که چه اتفاقاتی در زمان اسارت روی داد. در واقع خاطرات دیگران برای بعضی دیگر میتواند تلنگری باشد که بسیاری از اتقافات فراموش شده را به یاد بیاورد. از این زاویه هم شاید برای بعضی مطالعه خاطرات اسیران جذاب باشد.
خاطرات بعضی از آزادگان درباره اردوگاههایی است که صلیب سرخ از وجود آنها خبر نداشت. به طور قطع خاطرات آنها با سایر اردوگاهها متفاوت است. از این لحاظ هم میتواند مطالعه خاطرات اسیران جالب باشد.
پس از سی سال از آزادگی اسیرانی جنگ عراق و ایران و انتشار کتابهای زیادی درباره خاطرات آنها، برخی معتقدند کتابهای خاطرات آنها تکراری شده است شاید نیاز نیست بقیه خاطرات گردآوری شود؟
به نظرم افرادی که چنین دیدگاهی دارند یا خاطرات را نخواندند یا تصور میکنند در این زمینه خیلی کار شده است. در حالی که چنین اظهارنظری حاکی از این است که خاطرات اسیران را دقیق نخواندند، چون فکر نمیکنم خاطرات تکراری شده باشد. خاطرات اسیران حکایت از تجربههای متفاوت آنها از دوره اسارت دارد و هیچکدام مثل هم نیست. شاید یک رویداد را سه نفر از منظر تجربه شخصی خودشان تعریف کنند، مهم این است که راست باشد. امروز عده زیادی از آزادگان چه در دوره کرونا چه بعد از آن فوت شدند. درگذشت آنها یک خسران است چون برخی از آنها روایتهایشان را ناگفته گذاشتند و رفتند. به نظرم خاطرات اسیران هنوز کار زیادی دارد و موضوعات زیادی ناگفته مانده است و هنوز به حد اشباع نرسیدیم. البته بر اساس آنچه من از خاطرات خواندم هنوز به نیمه راه هم نرسیده است چه برسد به اشباع. شاید بگویند تجربه یک اسیر یا اسیر دیگر چه فرقی دارد و چه ربطی به ما دارد؟! اما در واقع خیلی از موضوعات خاطرات اسیران به درد امروز ما میخورد. چون به نظرم اسارت با همه ابعادش یکی زندگی بود، بنابراین تجربیاتی که در آن زیست اردوگاهی وجود داشت، قابل انتقال است. در واقع سبک زندگی در اسارت ویژگیهایی داشت که میتواند برای نسل جدید قابل استفاده باشد.
شما خاطراتتان را نوشتیدید؟
من خاطراتم را روی نوار ضبط کردم و متن آن پیاده شده است، اما هنوز فرصت نکردم آنها را بازنویسی کنم هر دفعه کارهای دیگری پیش میآید، اما به نظرم حداقل آن بخشی که در اردوگاه ۱۲ و ۱۶ بودم، باید پیاده کنم.
جای شکرش باقی است که خاطرات را ضبط کردید
بله، آن موقع که تازه از اسارت آمدم، خاطراتم را روی ۱۵ نوار یک ساعته ضبط کردم و خوشبختانه بعدها همسرم آنها را پیاده کرد.
اگر بخواهید کتابی درباره خاطرات آزادگان معرفی کنید که برای مطالعه مناسب باشد، چه کتابی را پیشنهاد میدهید؟
کتاب «زندان الرشید» خاطرات سردار علی اصغر گرجیزاده رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه با مصاحبه و پژوهش محمدمهدی بهداروند است. سردار گرجیزاده در سال ۱۳۴۲ در اندیمشک متولد شد. او پس از خدمات بسیار در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی به اسارت دشمن درآمد و سرانجام در سال ۱۳۶۹ به وطن بازگشت.
کتاب «زندان موصل» تالیف جواد کامور بخشایش، مجموعه خاطرات اسیر آزاد شده علیاصغر رباطجزی است. رباطجزی از بیش از هشت سال اسارتش در اردوگاههای عراق و پنجره تازهای است برای خواننده از دنیای اسارت و اردوگاه. شاید بتوان این اثر را شرح سفر رباطجزی دانست؛ سفری که نه به دلخواه او بلکه به خواست تقدیر برایش رقم خورد و او مسیر رباط تا فرات را پیمود و اینک خاطرات سفر پر رمز و راز خود را برای ما روایت میکند.
همچنین کتاب «من زندهام» خاطرات معصومه آباد که برای همذات پنداری با زنی که اسیر عراقیها شد. در واقع «من زندهام» در زمینه اسارت خاطرات ۴ بانوی ایرانی یعنی معصومه آباد به همراه شمسی بهرامی، فاطمه ناهیدی و حلیمه آزموده است که در دست رژیم بعثی اسیر بودند. چهار نفر با تفکرات مختلف که همراهی چهارساله، آنان را در مقابل همه چیز همدل کرده است.
معصومه آباد ۳۳ روز بعد از شروع جنگ به همراه سه زن دیگر که در مأموریت هلال احمر، در آبادان بودند به اسارت نیروهای عراقی درآمد. آنها را ابتدا به اردوگاه مرزی تنومه و بعد از آن به زندانهای استخبارات و الرشید و مدتی بعد به اردوگاه موصل و الانبار بردند. آنها ۴ سال بعد آزاد شدند.