سکوت ترامپ نشانه در پیش گرفتن سیاست ابهام در قبال ایران است
حسن بهشتيپور در پاسخ به اين سوال «اعتماد» كه اساسا چه تحليل و ارزيابي ميتوان از فعل و انفعالات اخير دونالد ترامپ در روزهاي ابتدايي دولت دوم او مشخصا در رابطه با ايران داشت، گفت: اول اينكه تحليلهايي در باب رويكرد احتمالي ترامپ درخصوص پيگيري مذاكره با ايران مطرح شده و همچنين تعبير مثبت سكوت رييسجمهور امريكا تحليلي واقعبينانه نيست و نميتوان برمبناي فكتهاي موجود در اين زمينه گمانهزنيهاي دقيق ارايه كرد، زيرا به نظر می رسد رئیس جمهوری آمریکا سیاست ابهام را درقبال ایران در پیش گرفته است . باید توجه داشت در تحلیل رفتار رهبران کشورها نمی توان براساس اتفاقات نيفتاده شرايط را تبيين کرد. معمولا تحليلها بايد برمبناي اقداماتي كه انجام شده است، صورت گيرد و واقعيت اين است كه نميتوان به طور قطع رويكرد رييسجمهوري امريكا را فعلا پيشبيني كرد. زیرا ترامپ فردي غيرقابل پيشبيني است كه موضعگيريهاي او تاكنون ساختارشكنانه بوده است. تحليلگران ممكن است از اين جهت خوشبين باشند كه او در قبال ايران به رويكردي ساختارشكنانه متوسل نشده است، اما این ملاک دقیقی برای پیش بینی سیاست دولت ترامپ در قبال ایران نیست .
بسياري در مورد دولت اول ترامپ بر اين باور بودند كه رييسجمهوري اكنون بيتجربه است و در واقع در حال تمرين تجربه رياستجمهوري است. زیرا پیش از آن هیچ سمت دولتی یا حتی نمایندگی هم نداشت . اكنون اما با گذشت هشت سال از آن زمان، او دیگر خود را براي دور آخر رياستجمهوري آماده كرده است. اما همچنان نميتوان به موضعگيريهاي مبهم و اظهارات ساختارشكنانه او اعتماد كرد و بايد عمل او را مورد ارزيابي قرار داد.
به عنوان نمونه مهم است كه براي اولينبار در چند سال اخير، در اجلاس حقوق بشر در سازمان ملل، امريكا بيانيهاي عليه ايران از صادر نکرد، در اجلاس های پیش، امريكا و كشورهاي اروپايي موضعگيريهاي محكمي عليه ايران در موضوع حقوق بشر داشتهاند و حال كه اين اتفاق در نشست اخیر نيفتاده، ميتوان آن را يك عملكرد حساب شده تلقي كرد. اين درحالي است كه همچنان نميتوان درباره رويكرد قطعي ترامپ در قبال ايران خوشبين بود. زیرا ترامپ داراي شخصيتي است كه حتي اگر موضعي هم بگيرد، نميتوان به آن اعتماد كرد.
به نظر می رسد با همه مشکلاتی که دولت ترامپ دارد بايد با واشنگتن وارد مذاكره شويم، چراكه بهترين و منطقيترين راه برای پایان دادن به تحریم ها اين است كه با امريكا گفتوگو كنيم، حتي اگر به نتيجه نرسيم. نبايد از بيم عدم موفقيت تصميم بگيريم كه اساسا وارد گفتوگو نشويم. ديپلماتها ميتوانند هزار راه نرفته را كشف كنند، ما نيز بايد به ديپلماتهاي خود اعتماد كنيم. اگر قرار است به معناي واقعي مذاكره در دستور كار دولتمردان قرار گيرد، بايد فضای کشور از بازيهاي جناحي و گروهي دور شود و به سمت ايجاد يك پشتوانه قوي براي مذاكرهكنندگان كشورمان حركت كند.
درخصوص اينكه آيا كليت نظام تصميم به مذاكره گرفته يا نه، من در جريان نيستم و نميتوانم نظري بدهم. اما آنچه به نظر ميرسد اين است كه به نفع ماست كه امروز وارد گفتوگو و مذاكرات مستقيم با امريكا شويم و نبايد نگران اين باشيم كه به نتيجه نرسيم، چراكه اين احتمال وجود دارد گفتوگوهاي احتمالي منتج به نتايجي شود يا نشود. اما مهم است كه اين واقعيت را با مردم در ميان بگذاريم كه پايان تحريمها راهي جز مذاكره ندارد.
به باور بهشتيپور درست است كه ميتوانيم از طريق انجام اصلاحات اقتصادي، توان و قدرت چانهزني خود را افزايش دهيم، اما درنهايت، براي پايان دادن به تحريمها، بايد مذاكره كرد و حداقل من شخصا راهحل ديگري را نميشناسم.
اين كارشناس مسائل سياست خارجي در پاسخ به سوال «اعتماد» در باب چينش متناقض كابينه متشكل از شاهينهاي ضدايراني و چهرههايي با رويكرد معتدل و پيام اين كابينه براي تهران گفت اگر شخصي به خوبي سيستم امريكا را بشناسد، اساسا يكي از ويژگيهاي اين سيستم، انعطافپذيري آن است. به اين معنا كه سيستم خود را با شرايط وفق ميدهد و دايما در حال اصلاح روشهاي غلط گذشته خود است.
به باور بهشتيپور اين سيستم به واقع از تهدیدهای مختلف فرصتسازي ميكند. به عنوان مثال، در سال 2019، كه عملا در سوريه با شكست مواجه شد، پنج سال بعد از آن دست به اقداماتي زد و درنهايت نيز ما شاهد تغييرات زيادي بوديم. به گونهاي كه در عرض يازده روز، دولت بشار اسد در دمشق سرنگون شد.
با تکاهی به افرادی که در کابیته شرمت دارند بیشترشان به ضدیت با ایران شهرت دارند اما این دلیل نمی شود که نباید با انها مذاکره کرد. به عنوان مثال اكنون شخصي به عنوان وزير دفاع در كابينه ترامپ منصوب شده كه حتي نتوانسته سناي امريكا را متقاعد كند. سناي امريكا متشكل از صد نفر است كه پنجاه نفر به او راي مثبت و پنجاه نفر راي منفي دادند و راي دي جي ونس، معاون رييسجمهور كه تعيينكننده بود، منجر به تاييد او در سنا و ورود رسمي او به وزارت دفاع ايالاتمتحده شد. اگر اين وزير را با وزراي دفاع قبلي مقايسه كنيم، متوجه ميشويم كه وزراي دفاع قبلي از صد نفر سنا، حدود نود تا نود و پنج راي مثبت دريافت می كردند، چه از جمهوريخواهان و چه از دموكراتها. اما اينكه چرا اينبار آقاي «پيت هگست» راي نياورد، به اين دليل است كه او فردي با سابقه مثبتي نيست و همچنين متهم به خشونت جنسی نيز هست و چندين پرونده در این مورد دارد. از آن مهمتر اينكه هگست هيچ سابقهاي در وزارت دفاع امريكا ندارد و او صرفا يك دوره کوتاهی به عنوان فرد نظامی فعالیت داشته است و مقام نظامي محسوب نميشود. اين درحالي كه وزارت دفاع، دومين مقام تعيينكننده بعد از رييسجمهور در امور نظامی است و بايد بر نيروهاي هوايي،زمینی ، دریایی .و موشكي و تسلیحات هسته ای نظارت داشته باشد. در واقع وزير دفاع شخصيتي است كه بايد سه ميليون پرسنل را با بودجه حدود 900 میلیارد دلاری كه براي اين نهاد درنظر گرفته شده مديريت كند بنابراين بايد داراي صلاحيتهاي فوق العاده ای باشد اما خوب می بینیم که نیست حال تصور كنيد كه يك فرد با اين ويژگيها بخواهد چنين بروكراسي پيچيدهاي را اداره كند. اين مساله گزاره مهمي است اما به واقع ترامپ فردي را به عنوان وزير دفاع دولتش انتخاب كرده كه صرفا مطيع و تابع او باشد همانطور كه در مورد رييس سازمان آژانس اطلاعات امريكا، خانمي را منصوب كرده هيچ سابقه اطلاعاتي و عملياتي ندارد، اما بايد شانزده نهاد امنيتي و اطلاعاتي، ازجمله سازمان سيا را كنترل نمايد.
بنابراين اگر بخواهيم اين مساله را به درستي تحليل كنيم، مهم نيست كه اكنون وزير دفاع يا دستيار وزير دفاع رويكرد مثبتي درقبال ايران دارند يا خير. واقعيت اين است كه ما با دولتي طرف هستيم كه در ظاهر رويكردي در حال تغيير دارد و مواضع آن هيچگاه دايمي و غيرقابل تغيير نبوده است.
در طول سالها، ترامپ همواره سعي كرده است كه در مقايسه با روساي جمهور قبلي، خود را به عنوان حامي منافع امريكا معرفي كند و همان شعار «اول امريكا» دنبال كند. حال تصور كنيد ما با چنين فردي طرف هستيم كه مدعي است بايد گرينلند را به زور بخرد و همچنين خليج مكزيك را به نام خليج امريكا تغيير نام دهد و همچنين مدعي است كه پاناما بايد به امريكا واگذار شود.
ترامپ همان فردي است كه در روز ابتدايي دولتش بلافاصله از سازمان بهداشت جهاني و توافقنامه اقليمي پاريس خارج شد. بنابراين اين قبيل اقدامات ساختارشكنانه او را بايد ارزيابي كرد. حال با اين همه آيا اين به اين معناست كه چون او غيرقابل پيشبيني است، نبايد با او مذاكره كنيم؟ خير، اتفاقا بايد با چنين فردي وارد گفتوگو شويم و از طريق مذاكره او را خلع سلاح كنيم.
بهشتيپور در پاسخ به اين سوال «اعتماد» در اين باب كه مواضع اتحاديه اروپا در قبال رايزنيهاي احتمالي تهران و واشنگتن را با لحاظ كردن نزديك شدن به پايان تاريخ برجام چه خواهد بود، گفت: اين نكته را درنظر داشته باشيم كه انتشار گمانهزنيهايي مبني بر اينكه اتحاديه اروپا ميخواهد موانعي ميان توافق احتمالي تهران و ترامپ ايجاد كند، تحليل دقيقي نيست، زيرا هر چند كه اتحاديه اروپا و امريكا تحت رهبري ترامپ اختلافات عميقي دارند، اما اين اختلافات مرتبط با مسائل مربوط به ناتو، امنيت اروپا و بهويژه آينده جنگ اوكراين و روسيه و همچنين بحث تعرفههاي بازرگاني ميان امريكا و اتحاديه اروپا است. اين موضوعات به عنوان شاخصهاي اصلي اختلافنظر بين امريكا و اروپا مطرح ميشود.
به باور بهشتيپور اما اينكه اروپاييها بخواهند كارشكنيهايي در اين زمينه انجام دهند، گزارهاي كمتر محتمل به نظر ميرسد. اين كارشناس مسائل سياست خارجي در باب چرايي كمرنگ بودن اين گزاره به «اعتماد» گفت: چراكه اولويت اول اتحاديه اروپا در نوع رويكردش به تهران در وهله اول عدم اشاعه هستهاي است. به عبارتي در درجه اول يك نگاه امنيتي در اين زمينه ازسوي تروييكاي اروپايي غالب شده است. پس از آن، مساله حقوق بشر و تروريسم قرار دارد. رقابتهاي تجاري نيز در اولويتهاي بعدي قرار ميگيرند. به عبارتي، باوجود اختلافات اساسي كه اروپاييها با امريكاي تحت رهبري ترامپ دارند، فرضيهاي مبني بر اينكه اگر توافقي بين ايران و امريكا شكل بگيرد، آنها بخواهند موانعي ايجاد كنند، فرضيهاي نادرست و كمرنگ است. برعكس، اروپا از توافق احتمالي ايران و امريكا استقبال ميكند، زيرا اين توافق ميتواند امنيت اروپا را تضمين كند.
اگر توافقي ميان تهران و واشنگتن صورت بگيرد از نگاه اروپا در پي اين توافق تغييرات مثبتي در ايران ايجاد خواهد شد. از طرفي بايد توجه داشت كه مخالفت احتمالي اروپا با هر نوع توافقي كه قرار باشد ميان ايران و ايالاتمتحده صورت بگيرد قطعا چالشهايي براي آنها ايجاد ميكند، چراكه اين گروه از بازيگران توانايي لازم براي مقابله با امريكا را ندارند. شاهد بوديم كه در دولت اول ترامپ و بعد از خروج از برجام و بازگشت تحريمها، طرفهاي اروپايي عضو برجام به ايران وعدههايي دادند و سعي داشتند برجام را نيز بدون حضور امريكا ادامه دهند كه درنهايت نتوانستند به تعهداتشان عمل كنند.