نفس مذاکره کردن، اساسا بر مبنای ضرورت دیپلماسی است. بدون آب نمی‌توان شنا کرد. بدون مذاکره نیز، کار‌ها پیش نمی‌رود. مخالفان مذاکره، می‌خواهند درب دیپلماسی را ببندند، آنها می‌گویند ما نتیجه نمی‌گیریم. اما حقیقت این است که هزار ساعت مذاکره بی نتیجه، بهتر از یک ساعت جنگ است. مگر قرار است همه مذاکرات به نتیجه برسد؟ قرار نیست هر مذاکره‌ای باید به پذیرفته شدن از سوی طرف مقابل منتهی شود و هر چه ما می‌گوییم باید از سوی طرف مقابل، محقق شود، اصلا امکان پذیر نیست. این موضوع که فکر کنیم هرچه طرف مقابل بگوید را قرار است چشم بسته بپذیریم نیز از آن داستان‌هایی است که مخالفان مذاکره اختراع کرده‌اند.