۱- برای ارتباط بهتربا مخاطبان قبل ازهرچیز باید بجای ایفای نقش دانای کل وقانع کردن مخاطب ، به فکر راهی برای جلب توجه مخاطب بود . زیرا در اولین مرحله اگر ما توانستیم توجه مخاطب را در لحظه ای از زمان به رسانه خود جلب کنیم این یک موفقیت اولیه است 
۲- همراه سازی مخاطبان است اگر شما موفق شدید مخاطبی را که دریک زمان به شما پیوسته است با خود همراه سازید هرچقدراین همراهی بیشترادامه پیدا کند رسانه شماموفق ترعمل کرده 
۳- یک ارتباط تاثیرگذار برقرارمی شود هرچقدراین ارتباط، تاثیرگذارتروطولانی ترباشد  موفقیت رسانه دراین مرحله بیشتر است.
براساس این تعریف،ارتباط زمانی تاثیرگذاراست که مخاطب درباره آنچه که به اوارائه میشود ، حداقل یکی از مراحل سه گانه ذیل  را پشت سربگذارد:
 اول  
درک پیام اصلی که انتقال آن پیام یکی از اهداف رسانه در برنامه مورد نظر بوده است . فهم دقیق آن چه را که رسانه می خواسته منتقل کند. یک موفقیت بزرگ است زیرا این موضوع به معنای آن است که ارتباط با مخاطب برقرار شده و چون به مرحله درک پیام رسیده است ، پیام تاثیر خود می گذارد 
دوم
ایجاد تردید درباورهای قبلی مخاطب، درباره آنچه که هدف رسانه درالقای پیام بوده است . دراین صورت تاثیرگذاری بیشتربوده و به تبع آن موفقیت رسانه هم بیشترخواهد بود. 
سوم
احساس رضایت مندی یا ارضاع مخاطب.اگررسانه موفق شود پیام خود را به مخاطب منتقل کند واین پیام ازسوی مخاطب با رضایت مندی  دریافت شود. حتی اگرمخاطب با این پیام موافق هم نباشد، بدون تردید به دلیل رضایت مندی او، تاثیرگذاری پیام ایجاد شده است
۴- مرحله "القای پیام" است که به مرحله درک پیام به همراه پذیرش آن توسط مخاطب می گوئیم.این هدف درعالی ترین سطح خود زمانی محقق می شود که مخاطب به مرحله "باور کردن" همه یا بخشی از آنچه که هدف اصلی رسانه درانتقال پیام خود به مخاطب بوده است، برسد
۵- در مرحله آخر است که  باور پذیری می تواند  در نهایت به "قانع شدن" یا " اقناع" مخاطب بینجامد. البته رسیدن به این مرحله برای رسانه ها بویژه وقتی مخاطب آنها نخبگان باشند تقریبا غیرممکن یا بسیارسخت و به دشواری امکان تحقق دارد. به تجربه دریافتم هرمرحله از مراحل پیش گفته خود موفقیتی بزرگ وقابل توجه برای رسانه ها است و نباید خود را برای نرسیدن به چیزی که دست یافتن به آن بسیاردشواراست ، معطل نگه داریم.