نقد روش تحلیل سیاسی پاسخ به پرسش های اساسی
در این مباحث روش صحیح تحلیل کردن اموزش داده می شود در باره روش صحیح نوشتن تحلیل ها بعد از آنکه کتاب ارائه شده از زیر چاپ خارج شد در همین وبلاگ ارائه خواهد شد البته اگر عمری باقی باشد.
در ضمن تحلیل با تفسیر سیاسی فرق اساسی دارد که در این موضوعهم اگر عمری باقی بود مطالبی ارائه می کنم
سیاست علمی است که به ما می آموزداز قدرت چگونه در مسیر اهداف خود استفاده کنیم سیاست وارد این موضوع هم می شود که شما مقهور قدرت هستید یا صاحب قدرت ، اما بیشتر در سیاست به ما می آموزند قدرت چگونه بوجود می آید ، چگونه باید بکار گرفته شود تا ما را به اهداف خود برساند ، قدرت چگونه توزیع می شود تا فساد بوجود نیاورد و دهها موضوع دیگر ، برای کسانی که علاقه مند هستند می توانند به کتاب اصول علم سیاست و دهها کتاب دیگر مراجعه کنند . بحث بکار گرفتن صحیح قدرت از نظر اندیشمندان سیاست بحث روشنی است انها این روش را برای صاحبان قدرت و کسانی که تحت حاکمیت قدرت ها هستند در کنار هم مطرح می کنند . یعنی به ما می آموزند چگونه از قدرت استفاده کنید تا حقوق مردم پایمال نشود حالا اینکه چقدر از سیاستمداران این قوانین را اجرا می کنند و چقدر اجرا نمی کنند یکی دیگر از مباحث مهم علم سیاست است . بنابراین بهتر است زود قضاوت نکنیم که تعریف اشکال دارد باید قدری بیشتر تعمق کنیم بین انچه که در تئوری ها مطرح می شود با انچه که عده ای قدرت طلب مطرح می کنند یکی نیست . اگر کسانی از علم سوء استفاده می کنند به معنای باطل بودن تعاریف انها نیست.
آقای پور علی در ادامه می نویسند:
نكته اينكه مقولات انساني را نميتوان "علم" قلمداد كرد. بحث پيرامون چيزي موسوم به "علوم انساني" در اينجا قابل طرح نيست. مفاهيمي چون "علم تاريخ" ، "علم سياست" ، "علم روانشناسي" ، "علم فلسفه" ،"علم دين" و... بي معني است و تمامي آنها مفاهيمي يهود ساخته جهت دور كردن تفكر ما از روشنگريهاي قرآن است. سياست هم بدون آنكه آن را يك علم بدانيم مي توانيم چنين تعريف كنيم: سياست از نظر صاحب قدرت عبارتست از ترفندهاي حفظ قدرت و افزايش آن و از نظر مقهور قدرت عبارت است از ترفندهاي بدست آوردن قدرت و غلبه بر قدرتمند فعلي.
دوست عزیز دوره اینگونه قضاوت های کلی کردن گذشته است . انگ زدن بدون استدلال و مدرک که مشکلی را حل نمی کند اینکه شما همه مفاهیمی را چون علم تاریخ ، علم سیاست و غیره را بی معنی بدانید مشکلی را حل نکردید این قضاوت باید با استدلال و مدرک همراه باشد بویژه آنکه فرمودید اینها یهود ساخته است در این مورد هم که استدلال یا مدرکی ارائه نکردید اما اینها چرا با روشنگریهای قرآن در تضاد است ؟ با اینگونه برچسب زدن دیگر کسی نمی تواند بحث را ادامه دهد
اما اینکه شما به راحتی تعریف سیاست را ارائه می کنید جالب است برادر عزیز بهتر است کمی درنگ کنید در زمینه ای تعریف بدهید که حداقل چند کتاب در مورد ان نوشته باشید . اگر تعریف دادن که باید جامع و مانع باشد به همین سادگی بود که فکر می کنم تا کنون دهها کتاب ارزشمند در باره سیاست در ایران نوشته شده بود .
اقای پور علی در ادامه نقد خود نوشتند:
در ادامه فرموده ايد:
«تحلیل سیاسی نیز یکی از موضوعاتی است که در اینجا بررسی می شود ووجه تمایز آن با تحلیل مسائل اقتصادی وتحلیل مسائل فرهنگی روشن است»
چگونه تحليل سياسي را از اقتصادي يا فرهنگي متمايز و اين تمايز را روشن ميدانيد؟ آيا مقولاتي مانند اقتصاد يا فرهنگ ميتواند بدون در نظر گرفتن قدرت يا ترفندهاي بدست آوردن و حفظ آن يعني سياست، مورد ارزيابي قرار گيرد؟ اين تعريف شما به برداشت مسافري ميماند كه مثلاً از شيراز به تهران در حال حركت است اما با توجه به مقاطع مختلف، فكر ميكند كه دارد به سمت شرق يا غرب ميرود يا اينكه به بالا و پايين ميرود و متوجه راستاي اصلي از جنوب به شمال نيست. اين همان چيزي است كه قبلاً مطرح كردم و اينكه شما نميتوانيد بين مقولات انساني مرزبندي كنيد و هر قسمت را بعنوان "علمي" جداگانه مورد بررسي قرار دهيد.
جالب است كه علي رغم اينكه تحليل سياسي را از تحليل اقتصادي و فرهنگي داراي وجه تمايز كاملاً روشن دانسته ايد با اين حال بلافاصله چند سطر بعد در مورد فروپاشي اتحاد جماهير شوروي همين مقولات اقتصادي و فرهنگي را دخيل دانستهايد. پس نمي توان آنها را جدا دانست و جداگانه تحليل كرد.
دوست گرامی تقسم مفاهیم در ذهن ما برای درک بهتر انها انجام می شود همانگونه که در گام چهارم و پنجم توضیح داده شده است در این جهان همه پدیده های جهان با هم در ارتباط هستند و تاثیر متقابل بر هم دارند همچنانکه از هم تاثیر می پذیرند اما معلوم است این تاثیر پذیری و تاثیر گذاری به یک اندازه نیست . جدا کردن مسائل اقتصادی از مسائل فرهنگی یا اجتماعی و جدا کردن اینها از پدیده های سیاسی به معنای نفی ارتباط آنها بایکدیگر نیست. صرفا برای راحت تر شدن درک آنها و شناخت ویژه گی هایی است که هر کدام بصورت مستقل از هم دارند . به عنوان مثال روش تحلیل پدیده های سیاسی با تحلیل پدیده های اقتصادی نقاط مشترک بسیاری دارد اما هر کدام ویژه گی ها ی مخصوص خود را هم دارند . شما در تحلیل تحولات سیاسی مربوط به انتخابات ایران به قانون عرضه و تقاضا کاری ندارید شما اگر این قانون را هم ندانید باز هم می توانید تحولات انتخابات ایران را تحلیل کنید مثلا باید از قانون مردم سالاری و شرایط تحقق ان اطلاع داشته باشید اما اگر بخواهید دلیل بالا رفتن نرخ سکه طلا را در دو ماه گذشته تحلیل کنید حتما باید قانون عرضه و تقاضا و تاثیر آنرا بر روی تعیین قیمت را بدانید . این موضوع به معنای آن نیست که انتخابات ایران تحت تاثیر تحولات اقتصادی و یا فرهنگی جامعه نیست صد در صد اینها با هم در ارتباط هستند . منتهی در تحلیل مسائل ما با موضوع تجزیه کردن کار داریم و تجزیه هم ضرورت تفکیک موضوع های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی را ایجاب می کند. بر این اساس اگر کسی روش تحلیل سیاسی را فرا گرفت تا حد بسیار زیادی می تواند مسائل اقتصادی و اجتماعی را هم تحلیل کند اما باید بداند که روش تحلیل تحولات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دانش مربوط به خودش را در حوزه های تخصصی مورد نظر طلب می کند بدون داشتن این دانش ها نمی توان در هر مساله ای تحلیل ارائه کرد.
اقای پور علی درادامه نوشتند:
در تعريف تحليل ايستا دو عامل مطرح كردهايد كه در واقع دومي هم از نوع اولي است:
«اول عامـل زمـان : در هر تحليل سياسي ، تحليل گر بايد تلاش كند نگاه مقطعي به پديده سياسي مورد نظر نداشته باشد . معمولاً تحليل گران مبتدي براي راحتي كار و يا تحليل گران حرفه اي براي اغواي مخاطب خود ، با يك برش زماني سعي مي كنند بدون توجه به تحولات پديده سياسي مورد نظردر طي زمان گذشته ، صرفاً بر اساس موقعيت فعلي آن پديده ، تحولات مربوط به انرا بررسي مي كنند .»
سوال : چگونه شما ميتوانيد "عامل زمان" را در اختيار خود داشته باشيد؟ طبق فرموده صحيح حضرتعالي تحولات را نبايد با برش مقطعي از زماني خاص مورد تحليل قرار داد. مرز مورد قبول شما از يك مقطع زماني چيست؟ بعبارت ديگر ، براي تحليل يك پديده انساني (از نظر شما سياسي) ما چقدر بايد به عقب برگرديم و چقدر به آينده نظر كنيم؟
دوست عزیز عامل زما ن با عمیق دیدن مسایل یکی نیست . یعنی شما یک پدیده ای را که در سی سال پیش اتفاق افتاده با تحولات امروز مقایسه می کنید بدون آنکه به شرایط زمانی سی سال پیش توجه کنند . این تحلیل شما را از یک تحلیل پویا به تحلیل ایستا تبدیل می کند عامل دوم عمیق دیدن تحولات است یعنی عبور از ظواهر مسائل و توجه کردن به عمق قضایا مانند اینکه وقتی می خواهیم تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه را تحلیل کنیم صرفا بدلیل شباهت های ظاهری این تحولات با انقلاب اسلامی در ایران نمی توان بلافاصله نتیجه بگیریم این تحولات تحت تاثیر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاده است . وقتی شرایط زمانی دهه هفتاد میلادی را در نظر نگیریم ، رقابت های ناشی از جنگ سرد را در آن دوره به عنوان عناصر تاثیر گذار بر رژیم شاه در نظر نیاوریم و صرفا به ماهیت حکومت وابسته و ظالمانه شاه و شباهت آن به حکومت مبارک در مصر و بن علی در تونس توجه کنیم تحلیل ما دچار مشکل می شود . خلاصه آنکه هم باید برای عمیق دیدن تحولات به ماهیت تحولات توجه کرد عناصر تاثیرگذار و تاثیر پذیر را شناسایی کنیم و بازیگران اصلی و فرعی را خوب بشناسیم و بالاخره عوامل اصلی بوجود آمدن جنبش ها و حرکتهای انقلابی را مورد توجه قرار دهیم در کنار آن به شرایط بین المللی و منطقه ای امروز شمال آفریقا و خاورمیانه عنایت داشته باشیم در ان زمان است که می توانیم تحلیل پویا ارائه کنیم .
اما در باره پرسش اساسی شما که چگونه عامل زمان را در اختیار داشته باشیم عرض می کنم قرار نیست ما عامل زمان را در اختیار بگیریم قرار است در هر تحلیلی به شرایط موجود در ان زمان و مکان توجه کنیم . برش زمانی ما بر حسب موضوع متفاوت است . یعنی این موضوع تحلیل ما است که تعیین می کند برای در نظر گرفتن فاکتور زمان تا چه مقطعی به عقب باز گردیم و مساله را در چه فاصله زمانی بررسی کنیم . مثلا اگر قرار است جنگ عراق علیه ایران را تحلیل کنیم یکسال قبل از سروع جنگ تا یکسال پس از پایان ان برای منظور ما کفایت می کند . در هر صورت یک برش مقطعی از زمان را در ذهن خود متناسب با موضوع تحلیل در نظر می گیرم تا بشود مطلب را بررسی کرد .
اقای پور علی در ادامه نوشته اند:
در يادداشت آبان ماه (۸۴)تحت نام «گام دوم» هم فرموده ايد:
«هر تحليل سياسي سه ركن اساسي دارد.
1- خبر
2- اطلاعات درباره آن خبر
3- ارتباط بين خبرواطلاعات آن ازديدگاه تحليل گرسياسي
از آن جهت به اين سه جزء اصلي هر تحليل سياسي ركن مي گويند كه در واقع مبناي هر تحليل بر پايه اين سه مفهوم استوار است . به همين دليل هر كدام از اين سه ركن دچار مشكل باشد ، در واقع اساس تحليل با مشكل روبرو مي شود . »
از آنجا كه من فرآيندهاي جوامع انساني را در طول تاريخ و پيوسته ميبينم، بر خلاف حضرتعالي آن را محدود به واژهي «سياسي» و نيز محدود به مقطعي خاص نميدانم. بنابراين نكاتي را كه بعنوان اركان تحليل صحيح برشمردهايد قابل قبول ميدانم با اين شرط كه بجاي كلمه "سياسي" كلمه ي "انساني" را جايگزين كنيد. و با فرض پذيرش اين شرط از جانب شما، آنگاه ميپرسم پاسخ شما براي اقناع آن سه شرطي كه برشمرده ايد چيست؟
برادر عزیز فرایندی دیدن تحولات هیچ تعارضی با شاخه های مختلف علوم انسانی ندارد معلوم است که تحولات جوامع انسانی حرکتی پیوسته و جریانی است . اما در مطالعات علمی برای درک بهتر تحولات آنها را به مقاطع مختلف تقسیم می کنند تا این دسته بندی ها موجب درک راحت تر تحولات باشد . براین اساس دانشمندان ویژه گی های مشترک هردوره را کشف کرده انها را تحت یک یا چند عنوان دسته بندی می کنند تا افراد نواموز بتوانند تحولات و نتایج حاصل از آنها را برای جوامع انسانی بهتر درک کنند. این تقسیم بندی ها مطلق نیست و صرفا در ذهن انجام می شود . هیچ تعارضی هم با این باور درست که تحولات پیوسته هستند و باید بصورت قرایند مورد بررسی قرار گیرند ، ندارد.
جناب اقای پور علی در ادامه می نویسد
يادداشت آذر ماه 84 الحق والانصاف فوقالعاده و قابل تقدير است كه ارزش چند بار خواندن دارد و به خودي خود يادآور همان عامل مهمي است كه در ايجاد يك تحليل پويا يا ايستا مؤثر است يعني «عامل زمان» و اين سوال را مطرح ميكند كه از كجا شروع كنيم؟ ما براي موضع گيري و تحليل درست نياز به محل استقرار مناسبي داريم. شما تا مبدأ دقيق نداشته باشيد نميتوانيد مختصات مقاطع مختلف چه از لحاظ جغرافيايي و چه از لحاظ زماني را درست تشخيص دهيد و باالطبع تشخيص نادرست تحليل نادرست به همراه خواهد داشت. حتماً شما هم پيوستگي رويدادها و هماهنگي علت و معلولها را ميپذيريد، چون اين رويدادها در بستر تاريخ جريان مييابند، ما مجبوريم براي تحليل صحيح هر پديده انساني، شرايط زمان قبل از آن را بررسي كنيم.
شرط فوق در صورت احاطهي ما به كل تاريخ حاصل ميشود؛ چيزي كه محال است. ما براي ارائهي يك تحليل صحيح از تاريخ نميتوانيم از المانهاي خود تاريخ كمك بگيريم. اساسي ترين مانع بر سر راه يك تحليل جامع توسط مورخ يا تحليلگر آن همين المانهاي تاريخي است. بعنوان مثال شما نمي توانيد از هيتلر براي تحليل علل شروع جنگ جهاني اول كمك بگيريد. المانهاي تاريخي محيط در تاريخند، و علت آن نيستند.
در این بخش شما مواردی را مطرح کردید که دقیقا منظور شما را متوجه نشدم ازجمله اینکه نوشتید :
ما براي موضع گيري و تحليل درست نياز به محل استقرار مناسبي داريم. شما تا مبدأ دقيق نداشته باشيد نميتوانيد مختصات مقاطع مختلف چه از لحاظ جغرافيايي و چه از لحاظ زماني را درست تشخيص دهيد و باالطبع تشخيص نادرست تحليل نادرست به همراه خواهد داشت
محل استقرار چه چیز در تحلیل تاثیر دارد؟ از جمله بعدی شما می توان حدس زده منظور تعین زمان و مکانی است که باید برای هر تحلیل در نظر گرفت . اگر منظور شما همین باشد که در پاسخ سئوال بالا توضیح دادم موضوع تحلیل تعیین می کند که شما کدام زمان را در کدام محل مورد توجه قرار دهید . تشخیص این موضوع البته مهم است اما خیلی دشوار نیست کمی تمرین و از آن بیشتر اطلاعات می خواهد.
در ادامه مطلب آقای پور علی آورده اند که :
يادداشت سوم شما مؤيد همين حقيقت است.
جنابعالی در گام دوم (یادداشت دوم) فرموده اید:
وقتي خبريك تحليل سياسي غلط باشد بدون شك تحليل آن خبر هم ناصحيح است . چرا كه امكان ندارد وقتي كذب يك خبري اثبات شده باشد تحليل آن خبر درست باشد . علاوه بر اين وقتي اطلاعات مربوط به يك رويداد غلط ارائه شده باشد بطور قطع تحليل همان رويداد نيز اشتباه خواهد بود. همچنانكه اگر يك تحليل گر سياسي نتواند بين خبر و اطلاعات موجود در حافظه يا بايگاني شخصي خود ارتباط دقيقي با نقطه نظر خود ، درباره آن رويداد برقرار كند ، بدون شك تحليل او دچار مشكل اساسي مي شود. بنابراين تحليل گر سياسي سعي مي كند در تحليل خود اطلاعاتي را درباره رويداد اتفاق افتاده ارائه كند كه در نهايت به اثبات ديدگاه تحليل گر سياسي كمك كند . به نظر می رسد نکته ای را از قلم انداخته اید و آن اینکه ممکن است اصل خبری اصولاَ اتفاق نیفتاده باشد در این صورت به نظر شما چگونه می توان به چنین نتیجه ای رسید؟
یکی از شرایط کذب بودن یک خبر این است که ان خبر اصلا اتفاق نیفتاده باشد اگرچه چنین فرضی برای امروز خیلی بعید است اما احتمال دارد . در دورانی که رقابت بین شبکه های خبری و مطبوعاتی در اطلاع رسانی است خیلی بعید است خبری اساسا اتفاق نیفتاده اما خبرگزاری ها انرا منتشر کنند بیشتر در مواردی جزئیات خبر را دستکاری می کنند و کذب بودن ان در چنین حالتی این است که بخشی از خبر راست و بخش دیگری از آن دروغ است . در هر صورت تحلیل گر قبل از هر اقدامی باید مطوئن بشود که اولا خبر اتفاق افتاد ه یا خیر ثانیا جزئیات مطرح شده صحیح است یا کذب است