خیلی مهم است که به این موضوع توجه کنیم، چراکه امریکا اصرار دارد که این موضوع را به قول ضرب المثل ایرانی ها ماست مالی کند، چون همه منتظر بودند که مثل جریانهای مشابه مثلاً  موردکشته شدن پسران صدام، که تصاویر اجساد پسران صدام و یا در مورد دستگیری صدام و نحوه تسلیم شدن صدام در برابر سربازان امریکایی و یا معاینات پزشکی و ... را از ابعاد مختلف به افکار عمومی دنیا نشان دادند تا همه ببینند این حادثه واقعی بوده است و حرف و حدیث در مورد صحت آن کمتر باشد. بهر حال، امریکاییها در رسانه ای شدن کشته شدن بن لادن مدعی این بودند که اگر فیلم کشته شدن تصاویرش را نشان بدهند، باعث  تحریک طرفداران بن لادن می شود و از این جهت سعی کردند این تصاویر را نشان ندهند.

اما این بهانه منطقی نیست؛ چراکه جمعیت بسیار بیشتری که نه تروریستند و نه طرفدار تروریستها هستند، منتظر بودند که این تصاویر را حتی در موارد محدود ببینند. اما به صرف این بهانه که طرفداران بن لادن تحریک نشوند و دست به حرکتهای ایذایی نزنند، این فیلم را منتشر نکنند و  جالب تر از آن بلافاصله جنازه را به دریا بندازند و به گفته سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه امریکا که در مصاحبه با وی او ای  مطرح کرد، با آداب اسلامی جنازه را به دریا انداختند، و وقتی که خبرنگار از آقای ایر از آداب اسلامی می پرسد، وی می گوید که من با آداب اسلامی آشنا نیستم. و آمریکا مدعی است که دی ان اِی جنازه را بررسی کرده و  این موضوع را پیگیری کرده و مورد تایید مقامات این کشور قرار گرفته است. و دنیا دیگر نباید پیگیر این موضوع شود. لذا کشته شدن بن لادن به ابهام گذشته افزوده شده و حادثه یازده سپتامبر را پیچیده تر ساخته است.

به نظر می رسد امریکا سیاست اطلاع رسانی قطره چکانی را در چارچوب تکنیک رسانه ای که به آن ابهام می گویند، در واقع روشی است که موضوعی را که می خواهند در افکار عمومی واکنش سنجی کنند و ببینند افکار عمومی چه واکنشی نشان می دهند، و متناسب با آن واکنش اقدام نمایند. و این ابهام دست آنها را باز می دارد تا هر نوع سناریو سازی که خواستند انجام دهند.

نمی خواهم در کشته شدن بن لادن تشکیک کنم، چراکه قرائن وشواهد نشان می دهد که این مهره تاریخ مصرفش به پایان رسیده و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، این فرد حذف شده است. اما همانطور که امریکاییها اصرار دارند موضوع تروریسم با کشته شدن  بن لادن پایان نمی یابد. تروریسم واژه ای است که پس از فروپاشی شوروی و پایان کمونیسم و از سال 2001، امریکایی ها برای اینکه بودجه های میلیاردی را که در وزارت دفاع تصویب می شود توجیه کنند بکار بردند. بودجه نظامی آمریکا بیش از 640 میلیارد دلار  است در حالیکه این کشور 1400 میلیارد دلار کسری بودجه دارد، برای اینکه مالیات دهندگان امریکایی را بخاطر چنین بودجه سنگین نظامی و امنیتی توجیه کنند موضوع تروریسم را دستمایه چنین امری قرار داده اند. آمریکا سعی می کند این سوژه را از دست ندهد،  اگر چه تاریخ مصرف بن لادن به پایان رسیده است، اما بن لادن های دیگری وجود دارد که آمریکا از وجود آنها برای توجیه بودجه های میلیتاریستی استفاده می کند.