رابطه رادیو با سیاست
مقایسه تاثیر گذاری رادیو با سایر رسانه های گروهی
يك بحث كلي نيز وجود دارد و آن اينكه تاثيرگذاري راديو امروزه در برابر رقبايي چون تلويزيون و اينترنت نسبت به دهههاي قبل كاهش يافته است. اما درعين حال برخي صاحبنظران معتقدند كه چون راديو وسيلهاي سهلالوصول است، درهمه جا ودرهر شرايطي ازجمله هنگام كارفيزيكي هم ميتوان به آن گوش كرد، در دسترس عموم مردم و فقراي يك جامعه توسعهنيافته قرار داشته و كاركردن با آن تخصص زيادي نميخواهد حتي در مناطقي كه برق هم ندارند ميتوان از اين رسانه با استفاده از باطري استفاده كرد به دليل همين امتيازات است كه راديو همچنان در جوامع باقي مانده است. چراکه استفاده از آن نیاز به سواد یا تخصص خاصی ندارد . با استفاده کننده کاملا هماهنگ است.
البته مطالعات نشان می دهد ، تاثيرگذاري راديو دركشورهاي توسعهنيافته در مقایسه باسایر رسانه ها به مراتب بيشتر است. چرا كه به رسانههاي رقيب دسترسي كمتري دارند به عنوان مثال اغلب كشورهاي توسعه يافته به اينترنت تمايل بيشتري دارند واصولاٌ چند رسانه ای (مولتيمديا) دراين كشورها حرف اول را ميزند . اما در كشورهاي توسعهنيافته كه تعداد فقرا زياد است راديو پيشرو بوده و ميتواند جريانسازي كند؛ يعني موجي ايجاد كند يا با موجي مقابله كند. دراين جوامع تاثيرگذاري راديو به حدي است كه گاهي اوقات با يك خبر منفي موجي از نارضايتي به وجود ميآيد يا باخبري مثبت كلي نشاط وشادماني ايجادميشود.يامثلاميتواند با معضلي اجتماعي برخوردي صحيح كند و آن معضل را كاهش دهد (اگرچه راديو كارش حل و فصل معضلات نيست) و به دليل همين نفوذي كه دارد گاهي خودش منشا معضل ميشود.
پس از استقلال نيجريه در سال 1960 عدهاي معتقدند كه رسانه و به ويژه راديو با انتقادهاي گسترده زمينه را براي دستاندازي نظاميان به قدرت فراهم كرد و عدهاي ديگر در مقابل معتقدند كه انتقاد حق و البته وظيفه يك رسانه در مسير دموكراسي است، مرزهاي ميان اين دو را چطور بايد تعريف كرد؟
عدهاي به دنبال پيدا كردن مقصر هستند تا چوبي به آن بزنند. اگر ما به دنبال مقصر هستيم خوب در موردي چون نيجريه ميتوان راديو را مقصر دانست. در حالي كه واقعيت اين است كه تنها بخشي از مشكلات كشوري چون نيجريه اين است كه آيا راديو كارش را درست انجام ميدهد يا خير؛ ابتدا بايد كاركرد صحيح يك راديو و رابطه آن با مخاطب عمومي را تعريف كنيم. ببينيم كه چه انتظاري از اين رسانه هست و بعد نسبت به اين انتظار، ببينيم كه راديو چقدر دارد كار ميكند. نبايد جامعهاي صد ميليوني چون نيجريه و مشكلات توسعه نيافتگي آن را به گردن راديو بيندازيم. راديو كاركرد خودش را دارد اگر راديو دولتي باشد در خدمت دولتها قرار ميگيرد و در راستاي منافع دولتها كار ميكند؛ اگر خصوصي باشد در راستاي منافع كساني كار ميكند كه هزينههاي آن را ميپردازند.
واقعيت اين است كه راديو در نيجريه مثل بسياري از راديوهاي دولتي در كشورهاي ديگر سعي كرده كه در راستاي منافع كساني باشد كه بر اين كشور حاكم هستند اما به هر حال انتقادهايي را هم مطرح كرده به اين دليل كه جامعه به عنوان رسانه از آن مطالبه ميكرده است. حالا اگر اين انتقادها ناشيانه باشد، فرصتطلبانه و جوسازي باشد، ميتواند مشكلساز شود. گاهي راديو چون رسانههاي ديگر مشكلات را بزرگنمايي كرده يا واقعيتهايي را ناديده ميگيرد يا دروغهايي ميسازد كه اگر چنين باشد در كشوري چون نيجريه با توجه به فرهنگ شفاهي و تك رسانهاي بودن اين رسانه، كاركرد آن ميتواند بسيار منفي باشد.
شما در جايي اشاره كرديد كه يكي از پارامترهاي تاثيرگذاري راديو دولتي يا خصوصي بودن آن است، به عقيده شما براي تاثيرگذاري بيشتر راديو در كشوري چون ايران علاوه بر راديو دولتي، بايد به دنبال ايجاد راديو خصوصي هم بود؟
اساسا در ایران برداشت غلطي از خصوصی سازی رسانه ها بین اکثر رسانه ای ها مطرح ميشود به نام خصوصيسازي رادیو و الویزیون . كساني هستند كه فكر ميكنند هر چيزي خصوصياش خوب است. به نظر من اين اشتباهي تاريخي است . چرا كه فرايند رسانهاي، نه دولتي بودنش حسن است نه عيب و خصوصي بودن هم همينطور يعني عيب يا حسن نيست. بلكه اين حسن و عيب به شرط و شروطي بستگي دارد به شرايط جامعه، امكانات و اهداف ما بستگي دارد. راديو ابزاري است كه اگر آن را به دست آدم توانايي بدهيم ميتواند به بهترين شكل از آن استفاده كند و هم ميتوان آن را به دست آدم ناآگاهي داد كه به بدترين شكل از آن استفاده كند. تصور اينكه به صرف خصوصي سازي مشكلات حل ميشود، اين خبرها نيست. در کشورهای دیگر هم این موضوع تجربه شده است . در ايران هم اين را می توان بررسی کرد. در كشورهاي ديگري هم كه راديو خصوصي دارند همچنان مشكلاتي دارند. البته دولتي بودن هم به خودي خود بد نيست. مهم اين است كه برنامهريزي براي اين رسانه چگونه باشد و چه كساني آن را اداره ميكنند. به عنوان مثال كساني كه راديو را اداره ميكنند افرادي كاركشته و حرفهاي هستند، آدمهاي دلسوزي هستند، در خدمت منافع مملكت گام بر ميدارند؛ حالا ميخواهد راديو دولتي باشد يا خصوصي.
البته براي حل مسئله مناقشه خصوصي يا دولتي بودن رسانه راهحل ديگري هم وجود دارد. در كشوري چون ايران كه طبق قانون اساسي راديو و تلويزيون انحصاري است توليد برنامهها ميتواند دست بخش خصوصي باشد. به اين معني كه يك آنتن داشته باشيم مقررات را هم دقيق تعيين كنيم، بگويم هر كه خواست از اين آنتن برنامه پخش كند بايد اين مقررات را رعايت كند درست مثل آگهيهاي تجاري كه توليد ميشود. آگهيها در شرايطي پخش ميشوند كه استانداردهاي تعيين شده را رعايت كرده باشند. پس ميشود پخش دولتي باشد از اين جهت كه انحصاري است و توليد برنامه خصوصي. من اين مدل را با توجه به شرايط كشورمان كارآمد ميدانم. البته اين نسخه را براي كشوري چون نيجريه يا فرانسه توصيه نميكنم چرا كه با شرايط جامعه آنها آشنا نيستم براي چنين توصيهاي نياز به مطالعه ميداني است ولي در مورد كشورم به عنوان كسي كه حداقل 30 سال در عرصه رسانه بوده است معتقدم كه ميتوانيم پخش برنامهها انحصاري باشد و در عرصه خصوصي اجازه توليد بدهيم؛ بگذاريم كه آدمهاي مختلف با ايدههاي متفاوت وارد اين عرصه شوند. البته استانداردها را پيش از آن تعريف كنيم.
شخصا معتقدم كه با خصوصي سازي رسانه مشكلات ما حل نميشود اما با دولتي بودن هم صد در صد مشكلات ما حل نميشود، چرا كه در شرايط كاملا دولتي انگيزه و رقابت کم می شود و کار آمدی کاهش می یابد چرا که در جريان رقابت است كه توسعه ايجاد ميشود ، پس بايد در اين ميان ، راهحل های بومی را مورد توجه قرار داد.
گاهي اوقات به عنوان يك مسافر در تاكسي شاهد بودهام كه موجهاي راديويي بيگانه جاي موج راديوي داخلي را گرفته است. به عقيده شما دليل اين جابهجايي چيست؟ آنچه كه برخي آن را «تاثير منبري راديو» ميخوانند، ميتواند در اين باره نقشي داشته است؟
اصولا موضع از بالا به پايين، داناي كل يا نصيحتگري در هر زمينهاي مشكل دارد و اين مسئله تنها محدود به رسانه و بالاخص راديو نميشود. حتي آن استاد دانشگاهي كه وارد كلاس ميشود و اجازه نميدهد كه شاگردانش او را نقد كنند و حرفهاي كليشهاي را تكرار ميكند هم موضع داناي كل را دارد، روشي كه امروزه ديگر چندان تاثيري ندارد. به هر حال نميشود تمام برنامههاي راديو داناي كل باشد. گرچه امروزه هم به نسبت گذشته خيلي از برنامهها تعاملي شده اما كافي نيست و موضوعات نيز ميتواند به مراتب متنوعتر از امروز باشد. گاهي در راديو در به در دنبال برنامهاي ميگردي كه موضوعات روز جامعه را مطرح كند اما اينگونه نميشود و اين ناراحت كننده است اما مسائلي هم هست كه مطرح ميشود. الان شما یک مقایسه کنید ببینید برنامه های رادیو چقدر نسبت به گذشته تعاملی تر و جذاب تر شده است رادیو در مقایسه با تلویزیون که درد سر برنامه سازی در ان بسیار زیادتر است کار نامه بسیار قابل قبول تری دارد . برنامه های زندهرادیو در حال حاضر چند برابر برنامه های سالهای قبل است.
عدهاي معتقدند كه ميان قشر فرهيخته و روشنفكر جامعه با راديو فاصله افتاده است اما شبكهاي چون راديو «گفتوگو» با شكستن اين فاصله مخاطب گستردهاي را در اين قشر به خود اختصاص ميدهد. چرا؟
همانطور كه پيش از اين هم گفتم موضع داناي كل كه گاهي شاهد آن هستيم روشي كه امروزه ديگر چندان تاثيري ندارد. راديو گفتوگو به اين دليل ميان فرهيختگان بيشتر مورد استقبال قرار گرفت كه فرهيختگان احساس كردند مخاطب اين راديو قرار گرفتهاند. راديو گفتوگو سعي كرد تا خطوط قرمزي را كه در راديوهاي ديگر تعريف شده بود را باريكتر كند و با راحتي بيشتري صحبت كنند چرا كه مخاطبش، مخاطب خاص بود يعني احساس ميكرد كه براي نخبگان پخش ميشود و البته تعارضي هم براي جذب مخاطب عام نداشت.
اگر اجازه بدهيد برگرديم به موضوع نقش راديو در جابهجايي قدرت. يكي از وقايع سياسي كه راديو در اوج دوران طلايي خود تاثيرگذاري بسياري بر آن داشت وقايع سياسي شيلي در دهه 80 ميلادي بود. نقش اين رسانه در اين وقايع را چطور ارزيابي ميكنيد؟
كاركرد راديو خصوصي در زمان زمامداري دولت «سالوادور آلنده»، رئيسجمهوري شيلي منفي بود. البته درباره وقايع شيلي و نقش راديو در آن بايد منصفانه قضاوت كرد يعني درباره راديو بايد به اندازهاي كه نقش داشته بحث كرد. در كودتاي عليه آلنده سازمان سيا چندين مسئله را هماهنگ كرده بود كه يكي از آنها رسانه بود. طراحي براي كودتا يك ساب سيستم است يعني چند سيستم را براي اجراي كودتا با يكديگر هماهنگ ميكنند. در آن زمان در شيلي عدهاي كاميوندارها را به اعتصاب كشيدند، عدهاي صنايع مس را به اعتصاب كشيدند و يكي از ابزارهايي كه در اين ميان نيزمورد استفاده قرار گرفت ، راديو بود آن هم استفاده از راديوي خصوصي. ما داريم درباره سال 1973 صحبت ميكنيم درآن دوران تاثيرگذاري راديو بسيار بيشترازامروزبود به ويژه دركشور توسعهنيافته شيلي كه دسترسي مردم به تلويزيون هم بسياركمتر بود و استفاده از اينترنت هم اصلا مطرح نبود. بنا براين بسيار مهم است كه راديو كاركردش درخدمت كساني بود كه هزينهاش را ميپرداختند همانهايي كه ايستگاههاي راديويي را خريده بودند پولش را هم ازآمريكاييها گرفته بودند. راديودراينجا درست مثل همان چاقو است كه يك جراح قهار ميتواند به وسيله آن با بيرون آوردن تومور سرطاني بيماري را از مرگ نجات دهد اما فردي ناشي مثل من ممكن است با اين چاقو فردي را بكشد؛ بنا براين مهم است كه اين چاقو دست كيست. راديو فيالنفسه خوب يا بد نيست در شيلي آمريكاييها با بخش خصوصي كنار آمده بودند و حتي در راديو دولتي هم نفوذ كرده بودند.
به عقيده شما چرا راديو اغلب نخستين سنگري است كه در كودتاهاي نظامي مورد هدف قرار ميگيرد؟
از آنجايي كه راديو وسيلهاي ارتباطي است وقتي سقوط ميكند به عنوان يك نماد، تاثيرگذاري بسياري بر فضاي سياسي و اجتماعي جامعه دارد. به عنوان مثال در زمان شاه كه «راديو ايران» تسخیر شد و به دست مبارزان افتاد اولين كسي كه رفت پشت ميكروفون و اعلام كرد كه «اين صداي انقلاب است، مردم ايران صداي انقلاب را ميشنويد» اين نويد را داد كه نظام شاهنشاهي سقوط كرده است. سقوط راديو در واقع نمادي براي سقوط نظام سلطنتي بود ولو اينكه هنوز پادگانهايي بودند كه دست مردم نيفتاده بودند و در شهرستانها خيليها مقاومت ميكردند. ولي وقتي راديواعلام كرد كه سقوط كرده نظامیان وابسته نااميد شدند و دست ازمقاومت برداشتند. راديو در شرايط خاصي چون كودتا كاركردهاي متعددي دارد. مثلا هنگامي كه ناصردرمصر كودتا كرد و راديو مصر اعلام كرد كه حكومت سلطنتي مصرسقوط كرده درواقع نظام سلطنتي آن موقع بود كه سقوط كرد. يادم است كه در زمان حمله آمريكا به افغانستان ومبارزه با طالبان، زماني كه راديو بيبيسي اعلام كرد كه شهر قندهار سقوط كرده نظام طالبان واقعا سقوط كرد. چرا كه در افغانستان راديوي سراسري وجود نداشت و تنها راديويي كه مردم كم و بيش به آن گوش ميكردند و به آن دسترسي داشتند راديو بيبيسي و راديو دري فارسي برون مرزي صدا و سيما بود. بنا براين وقتي كه راديو بيبيسي اعلام كرد كه قندهار به عنوان مركزاصلی حکومت طالبان سقوط كرده واقعا طالبان ساقط شدند چرا كه همگي آنها يعني هم حاميان طالبان وهم مخالفان آنها بيبيسي گوش ميكردند. حالا اخباري بود دال بر اينكه افغانستان هنوزسقوط نكرده ولي وقتي راديو بيبيسي سقوط حكومت قندهار را اعلام كرد هر دو طرف اين مسئله را پذيرفتند. درعراق هم كودتاي عبدالكريم قاسم براي اولين بار توسط راديو بغداد به اطلاع مردم عراق رسيد و حكومت سلطنتي اين كشور سرنگون شد. باردیگر در سال 1963 كه قاسم سرنگون شد و بعثيها مثل عارف، حسن البكر و صدام روي كار آمدند اين تيم هم از راديو براي اطلاعرساني استفاده كردند و راديو جزو اولين سازمانهايي بود كه به تصرف كودتاچي ها در آمد براي اين كه تمام مردم متوجه شوند قضيه جدي است. راديو در اين شرايط نماد است مثل پرچمي كه در جبههها نمادي است براي اينكه خط نيروهاي خودي و دشمن تفكيك شود. آن پرچم نشان دهنده مقاومت است وقتي پرچم دشمن در خاك خودي زده مي شود يعني خط سقوط كرده است. راديو هم به نوعي خط مقدم نيروهايي است كه ميخواهند حكومت را تغيير دهند و به همين دليل ابتدا راديو را ميگيرند. البته اين بستگي به جامعه دارد .چرا كه امروزه تلويزيون در اين ميان نقش پررنگتري از راديو به خود گرفته اما هنوز هم در جوامعي چون هند راديو حرف اول را ميزند. چرا كه از يك ميلياردو صدو پنجاه ميليون جمعيت اين كشور حدود 150 ميليون در رفاه نسبي هستند و حدود يك ميليارد جمعيت زير خط فقر يا زير خط متوسط زندگي ميكنند. در اين جامعه دسترسسي به اطلاعات و اخبار عمدتاً از طريق راديو انجام ميشود.