چرا درک ماهیت تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران اهمیت دارد؟

موضوعی پیچیده و چند لایه است. به همین دلیل، بیشتر کسانی که در این مورد مقاله نوشته یا سخنرانی کرده‌اند، کمتر از سطح به عمق مساله وارد شده‌اند. اما برای آنکه بتوانیم ماهیت آنچه انقلاب دوم نامیده شد ، یعنی تسخیر لانه جاسوسی را به درستی درک کنیم لازم است با ابعاد مختلف سیاسی ، حقوقی ، تاریخی مساله آشنا شویم. با این هدف که بتوانیم از این تجربه تاریخی، برای تداوم حرکت انقلاب اسلامی بهره بگیریم. علاوه براین باید توجه داشت برای قضاوت در مورد هر رویداد تاریخی باید در ظرف زمانی و مکانی آن پدیده وارد شد. به عبارت دیگر در بررسی پدیده مهمی مثل تسخیر لانه جاسوسی که در 13 آبان 1358 رخ داد، باید خود را در شرایط آن دوره قرار بدهیم تا بتوانیم قضاوت کنیم که انجام این کار در آن دوره با توجه به شرایط حاکم، کار درستی بود یا نه. البته شاید برخی فکر کنند که اگر خود را در شرایط آن دوره قرار دهیم، معلوم است که همان نتیجه را می‌گیریم، پس این کار چه فایده‌ای دارد؟ در پاسخ این عده باید گفت که اگر منِ نوعی در شرایط آن دوره قرار بگیرم، لزوماً همان تصمیمی که در آن زمان اخذ شده، نخواهم گرفت، چرا که از آن زمان تاکنون، یک سری قرائن و شواهد جدیدی منتشر شده و نتایج عملی این اقدام مشخص گردیده است. اکنون با توجه به این داده‌های جدیدِ تاریخی، می‌توان به درستی یا نادرستی حرکتی که در سال‌های پیش رخ داده است، واقف شویم .

نقش امام خمینی در مدیریت بحران چه بود ؟

باید بگوئیم اگر شخصیت کاریزمایی چون امام خمینی قاطعانه از این اقدام دانشجویان که وابسته به هیچ حزب و گروهی در آن زمان نبودند ؛ حمایت نمی‌کرد،‌ ابعاد این واقعه اینقدر گسترش نمی‌یافت. زیرا اگر حمایت امام نبود، حداکثر هدف دانشجویان در این ماجرا محقق می‌شد؛ هدف دانشجویان این بود که سفارت را تسخیر کنند و 48 یا حداکثر 72 ساعت آن را در اختیار داشته باشند تا هم صدای اعتراض خود را نسبت به اقدام آمریکا در حمایت از شاه به گوش جهانیان برسانند و هم احیاناً اسناد و مدارکی از مداخلات آمریکا در ایرانِ دوره پهلوی و بعد از انقلاب اسلامی، به دست آورده و منتشر کنند تا سیاست هایمداخله جویانه آمریکا در ایران افشاء شود.

این دو انگیزه مهم را در مجموعة صحبت‌های دانشجویانی که تاکنون سخن گفته‌اند، می‌توان دید. البته مسیر ماجرا با هدایت امام خمینی تغییر کرد؛ امام، هوشمندانه طراحی کردند و جوانه‌ کوچکی را که به دست دانشجویان زده شده بود، به سمتی هدایت کردند که خود صلاح می‌دانستند. امام، موجِ ایجاد شده را به سمت یک جریان ضدآمریکایی هدایت کردند.

در واقع امام بر اساس همان تئوری که معتقد است استبداد داخلی بدون حمایت استعمار خارجی نمی‌تواند در ایران یا هر کشور دیگری بقا و دوام داشته باشد، این موج را به سمت ضدیت با استعمار آمریکا و به قول خودشان شیطان بزرگ هدایت کردند. به اعتقاد امام خمینی، استبدادِ حکومت پهلوی، خود مولود استعمار خارجی است؛ نقش این قدرت خارجی استعمارگر، به ویژه در کودتای انگلیسی- آمریکایی 28 مرداد 1332، موجب بازگشت دیکتاتوری به ایران شد. یعنی اگر انگلیس و آمریکا کودتا نکرده بودند، محمدرضا پهلوی به قدرت برنمی‌گشت و دولت محمد مصدق سرنگون نمی‌شد.

دلیل مخالفت امام خمینی با آمریکا چه بود؟

حکومت آمریکا در دوره پهلوی همه‌کاره کشور بود و مداخلات بسیاری در ایران داشت؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم ممکن بود، با دخالت‌ها و اقداماتش علیه انقلاب، بتواند با بازگرداندن محمدرضا یا پسرش به قدرت، حکومت پهلوی را احیا کند. امام(ره) برای جلوگیری از این اقدام، یک حرکت پیش‌دستانه و بازدارنده و در عین حال هوشمندانه کرد و آن، مدیریتِ اقدام دانشجویان به سمت ضدیت با آمریکا و خشکاندن ریشة‌ استعمارِ آمریکا در ایران بود. در آن موقع آمریکا، عامل اصلی بیشتر اقدامات ضد ایرانی بود و امام (ره) هم آن را هدف قرار داد. به تعبیر آقای مهندس حبیب‌الله بیطرف، ما با سوزن به دو تخمِ چشم این غول زدیم که با آن هیکل بزرگ از پا بیفتد؛ این حرکت، سوزن زدن در تخم چشم شیطان بود که امام(ره) هم یک روز پس از تسخیر لانه جاسوسی، به آمریکا لقب شیطان بزرگ داد. این حرکت یک تاکتیک بود، اما امام(ره) این تاکتیک و این فرصت را پروراند؛ به باور نگارنده این اقدام یک تهدید ملی بود که امام آن را به یک فرصت بزرگ تبدیل کرد. این فرصت بزرگ، جلوگیری ازمداخلات خارجی آمریکا وتثبیت استقلال کشور در برابر آمریکا بود که می‌توانست با اقداماتی چون کودتا شبیه 28 مرداد 1332 به انقلاب اسلامی ضربه بزند.

امام با این اقدام، عملاً آیندة انقلاب اسلامی را بیمه کرد. به همین دلیل، امام خمینی از این حرکت به حرکتی که از انقلاب اول بزرگ‌تر است یاد کرد. امام با این اقدام، حرکتی را که ممکن بود در داخل بماند و از درون بپوسد، به یک حرکت جهانی تبدیل کرد. مهم تر آنکه امام خمینی با این اقدام، مقابله همزمان با استبداد داخلی و استعمار خارجی را به یک گفتمان بین‌المللی تبدیل کرد.

چهار مولفه اساسی گفتمان انقلاب اسلامی

گفتمان امام خمینی در پیروزی انقلاب چهار مؤلفه اصلی به شرح زیر داشت:

اول؛ برپایی یک انقلاب همه جانبه براساس اندیشه دینی اسلام که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی باور کردنی نبود. یعنی نظریه‌پردازان انقلاب در جهان باور نمی‌کردند که بتوان بر اساس اندیشه‌های دینی و اسلامی ، انقلی را به پیروزی رساند.

دوم؛ استقلال‌خواهی و نفی هرگونه وابستگی به غرب و شرق بود. این نظریه را حتی در دوره پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هم بسیاری باور نمی‌کردند. در آن زمان انقلاب‌ها یا گرایش به چپ مارکسیستی داشتند که به شوروی یا چین وابسته می‌شدند، یا اصلاحات گسترده‌ای بودند که براساس اندیشه‌ چپ‌های نئومارکسیسم اروپایی تئوریزه می‌شدند.

سوم؛ نفی هرگونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری است که در قانون اساسی ایران هم در اصل 152 به صراحت آمده است. بر اساس این اندیشه، انقلاب اسلامی نه قصد سلطه‌جویی بر کشورهای ضعیف را دارد و نه به زیر یوغ قدرت‌های استکباری می‌رود.

چهارم؛ وحدت همه مسلمانان و مستضعفان جهان بر اساس عدالت‌خواهی و ظلم ستیزی و در رأس آنها مبارزه با استکبار آمریکایی است.

بر اساس این چهار مؤلفه، گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان لیبرالیسم غرب را به چالش کشید. یعنی حرکت انقلاب اسلامی یک حرکت کاملاً مستقل از آمریکا و شوروی بود که نه تنها ابرقدرت‌های دنیا را به رسمیت نمی‌شناخت، بلکه خود مروّج یک پیام جهانی بود. پیام به مسلمانان و مستضعفان جهان این بود که:

1- می‌توان بدون اتکا به قدرت‌های خارجی انقلاب کرد و این انقلاب را به ثمر رساند.

2- می‌توان از طریق برنامه ریزی صحیح و با اتکا به مقاومت و ایستادگی تحت رهبری واحد، استکبار جهانی را به زانو درآورد.

در آن زمان ایران تنها کشوری بود که با انقلابی نوپا در مقابل قدرت برتر جهان ایستاد. آمریکایی‌ها هم به این مسئله اعتراف می‌کنند. این حرکت، باطنی دارد و ظاهری. ظاهر ماجرا این است که وقتی می‌گویم امروز همه ما به اندیشه مبارزه علیه نظام سلطه بین المللی نیاز داریم، روزنامه‌ای با برداشت غلط، تیتری بزند که مثلاً امروز هم باید یک بار دیگر، یک سفارت آمریکا را در جای دیگری بگیریم. این یک برداشت سطحی و غلطی از این پیام است. تسخیر سفارت در آن روز ، ناشی از یک اندیشه بود. اندیشه دانشجویان این بود که با این عمل، به رفتن شاه به آمریکا اعتراض کنند و اسناد و مدارک مداخلة آمریکا را به جهان نشان دهند. امام هم با زیرکی از این حرکت استفاده کرد و ریشه نفوذ و سلطه آمریکا را در ایران شناسایی و خشکاند.

باید توجه داشت حرکتی می تواند موفق شود که اولاً بر اساس یک اندیشه و تفکر صورت گیرد و ثانیاً تایید رهبری انقلاب را همراه داشته باشد، وگرنه باطل و محکوم به شکست است. این حرکت جرقه انقلاب دوم بود نه خود آن؛ انقلاب دوم، گفتمانی بود که در دنیا مطرح شد که همه ملت‌ها می‌توانند در مقابل آمریکا بایستند.

برداشت عمیق این است که ما باید اصل جنس پیام تسخیر لانه جاسوسی را برای جوانان تشریح کنیم ؛ اصل پیام این است که برای اینکه مستقل و خودکفاباشی، باید در مقابل قدرتهای سلطه جو بایستید.

نظام سلطه احساس خطر کرده که جمهوری اسلامی ایران بتواند هم حق خودش را بگیرد و هم الگویی برای دیگران شود. نظام سلطه از این گفتمان در سطح بین‌الملل وحشت دارد که می‌گوید ما، هم می‌خواهیم سهم خود را برداریم و هم اعتراض می‌کنیم که چرا حق دیگران را نمی‌دهید. شنیده شدن ندای مظلومیت مستضعفان،‌ جریان انقلاب دوم است. متاسفانه برخی افراد گفتمانی را که پس از انقلاب دوم در جهان به وجود آمده رها کردند و به جای آن بحث می‌کنند که تسخیر سفارت نقض قوانین بین‌الملل است یا نه، یا چقدر در این حرکت ضرر کردیم، یا چقدر تحریم شدیم، یا چقدر مشکلات برای ما ایجاد شد و مانند آن! چرا؟ برای اینکه توی دل ما را خالی کنند تا دیگر از این کارها نکنیم. برای اینکه ما را در مسیر حقمان به شک بیندازند. من نمی‌‌خواهم بگویم تسخیر سفارت آمریکا صد در صد به نفع ما بود، ولی آنچه مهم بود، پیام آن به جهانیان است. پیام این است که ای ملت‌ها می‌توانید روی پای خود بایستید و در مقابل ابرقدرت‌ها مقاومت کنید؛ حتی اگر تنها 80 میلیون نفر باشید و بمب اتم هم نداشته باشید و اقتصادِ خیلی با سر و سامانی هم نداشته باشید.