جاه طلبی ژئوپولتیک اردوغان و پوتین
دو بستر و یک رویاء
در زمانی که آمریکا و اغلب کشورهای اروپایی توسط افراد متوسط اداره میشوند، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه خود را آماده می کند تا در انتخابات سال آینده برای شش سال دیگر بر اریکه قدرت در آنکارا تکیه بزند. او از جهت طول زمام داری سه سال از پوتین که در سال 2000 به قدرت رسید ،عقب است اما هر دو مثل هم از مقام نخست وزیری شروع کردند و قدرت را بصورت کامل در اختیار گرفتند. و جالب آنکه پوتین نیز خود را برای انتخاب شدن مجدد در سال 2024 آماده می کند و با این وضعیت تنها مرگ می تواند از ادامه حکومت او تا سال 2030 جلوگیری کند. و جالب تر آنکه هر دو در درک منافع ملی کشورشان در برابر غرب ایستاده اند با این تفاوت که اردوغان به اصطلاح یکی به نعل می زند و یکی به میخ و پوتین اما در سودای بازگشت به امپراتوری روسیه فعلا در اوکراین با آمریکا و متحدانش سر شاخ شده است.
جاه طلبی اردوغان و پوتین به آنها کمک می کند تا منافع ژئوپولیتیک مشترک را درک کنند. زیرا هر دو می دانند برای پیشبرد اهداف ماجراجویانه به نوعی مناطق حائل در مکان هایی مانند اروپای شرقی ، قفقاز و آسیای مرکزی نیاز دارند. ترکیه برای اینکه به یک قدرت قابل توجه در خاورمیانه تبدیل شود در عراق و سوریه به دنبال تثبیت موقعیت از دست رفته دوران عثمانی است و در قبرس شمالی و دریای اژه به دنبال تحمیل موقعیت خود به اتحادیه اروپا است که نمی توانند این کشور را نادیده بگیرند. بر این اساس اردوغان هیچ ابایی ندارد که در شمال آفریقا و در جنوب مدیترانه نیز با هماهنگی قطر از جریان اخوانی در غرب لیبی حمایت کند. ترکیه حتی در بالکان در بلغارستان اقلیت ترک این کشور را وسیله ای برای توسعه نفوذ قرار داده و در بوسنی ، آلبانی و کوزوو و حتی مقدونیه نیز جولان می دهد. چون عضو ناتو است از سوئد و فنلاند هم می خواهد برای استفاده از امتیاز عبور ترکیه در ناتو، کردهای مخالف ترکیه را تحویل دهند. اما مشکل اردوغان این است که ایفای نقش چند جانبه ژئوپولیتیک موجب می شود تا گاهی قدرتهای بزرگ تلاش کنند او را از اریکه قدرت به زیر بکشند . کاری که قرار بود در 15 جولای 2016 اتفاق افتد که با کمک ایران این کودتا خنثی شد.
به همین دلیل باید به اردوغان یادآور شد که بازی پاندولی بین شرق و غرب برای ترکیه به همان اندازه که منفعت دارد، آسیب زننده است. به عنوان نمونه اردوغان در سوچی دنبال متقاعد کردن پوتین برای باز کردن راه نخجوان به خاک اصلی آذربایجان از طریق خاک ارمنستان هم بود. زیرا برای نقش آفرینی نوعثمانی گری در کنار حمایت از جریان های پان ترکیستی و در نهایت گرایش های اخوانی در بین کشورهای اسلامی، اردوغان محدودیتی برای خود قائل نیست . برای درک دقیق رفتار اردوغان در افراط و تفریط موضع گیری هایش باید منطق تاریخی و جغرافیایی خاص ترکیه را درک کرد. اردوغان، مانند اوزال، به جای تاکید آتاتورک بر ارتش، بر قدرت نرم ارتباطات فرهنگی و اقتصادی برای بازآفرینی به شیوهای دلپذیر در داخل کشور و ساختن معجونی از سیاست ترکیبی امپراتوری عثمانی ، پان ترکیسم و اخوان گرایی از شمال آفریقا تا فلات ایران و آسیای مرکزی و قفقاز همه را دنبال می کند.
اردوغان اکنون با توجه به درگیر شدن روسیه در اوکراین می خواهد با روسیه همکاری داشته باشد و از این مسیر امتیاز بیشتری از اروپا و آمریکا بدست آورد. همچنانکه انتظار دارد پوتین را برای همسو شدن با سیاست های بلند پروازانه خود در قفقاز همراه کند. اما پوتین سیاستمدار تر از آن است که به همین راحتی اجازه دهد مرز تاریخی بین ایران و ارمنستان قطع شود . از آن طرف ترکیه از طریق نخجوان به ارمنستان و از آنجا به آذربایجان و خزر و آسیای مرکزی، پروژه همکاری های شرقی غربی را جایگزین همکاری های شمال – جنوب کند که در حال حاضر روسیه بیش از هر زمان دیگر در دوران تحریم های غرب به اهمیت این خط همکاری واقف شده است.
بنابراین پوتین که خود در قفقاز با تسلط بر اوستیای جنوبی و آبخازیا در عمل از سال 2008 عقبه استراتژیک خود را در قفقاز جنوبی مستحکم کرد و توانست با اشغال شبه جزیره استراتژیک کریمه در سال 2014 موقعیت خود را در شمال دریای سیاه مستحکم کند؛ اکنون در سودای تسلط بر نوار جنوبی در خاک اوکراین و برقراری ارتباط زمینی روسیه به کریمه است. در چنین شرایطی ترکیه در موقعیتی نیست که موفقیت روسیه را در این مسیر تضمین کند و بنابراین تئوری مبادلات سرزمینی و به رسمیت شناختن منافع ژئوپولیتیک در قفقاز و دریای سیاه بین ترکیه و روسیه منطبق با واقعیت های منطقه نیست.
بازی پر خطر در مناطق ژئوپولیتیک که مملو از پیچیدگی های ناامید کننده برای هر دو طرف است، هزینه ساز به نظر می رسد. در واقع، مشخص نیست که ترکیه حتی ظرفیت سیاسی و نظامی برای رسیدن به اهداف توسعه طلبانه اش را داشته باشد. در قفقاز و آسیای مرکزی، ترکیه خواستار نفوذ بر اساس ایجاد پیوستگی سرزمینی و زبانی است. با این حال، پوتین با او همراه نیست زیرا روسیه همچنان به اعمال نفوذ قابل توجه خود در کشورهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی ادامه می دهد و حاضر نیست اجازه دهد ترکیه به آنچه می خواهد برسد .
ضمن آنکه جنوب شرق ترکیه از نظر جمعیتی تحت تسلط کردها است که با مناطق وسیع کردنشین در سوریه، عراق و ایران همسایه هستند. مداخله ترکیه در ادلب سوریه به طور بالقوه کردهای آنجا را آزاد می کند تا به کردهای رادیکال در ترکیه بپیوندند و این برای ترکیه بسیار خطرناک است. یعنی ترکیه وقتی خود درگیر جدایی طلبان کرد است نباید به موضوع جدایی طلبی در سوریه و یا مداخله در دعوای جمهوری آذربایجان و ارمنستان دامن بزند. همچنانکه مشکلات اقلیم کردستان عراق، ترکیه را مجبور به دنبال کردن یک سیاست مهار پرهزینه در شمال کردستان عراق کرده است. ضمن آنکه این امر اهرم ترکیه را در سایر مناطق تضعیف کرده است.
ترکیه اکنون بر سر دو راهی همکاری با ایران و روسیه یا وارد شدن در بازی آذربایجان- اسرائیل قرار گرفته است. اگر ترکیه میخواهد موقعیت خود را درخاورمیانه و جهان اسلام تثبیت تا مشکل خود را با اتحادیه اروپا بهتر بتواند حل کند ، راهش درگیر شدن با ایران و روسیه نیست. باید گفت سیاست وسط لحاف خوابیدن همیشه جواب نمی دهد. به نظر می رسد زمان انتخاب مسیر صحیح برای اردوغان فرا رسیده است .