ضرورت اتخاذ سیاست بیطرفی از سوی تهران
ایران میتواند هم با توسعهطلبی ناتو به مرزهای غربی روسیه مخالف باشد و این تحركات را محكوم بكند و هم تاكید داشته باشد كه این توسعهطلبی ناتو یك ماجراجویی توسط امریكا و انگلستان است كه روسیه را به دامی بكشانند كه در اوكراین برایش پهن كردهاند. ایران در روابط دوجانبه میتواند این تذكرها و هشدارها را به شركای خود بدهد و توجه داشته باشد كه چنین اقداماتی به یك رویه و در آینده به معضلی برای خود ایران تبدیل شود. این اقدامات روسیه ابتدا از آبخازیا و اوستیای جنوبی در خاك گرجستان آغاز شد و بعد به شبهجزیره كریمه در خاك اوكراین رسید، امروز به لوهانسك و دونتسك رسیده و فردا ممكن است به جاهای دیگر هم برسد. این موضوع بسیار مهم است كه این اقدامات نباید به یك رویه پذیرفته شده تبدیل شود كه یك كشور به خودش اجازه دهد كه به هر دلیلی وارد خاك یك كشور مستقل شود و تمامیت ارضیاش و عملا یك كشور را به خطر بیندازد. روسیه سالهاست كه یكجانبهگرایی امریكا را مورد انتقاد قرار داده است و همواره از نادیده گرفتن ساز و كار سازمان ملل متحد و شورای امنیت توسط امریكا و از اقدامات یكجانبهگرایانه این قدرت جهانی انتقاد كرده است. روسیه خود را از مدافعان چندجانبهگرایی در عرصه بینالمللی معرفی میكرد و از امریكا میخواست كه در چارچوب ساز و كارهای چندجانبه بینالمللی به ویژه سازمان ملل متحد و شورای امنیت اقدام كند. حالا خود روسیه از این فرآیندها اجتناب و بر خلاف عرف و قواعد بینالمللی و نقض آشكار منشور ملل متحد، اقدام كرده است. در چنین شرایطی ایران میتواند سیاست بیطرفی اتخاذ كند و از یك طرف به روسیه هشدار دهد كه ورود به خاك اوكراین به هیچوجه به نفع مردم روسیه و اوكراین نیست و این مساله از طریق سیاسی و دیپلماتیك قابل حل است. به اوكراین هم هشدار دهد كه عضویت در ناتو هیچ منفعتی برای این كشور ندارد و بر مشكلات این كشور میافزاید. ایران در چارچوب سیاست بیطرفی خود میتواند به اوكراین توضیح دهد كه با اتخاذ سیاست بیطرفی هم میتواند رابطه خوبی با روسیه داشته باشد و هم رابطهای خوب با اتحادیه اروپا و امریكا. شرایط كنونی بسیار تعیینكننده است و هوشمندی جمهوری اسلامی ایران در اتخاذ یك موضع مستقل و نگاه كردن به جمیع موضوعات، بسیار ضروری است. استدلالها و منطقهای مختلفی در مورد موضعگیری ایران در این مساله مطرح میشود، از جمله گفته میشود كه در پی این اقدام نظامی قیمت نفت بالا میرود یا اینكه درگیری روسیه با امریكا به نفع ما در مذاكرات برجام است. این رویدادها كاملا مقطعی هستند و نمیتوانند استدلال كافی برای یك تصمیم منطقی و جامع باشد. اما آثار بلندمدت و تاثیرگذاری آن بر نظام بینالملل و ایجاد رویههای حقوقی خطرناك، كاملا به ضرر ایران هستند. توجیه اقدام پیشدستانه وقتی كه هیچ حملهای علیه روسیه اتفاق نیفتاده است و فقط با این ادعا كه روستبارهای اوكراین در خطر هستند و مسكو قصد دارد از امنیت آنها حمایت كند، كاملا غیر قابل قبول است. چنین توجیههایی را امریكاییها هم در عملیات نظامی پیشدستانه خود بارها و بارها مطرح كردهاند و هیچگاه كشورهای مستقلی از جمله جمهوری اسلامی ایران با چنین استدلالهایی قانع نشده بود.
جمهوری اسلامی ایران هر چند روابط بسیار خوب و دوستانهای با روسیه دارد، اما باید به این كشور تذكر دهد كه نباید وارد زمین بازی شود كه تحت نقشه و طراحی امریكاییها و انگلیسیهاست و دامی است كه برای این كشور پهن شده است. به نظر من خیلی ضروری است كه درست مانند دورهای كه موضوع حمله امریكا به عراق در دهه ۱۹۹۰ مطرح شده بود، سیاست بیطرفی در پیش بگیریم. آن زمان ما هم تجاوز عراق به كویت را محكوم كردیم و هم با عملیات امریكا در عراق مخالفت كردیم. این موضع بیطرفی هم در سطح بینالمللی و منطقهای وجهه خوبی برای ما به جا گذاشت. امروز هم لازم است كه در این شرایط تاریخی مهم ما یك موضع بیطرفی مثبت اتخاذ و به ایجاد ثبات، امنیت و بازگشت به راهحلهای سیاسی كمك كرده و تاكید كنیم كه عملیات نظامی هر چه زودتر متوقف شود. همانگونه كه وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران تاكید داشت كه مسائل از طریق گفتوگو و دیپلماسی حل و فصل شود، ایران باید دو طرف را به گفتوگو و كنار گذاشتن راهحل نظامی دعوت كند.
آیا سلاح هستهای برای اوكراین بازدارندگی ایجاد میكرد؟
در عین حال طی روزهای گذشته اظهارنظرهایی در مورد ضرورت داشتن سلاحهای هستهای برای بازدارندگی مطرح شده است و عدهای ادعا میكنند كه اگر بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اوكراین سلاحهای هستهای خود را نگه داشته بود، اكنون با این وضع مواجه نمیشد. اظهارنظرهای غیركارشناسانه و مصادره به مطلوب كردن تاریخ، كمكی به شرایط كنونی در موضوع اوكراین نمیكند. نخست باید توجه كرد زمانی كه اوكراین سلاحهای خود را به روسیه تحویل داد، عملا هیچ گزینه دیگری جز تحویل دادن سلاحها نداشت. این سلاحها در چارچوب شوروی سابق در اوكراین، قزاقستان و بلاروس مستقر شده بود. اوكراین در مورد این سلاحها اختیاری از خود نداشت و كلیه سلاحهای هستهای بر جا مانده از شوروی بر اساس توافق امریكا و روسیه در آن زمان مقرر شد از اوكراین، قزاقستان و بلاروس خارج شود و در اختیار روسیه قرار بگیرد، چون امریكاییها قصد داشتند در موضوع سلاحهای هستهای فقط با یك طرف روبهرو باشند نه با چندین كشور تازه استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی. اوكراین اساسا هیچ نقشی در این مذاكرات و اختیاری برای تصمیمگیری در این زمینه نداشت. دوم اینكه اوكراین باید برای نگهداری امن حدود ۱۷۰۰ سلاح هستهای و ۳۳ هواپیمای نظامی مجهز به سلاح هستهای هزینههای زیادی برعهده میگرفت تا حادثه ناخواستهای مانند چرنوبیل برای آنها رخ ندهد. در آن دوران اوكراین اساسا منابع كافی برای تامین هزینههای نگهداری چنین سلاحهایی در اختیار نداشت و مشكل نیروی انسانی كافی دلایلی بود كه باعث شد لئونید كوچما، رییسجمهور وقت اوكراین تصمیم گرفت این توافق را در بوداپست پایتخت مجارستان امضا كند. برخی ادعا میكنند كه واگذاری سلاحهای هستهای اوكراین، نتیجه اعتماد به غرب بود. به اعتقاد من این ادعا نیز خالی از اشكال نیست، چراكه نهایتا این سلاحها در اختیار روسیه قرار گرفت، نه امریكا و بریتانیا و این روسیه بود كه در آن دوران به دلیل هزینههای بالای نگهداری سلاحهای هستهای و دریافت كمكهای مالی از امریكا برای امحای بخشی از زرادخانهاش به علاوه تعهداتش در پیمان استارت یك تصمیم گرفت سلاحهای اوكراین را در مجموعه سلاحهایی كه برای امحا در نظر گرفته بود، از بین ببرد. در نتیجه تصمیم به امحای این سلاحها توسط روسیه اتخاذ شد.
نكته دیگری كه باید به آن توجه كرد، این است كه اوكراین در آن دوران به سمت پذیرش پیمان NPT یا عدم اشاعه سلاحهای هستهای رفت. این اقدام به اوكراین كمك كرد تا بتواند از فناوریهای پیشرفتهای كه غرب در اختیارش گذاشت و كمكهای لجستیكی كه دریافت كرد، راكتورهای برق هستهایاش را تجهیز و بهروزرسانی كند و همكاریهای هستهایاش را با دیگر كشورها ادامه دهد. در واقع اوكراین با این اقدام صنعت هستهای غیرنظامی خودش را از مرگ حتمی نجات داد و با بودجههایی كه از امریكا به خاطر پیوستن به NPT دریافت كرد، توانست صنعت هستهای غیرنظامی خودش را احیا كند.
نكته دیگری كه باید به آن توجه شود، این است كه حتی اگر فرض كنیم اوكراین یك قدرت هستهای بود، آیا واقعا روسیه ملاحظهای برای همین اقداماتی كه در پیش گرفته است، داشت؟ چون واقعیت این است كه هر مقدار كه اوكراین مجهز به سلاح هستهای فرضی بود، روسیه چندین برابر آن را در اختیار دارد. روسیه از زمان شوروی، تمامی نقشههای امنیتی، دفاعی و استقرار مراكز نظامی اوكراین را در اختیار داشت و به دقت میدانست كه در كدام نقطه كدام امكانات قرار دارد. اصولا سلاحهای فرضی هستهای هیچ بازدارندگی در مقابل روسیه ایجاد نمیكرد. صلاح اوكراین این بود كه مانند فنلاند در دوران جنگ سرد، سیاست بیطرفی را در پیش بگیرد. متاسفانه ولادیمیر زلنسكی گزینه دیگری را انتخاب كرد و به عضویت در ناتو اصرار كرد. اگر زلنسكی سیاست بیطرفی در پیش گرفته بود، هم میتوانست روابط نزدیك و صمیمانهای با همسایه مهمش روسیه و هم با اتحادیه اروپا و امریكا روابط خوبی داشته باشد، همانگونه كه فنلاند در دوران جنگ سرد چنین روابطی داشت. متاسفانه هم سیاست غلط آقای زلنسكی موجب تحریك روسیه شد و هم بلندپروازی آقای پوتین كه فكر میكند با اشغال بخش شرق اوكراین، خط حائلی را كه همیشه اوكراین برای روسیه به وجود آورده بود اینبار شرق اوكراین برای روسیه به وجود بیاورد.