آیا ایران هنوز تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار دارد؟
دستاورد قطعنامه ۲۲۳۱ که پس از برجام تصویب شد این بود که کلیه تحریم های شورای امنیت علیه ایران را لغو کرد. به دلیل طراحی مکانیسمی به نام ماشه، منتقدین برجام همواره اصرار بر این داشتند که ایران از ذیل بند هفت خارج نشده است. این در حالی است که در قطعنامه ۲۲۳۱ به صراحت اعلام شده که کلیه قطعنامه قبلی ملغی می شوند. وقتی کشوری همچنان ذیل بند هفتم باشد شورای امنیت برای آن مجازات جدید در قالب تحریم ها وضع می کند نه آنکه در سراسر قطعنامه بر شروع همکاری های جدید و اجرای مقررات تازه تاکید کند. استدلال مخالفین برجام ، استناد به ماده ۴۱ است که در متن قطعنامه 2231 آمده است. براین اساس مخالفان برجام معتقدند ایران همچنان ذیل بند هفت قرار دارد. اما اینطور نیست چرا که استناد به بند 41 منشور ملل متحد به منظور لغو مصوبات قبلی و اجرای مقرارت جدیدی است که در اجرای برجام اعمال می شود . اگر قرار بود ایران همچنان تحت فصل هفتم باقی بماند که درخواست شورای امنیت از ایران توقف برنامه غنی سازی بود اما وقتی که ایران مجاز به غنی سازی در سطح ۳.۶۷ درصد می شود . مفهوم آن بدین معناست که از نظر شورای امنیت ایران دیگر تهدید کننده یا ناقض صلح و امنیت دنیا نیست . ضمن آنکه توجه داشته باشید اگر ایران ذیل ماده ۴۲ قرار می گرفت می توانستند اقدامات نظامی علیه ایران انجام دهند. درست همانند اقدامی که علیه یمن انجام شد. در این راستا عربستان سعودی با استناد به قطعنامه های شورای امنیت تحت فصل هفتم ماده 42 منشور ملل ، تجاوز نظامی علیه یمن و اقدامات تجاوزکارانه و جنایات خود را توجیه می کند.
بنابراین باید در نظر داشته باشیم که استناد به ماده ۴۱ در قطعنامه 2231 به منظور لغو تحریم هایی است که خود شورای امنیت اعمال کرده است و به معنای وضع تحریم های جدید نیست. اگر تحریم جدیدی در قطعنامه 2231 در نظر گرفته می شد آنگاه می توان گفت که ایران همچنان ذیل بند هفت قرار دارد. البته برای برخی تحریم ها نیز زمان مشخصی ارائه شده است مانند تحریم های تسلیحاتی که تلاش های آمریکا برای تمدید آن راه به جایی نبرد.
خروج ایران از ذیل بند هفت منشور سازمان ملل را مرهون تلاش های دولت های یازدهم و دوازدهم باید تلقی کرد یا تلاش های آقای ظریف؟
این اقدام مهم را باید نتیجه تلاش های گروهی کسانی بدانیم که در راه اعتلای ایران زحمت کشیده اند و متشکل از تیمی بودند که همه آبرو و زندگی خود را پای این موضوع گذاشتند . این اقدام خدمت بزرگی به ملت ایران بود چرا که ناجوانمردانه مردم ایران را تهدیدکننده صلح و امنیت دنیا معرفی کردند. در حالی که ایران کار غیرموجهی انجام نداد و تنها بهانه بر سر آلودگی سانتریفیوژی بود که ایران از آن به عنوان نمونه برای ساختن وارد کشور کرده بود و در جایی دیگر از آن برای غنی سازی ۹۰درصدی استفاده شده بود. اثبات این موضوع به این سادگی ، از سوی تهران ۶ سال به طول انجامید. ایران نه از ان پی تی تخطی کرده بود و نه تهدیدی برای صلح و امنیت دنیا بود اما با پرونده سازی چنین وضعیتی را برای ایران به وجود آوردند.
بنابراین باید گفت قطعنامه ۲۲۳۱ محصول تلاش تیمی بوده نه می توان گفت که آقای روحانی آن را انجام داده و نه آقای ظریف و غیره. آنها مدیریت کار را برعهده داشتند اما این اقدام بزرگ را باید ماحصل زحمات عده ای دانست که تمام زندگی و آبرو خود را صرف تحقق این امر و خروج ایران از ذیل فصل هفتم کردند. قرار گرفتن در ذیل بند هفت تهدید مستقیمی علیه امنیت ملی ایران بود. در طول تاریخ سازمان ملل کشوری وجود ندارد که ذیل فصل هفتم قرار گرفته باشد و با جنگ و یا سقوط رژیم مواجه نشده باشد.
برخی معتقدند که ایران با کشورهایی چون عراق و یمن قابل مقایسه نیست و قطعنامه ها با وجود ضمانت اجرایی نمی تواند اقدام نظامی علیه ایران را رقم بزند. نظر شما چیست؟
پس چطور ایران را با لیبی مقایسه می شود؟! می گویند این کشور تمام تجهیزات هسته ای خود را به آمریکا تحویل داد اما در نهایت سرنگونی نظامی آن رقم خورد. لیبی با جمعیت ۶ میلیونی کل تجهیزات هسته ای آن در یک کشتی قرار گرفت و تحویل آمریکا داده شد. این چه ارتباطی با جمهوری اسلامی ایران دارد که از تجهیزات هسته ای گسترده در تهران،اصفهان ، نطنز، فردو، راکتور آب سنگین اراک و غیره برخوردار است؟ اگر بنا برمقایسه است، چطور دیکتاتوری مانند قذافی که ۴ دهه علیه مردمش ظلم کرده با ایران مقایسه می شود؟! اعطای مجوز به کشورها به منظور بکارگیری قوه قهریه علیه کشورتحت فصل هفتم ، قطعا برای کشور تهدید شونده زیان بار خواهد بود اولین آثار آن در مسائل اقتصادی نمود پیدا می کند و ضریب سرمایه گذاری در کشور تهدید شونده کاهش می یابد و با میلیاردها دلار ضرر مواجه خواهد شد. وقتی کشوری تحت فصل هفتم قرار می گیرد نهایت آن جنگ است اما پیش از آن انواع مشکلات برای آن کشور به وجود می آید. خوشبختانه ایران تحت ماده ۴۲ قرار نگرفت که اگر این اتفاق رخ می داد به آمریکا، اسرائیل و دیگر دشمنان ایران اجازه اقدام داده می شد. حالا اینکه این کشورها بتوانند یا نتوانند اقدامی علیه ایران انجام دهند بحث دیگری است. همین که این مجوز صادر شود آن کشور با پیامدهایی اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و انزوای بین المللی مواجه خواهد شد.
به طور قطع نباید ایران را با کشورهای چون عراق، یمن، سومالی و غیره مقایسه کرد اما نباید اجازه دهیم چنین مجوزهایی علیه کشورمان صادر شود. هر چقدر هم بگوییم ایران قدرت اول نظامی است باز هم صدور چنین مجوزهایی برای ما مشکل ساز خواهد بود و اساسا مذاکرات برجام نیز به منظور جلوگیری از این وضعیت انجام شد.
به عنوان سوال آخر آیا در حال حاضر بار دیگر تهدید قرار گرفتن در فصل هفتم برای ایران وجود دارد؟
بستگی به رفتار و سیاست های ما دارد. اینطور نیست که بگوییم با تصویب برجام اعتباری به ایران داده شد و دنیا دیگرکاری با ما ندارد. نه برجام و نه هیچ توافق دیگری هیچ کارت اعتباری به ایران نمی دهد. ایران در حال حاضر با برخورداری از تجربه و درایت کافی، شرایط را به خوبی درک کرده و اشتباهات گذشته را تکرار نخواهد کرد و مانع قرار گرفتن مجدد کشور در فصل هفتم خواهد شد. اما باید در نظر داشت که اینطور نیست ایران هراقدامی انجام بدهد و کسی جرات نداشته باشد دست چنین کاری بزند. یا اینکه بپنداریم اگر چنین نیز شد تهدیدی متوجه کشور نیست. اصل اینکه ایران بار دیگر ذیل بند هفت قرار گیرد به ضرر امنیت ملی کشور خواهد بود؛ خواه اقدامی علیه ایران در نظر داشته و یا اینکه نداشته باشند. مهم پیامدهای سیاسی، اقتصادی و غیره ای است که جمهوری اسلامی ایران را با تهدید روبرو می کند.