نقد بخشی از خاطرات رفیق دوست
اطلاعاتی از «سفرای فلسطین و انگلیس» در ایران!
در ص ۲۱۹ از جلد سوم کتابِ «برای تاریخ میگویم»(۱)، رفیقدوست میگوید:
« مهندس باهنر به من زنگ زد، گفت ... آقای ثمرۀ هاشمی که خواهرزادۀ من است و آقای احمدی نژاد و ... اینها آدمهای خوبی اند و بیکارند، اگر بشود در بنیاد به آنها کار بده ... هیأت مدیرۀ شرکت آتی ساز را تغییر دادند و آقای احمدی نژاد و هاشمی ثمره و ... شدند هیأت مدیرۀ شرکت آتی ساز ... چند بار گزارشهایی راجع به عدم پیشرفت آنجا به من شد. تا یک روز از آقای علیزاده پرسیدم با اینها چکار کردی؟ گفت عوضشان کردم، چون واقعاً نمیتوانستند کار کنند. بعد یکهو ایشان شد شهردار تهران.»!
و اما گزارش اصلی:
«سفیر فلسطین... با من رفیق است. آمد پیش من... گفت فلانی، دیشب جلسۀ همۀ سفرا(ی خارجی مقیم ایران) بود و بحث انتخابات(۱۳۸۴) ایران شد، هر کس چیزی میگفت. یکی میگفت آقای هاشمی میشود، یکی میگفت قالیباف، یکی هم میگفت آقای لاریجانی... سفیر انگلیس سرش پایین بود چیزی نمیگفت. از سفیر انگلیس سوآل کردیم شما چرا حرف نمیزنید؟ سرش را بلند کرد گفت "همه تان اشتباه میکنید، رئیس جمهور ایران، شهردار تهران است." گفتیم او که ثبت نام نکرده؟ گفت "خب ثبت نام میکند." خواستم این خبر را به تو بدهم...
چند روز بعد قبل از اینکه مرحلۀ دوم انجام شود، زواوی[سفیر فلسطین] آمد، گفت: دیشب جلسه تشکیل شد، قبل از اینکه وارد بحث شویم، به سفیر انگلیس گفتیم احمدی نژاد ثبت نام کرد و جزو دو نفر دور دوم شد، اما رأی آقای هاشمی بیشتر است... گفت "همان که اول گفتم، رئیس جمهور ایران، شهردار تهران است.»!
پس از این، در ص ۲۲۱، مصاحبه گر به رغم سخنان رفیقدوست، نقل قولی را از آقای مصباح یزدی میآورد:
«دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه نقل کرد که قبل از برگزاری مرحلۀ اول انتخابات محضر یکی از علمای اهواز رسیدم. ایشان گفته بود شب بیست و سوم ماه رمضان در حال احیا، پیش از نیمه شب به خواب میرود. در خواب به او ندا میشود که بلند شو برای احمدی نژاد دعا کن، وجود نورانی ... دارند برای احمدی نژاد دعا میکنند. میگوید من حتی اسم احمدی نژاد را نشنیده بودم.»
و رفیقدوست پاسخ میدهد:
«حالا شما... هم حرف مرا بنویسید، هم حرف ایشان را... حرف من خوابی نیست، در بیداری است(خنده).» در تکمله، رفیقدوست به نکتۀ دیگری نیز در ص ۲۳۳ اشاره میکند:
«با آمدن آقای احمدی نژاد در ریاست جمهوری، قیمت نفت یکباره از حدود چهل دلار به حدود ۱۴۰ دلار رسید، بعد از رفتن ایشان یک مرتبه به بیست دلار سقوط کرد. بنده متوجه نشدم چرا؟... درآمد نفتی در این هشت سال[دورۀ احمدی نژاد] بیشتر از صد سال فروش نفت ایران است... آقای احمدی نژاد با این هفتصد میلیارد دلار چه کرد؟... مشکوک میدانم... این را تصادفی نمیدانم. نسبت به این موضوع بدبین هستم.» پی نوشت ۱) برای تاریخ میگویم/ خاطرات محسن رفیقدوست/ جلد سوم/ ۱۳۹۹/انتشارات سورۀ مهر.
******
1- درسته که نویسنده به خاطرات منتشر شده آقای رفیق دوست استناد می کند اما خیلی مهم است که بدانیم نویسنده چه کسی است و به چه انگیزه ای این متن را با چنین ادبیاتی سازمان داده است.
به باور من انتشار این بخش از خاطرات رفیق دوست ، غیر مستقیم خدمت به انگلیس است. چون می خواهد به ما القاء کند هنوز انگلیسی ها دراین مملکت تعیین تکلیف می کنند چه کسی رئیس جمهور آینده ایران بشود. یا از آن بدتر اینکه انگلیسی ها آنقدر در ایران نفوذ دارند که می توانند مطلع باشند که فعالان پشت پرده در جریان انتخابات 1384 برای رئیس جمهور شدن چه کسی برنامه ریزی کرده اند.
2- قبل از آنکه خاطره سفیر فلسطین را نقل کند در مورد سفارش مهندس باهنر برای کار پیدا کردن جهت آقایان ثمره هاشمی و احمدی نژاد روایت اقای رفیق دوست را می آورد نمی دانم این روایت آقای رفیق دوست چقدر منطبق با واقعیت است، اما نویسنده بصورت حساب شده اول بی کفایتی اقایان ثمره هاشمی و احمدی نژاد را از قول اقای رفیق دوست برای ما به اثبات می رساند زیرا انها در هیات مدیره مجتمع آتی ساز که مربوط به آپارتمان سازی است، موفق عمل نکردند و عذر آنها را خواستند ان وقت اقای احمدی نژاد یکدفعه شهردار تهران می شود! نویسنده کار ندارد او چرا درمجموعه آتی ساز به ان کوچکی همراه با یار دیرینش ثمره هاشمی موفق نبوده است، فقط یادآور می شود که با چنین سابقه ای می آید شهردار تهران می شود. این ها همه مقدمه می شود تا خاطره صلاح زواری باور پذیر شود و کسی شک نکند آیا واقعا صلاح زواری در این نقل قول صادق بوده است ؟ آیا آقای رفیق دوست واقعا به اصطلاح پیاز داغ قضیه را زیاد نکرده است ؟
3- در مقدمه نویسنده با ردیف کردن سمت های رفیق دوست از یکسو به او اعتبار می دهد و سعی دارد به ما نشان دهد او کسی نیست ادعای بی پایه مطرح کند از سوی دیگر کتاب خاطراتش را رپورتاژ آگهی می خواند ! این یک تکنیک برای جلب اعتماد مخاطب است به اصلاح اعتبار بخشی می کند در کنارش طعنه می زند آن هم درحد اینکه خاطرات رپورتاژآگهی است. شما میدانید که روزنامه ها پول می گیرند و در مورد شرکتها و فعالیت هایشان گزارش مثبت چاپ می کنند. بالای آن هم می نویسند رپورتاژ آگهی تا نشان دهند از اصول حرفه ای روزنامه نگاری خارج نشدند. حالا ببینید وقتی نویسنده ای پول بدهد که برایش کتاب بنویسند اعتبار مطالب آن تا چه میزان پائین می آید. بنابراین نویسنده درواقع برای القای پیام خود به مخاطب مهندسی جالبی کرده است که برای شناخت آن شما فقط بایدبه اصطلاح بتوانید مطالب بین سطرها را بخوانید .
4- این متن چه نتیجه ای را به خواننده منتقل می کند؟ یک کتابی در حداکثر پنج هزار نسخه منتشر شده و معلوم نیست چند نفر آن را خواندند اما انتخاب گزینشی و حساب شده یک بخش از این کتاب ، در راستای هدف نویسنده که بزرگ نمایی در مورد نقش انگلیسی ها در ایران است ، می خواهد به من و شما بگوید بابا جان هنوز این انگلیسی ها هستند که برای شما تصمیم می گیرند یا لااقل مطلع می شوند چه کسی را قراراست رئیس جمهور ایران کنند. خوب معلوم است این نتیجه چه بلایی سر جوان ما می آورد که صدها باراین متن را بازنشرمیکند.
5- از نتیجه این یاداشت کوتاه هم می گذریم می رسیم به اینکه حدس بزنیم انگیزه نوشتن و انتشار چنین متن هایی چیست؟ آیا به صرف اینکه ما مخالف آقای احمدی نژاد هستیم باید برای خراب کردن او به نقل قول سفیر فلسطین که انسان آبرودار است اما از کتاب آقای رفیق دوست می خوانیم و مستقیم از خود صلاح نمی شنویم نباید امکان این را بدهیم که هدف از تنظیم این متن هم زمان القای این ماجرای تاریخی است که کار کار انگلیسی ها است. ضمن آنکه جمهوری اسلامی را اسیر انگلیس و نقشه هایش بدانیم و در آخر اینکه احمدی نژاد که خود دیگران را به انگلیسی بودن متهم می کند بدون انکه مدرک نشان دهد خودش اینچنین عامل انگلیس ها معرفی می شود دارد یا از قول سفیر انگلیس نقل می کند ، که او می داند رئیس جمهوری آینده ایران کیست.
کلام آخر دوستان خیلی مهم است در مورد متن هایی که برای ما ارسال می کنند بویژه در مورد متن هایی که باورپذیرهستند و هم منبع دقیق دارد ، بیشتر توجه کنیم و بدانیم چه کسی، چرا ، و به چه منظور و چگونه اینگونه مطالب را منتشر می کند. آیا واقعا هدفش آگاهی بخشی به مردم است ؟ یا در این مورد خاص می خواهد به ما بگوید کسی که خودش دیگران را بدون مدرک و دلیل متقن به انگلیسی بودن متهم می کند، احتمالا یا با انگلیسی ها سر و سر داشته که می دانستند او رئیس جمهوری ایران می شود و یا اصلا انگلیسی ها برنامه ریزی کردند او رئیس جمهور شود . اگر بخواهیم خیلی خوشبین باشیم باید بگوئیم سفیر انگلیس همینطوری حدس زده و از قضا صحیح از آب درآمده است .