كارشناسان امور روسيه سخنان اخير پوتين را اعلام آمادگي او براي اعلام نامزدي در انتخابات آتي رياست‌جمهوري اين كشور در سال ۲۰۱۲ تفسير كرده‌اند. براي بررسي بيشتر اين موضوع با حسن بهشتي‌پور كارشناس مسائل بين‌الملل و مدير سابق شبكه تلويزيوني «العالم‌» گفت‌وگو كرده‌ايم.
 
ارزيابي شما از اعلام كانديداتوري ولاديمير پوتين نخست‌وزير روسيه براي انتخابات رياست‌جمهوري سال ٢٠١٢ چيست؟
از سال ٢٠٠٠ كه ولاديمير پوتين به‌عنوان رئيس‌جمهور روسيه فعاليت خود را آغاز كرد مشخص بود از صحنه سياسي روسيه كنار نخواهد رفت و اكنون نيز براي انتقال مسالمت‌آميز و چرخشي قدرت در سال ٢٠١٢ برنامه‌ريزي كرده است. پوتين ثابت كرده است كه انتقال قدرت در روسيه بر خلاف جمهوري‌هاي استقلال‌يافته‌اي چون قزاقستان، ازبكستان و تاجيكستان به صورت مسالمت‌آميز دست به دست مي‌شود و رياست‌جمهوري در اين كشور مادام‌العمر نيست. پوتين نيز مي‌توانست چون اين كشورها قانون اساسي را تغيير دهد و رياست‌جمهوري را مادام‌العمر سازد ولي اين كار را نكرد و بر چرخش قدرت در روسيه تاكيد كرد و اعلام كانديداتوري او نيز در همين راستا مي‌باشد.
اين انتقال قدرت چه سودي براي پوتين دارد در حالي كه به‌عنوان نخست‌وزير روسيه و دومين شخص اين كشور تصميم‌هاي اصلي توسط او گرفته مي‌شود و در حقيقت او قدرت نخست را در اختيار دارد؟
بعضي از تحليلگران امور روسيه پوتين را رئيس‌جمهور اصلي روسيه مي‌دانند و مدودف را دنباله‌رو او معرفي مي‌كنند، اما به نظر من واقعيت روسيه اين نيست. پوتين و مدودف با يكديگر دوست هستند و همكاري نزديكي بين اين دو نفر در جريان است اما به اين شكل هم نيست كه مدودف چشم و گوش‌بسته از پوتين پيروي كند. طبق قانون اساسي روسيه قدرت اجرايي در اختيار نخست‌وزير است و تصميم‌گير اصلي نيز رئيس‌جمهور مي‌باشد. البته مدودف بدون كمك پوتين نمي‌توانست به قدرت برسد و حمايت‌هاي پوتين بود كه سبب شد او بتواند رئيس‌جمهور روسيه گردد اما اين به اين معني نيست كه او از خود اختياري ندارد و بسياري از اصلاحات صورت‌گرفته در حوزه سياست و اقتصاد در روسيه توسط مدودف انجام شده است.
گفته مي‌شود مدودف نسبت پوتين ليبرال‌تر است و طي اين مدت نيز اصلاحاتي كه توسط او صورت گرفته در مقايسه با دوران پوتين مدرن‌تر بوده است، آيا اين مساله مي‌تواند باعث شكاف بين رئيس‌جمهور و نخست‌وزير روسيه گردد؟
در حاكميت روسيه انديشه‌ها و تعاريف ليبرالي به معني غربي آن وجود ندارد كه بتوان گفت مدودف ليبرال‌تر از پوتين است. در حاكميت روسيه جريان ملي‌گراي اقتدارگرا وجود دارد كه نه مانند تزاريسم روسي عمل مي‌كند و نه چون دوران كمونيست‌هاي اتحاد جماهير شوروي است. ملي‌گرايي جديد روسيه جرياني بين اقتدارگرايي روسي و اقتصاد غربي است و از اين منظر مي‌توان گفت كه مدودف از پوتين ملي‌گراتر است و از لحاظ خط‌مشي سياسي به فضاي باز سياسي بيشتر اعتقاد دارد.
چرا در مقطع كنوني و در حالي كه هنوز دو سال به پايان دوره مدودف باقي مانده، پوتين براي انتخابات رياست‌جمهوري اعلام كانديداتوري كرده است؟
اين امر غيرعادي از جانب نخست‌وزير روسيه نيست و او از هم‌اكنون در حال آماده‌شدن براي انتخابات رياست‌جمهوري است. در دوره‌اي كه پوتين رئيس‌جمهور بود اگر بحران اقتصادي يا سياسي رخ مي‌داد او نخست‌وزير را تعويض مي‌كرد تا فشار را از روي خودش بردارد اما اكنون نمي‌تواند اين كار را با رئيس‌جمهور انجام دهد و به همين دليل از هم‌اكنون اعلام كانديداتوري كرده تا بتواند هم به نوعي از كاستي‌هاي موجود اعلام برائت كند و هم بتواند محبوبيت از دست‌رفته را باز‌پس گيرد.
پوتين گفته است رقابتي بين او و مدودف وجود ندارد، آيا اين سخن به معني تك‌قطبي شدن انتخابات در روسيه و ظهور ديكتاتوري جديد نيست؟
اين تعابير از سخنان پوتين درست نيست و منظور نخست‌وزير روسيه از اين جمله فقط اعلام دوستي و نزديكي با رئيس‌جمهور بوده است. اگر پوتين كانديداي انتخابات هم شود، انتخابات رياست‌جمهوري سال ٢٠١٢ تك‌كانديدايي نخواهد بود و او در اين عرصه رقيباني چون رهبران حزب كمونيست روسيه، حزب ليبرال دموكراسي اين كشور و همچنين شهردار فعلي مسكو را در كنار خود خواهد داشت.
آيا براي حزب «روسيه دگر» و ديگر مخالفان پوتين امكاني براي پيروزي و رسيدن به قدرت وجود دارد؟
به نظر من در روسيه امروز به سه دليل براي احزاب مخالف پوتين خصوصا حزب روسيه ديگر شانس و امكان رسيدن به قدرت وجود ندارد. دليل نخست اين است كه اين احزاب با محدوديت رسانه‌اي و تبليغاتي مواجه هستند و فضايي در اختيار ندارند تا بتوانند ديدگاه‌هايشان را با مردم در ميان بگذارند. همچنين از نظر مالي نيز با مشكل مواجه هستند و به منابع كافي دسترسی ندارند و نمي‌توانند براي كوتاه‌مدت يعني تا ٢٠١٢ پول كافي تهيه كنند؛ در حالي كه جناح اصلي يعني دولت از منابع مالي كافي برخوردار است و آخر اينكه شعار‌هاي مطرح‌شده توسط اين احزاب خصوصا حزب روسيه ديگر مبني‌بر تغيير روسيه به سمت غرب و انديشه‌هاي غربي براي افكار عمومي روسيه چندان مطلوب نيست. از نظر مردم روسيه سياست‌هاي ملي‌گراي پوتين و مدودف كه منجر به اقتدار بيشتر روسيه مي‌شود از انديشه‌هاي آزاديخواهانه‌اي كه منجر به از دست رفتن استقلال ملي مي‌شود، بهتر است.