پس از آن بود که ترامپ در دوراهی جنگی مستقیم با ایران و یا تلاش برای به کرسی نشاندن سیاست‌هایش در خاورمیانه، باید دست به انتخاب می‌زد. اما او به صراحت از حمله‌ی نظامی مستقیم که خواسته‌ی طرف‎های اسرائیلی و سعودی بوده عدول کرده و حال صحبت از مذاکره چیزی است که بیش از همه در گفتار رییس جمهور آمریکا مشاهده می‌شود و البته ایران آن را رد کرده مگر به شرط عقب نشینی از تحریم‌ها. یکی از مسایلی که آمریکا بر سر دست یافتن حداکثری به آن تمایل به چانه‌زنی دارد، قطع حضور منطقه‌ای ایران است. اما آیا پس از سقوط پهپاد آمریکایی، این کشور و همینطور عربستان در حال تغییر مناسبات خود با ایران هستند؟ و آیا این خواسته که ایران پایش را از گلیم حضور منطقه‌ای بیرون بکشد – چیزی که آمریکا تمایل دارد – برای پایان تخاصم این دو مخالف قدیمی کافی و منطقی است؟

حسن بهشتی پور، تحلیلگر مسایل بین الملل می‌گوید آمریکا و عربستان تنها در حال تغییر تاکتیک هستند و نه استراتژی و حضور ایران در منطقه را با دو تئوری می‌توان مورد بررسی قرار داد که هر کدام طرفدارانی دارد.

حسن بهشتی پور، تحلیلگر مسائل بین الملل در پاسخ به این سؤال که: «به نظرم می‌رسد پس از سرنگون کردن پهپاد آمریکایی از سوی ایران تغییری در مناسبات منطقه‌ای ایران با کشورهایی که به دنبال افزایش تنش در منطقه هستند یعنی آمریکا و عربستان به وجود آمده. نظرتان درباره این تحلیل چیست و آیا این مساله می‌تواند عاملی بازدارنده در جلوگیری از وخیم‌ شدن تنش‌های منطقه‌ای باشد؟» به انصاف نیوز گفت: زدن پهپاد آمریکایی، بدون شک نشان دهنده‌ی قدرت ایران بوده است. به هرحال در مناسبات بین المللی، قدرت و اینکه چگونه و کجا از این قدرت استفاده شود بسیار اهمیت دارد. ایران با زدن پهپاد آمریکایی قدرت بالای پدافندی خودش را به نمایش گذاشت  ونشان داد قادر است از امنیت خودش در برابر هرگونه نفوذ پهپادهای آمریکایی دفاع کند . به ویژه اینکه پهپاد سرنگونشده از نوع پهباد های بسیار مدرن و گران قیمت برای جاسوسی بودند . این ضربه کاری بود آمریکایی ها باور نمی‌کردند ایران با آن سقف پروازی و با شگردهایی که آن پهپادها دارند و رادارگریز هستند، به دام بیافتد. بنابراین اصل زدن این پهپادها بدون شک قدرت است که ایران هم آن را نشان داد.

اما اینکه طرف آمریکایی به خاطر چنین قدرتی کل استراتژی‌شان را در منطقه تغییر بدهند، بعید است. حداکثر اینکه تاکتیک‌های خودشان را تغییر می‌دهند و نه استراتژی‌شان را. موضوع حضور آمریکا در منطقه اولاً به خاطر فروش سلاح بیشتر است و به هرحال آمریکا به کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی، کویت، بحرین، امارات و قطر در این چندسال میلیاردها دلار سلاح فروخته است. دلیل دوم این است که در این کشورها پایگاه ایجاد کرده است تا بتواند در برابر ایران و سایر قدرتها در منطقه قدرت مانور و اعمال سیاست داشته باشد.همچنانکه در حال حاضر  آمریکا دو پایگاه مهم در قطر دارد. یک پایگاه در بحرین. در کویت پایگاه بزرگی دارد و در عربستان سعودی هم دو پایگاه مهم دارد و همچنین در عمان. بنابراین هدف دومش ایجاد پایگاه و حضور در منطقه برای این است که بتواند منافع خودش را تأمین کند.

آمریکایی‌ها از هزاران کیلومتر آن‌سوتر، منافع خودشان را در خلیج فارس تعیین کردند و شاخص‌هایی را هم برایش تعریف کردند. بنابراین با زدن یک پهپاد این استراتژی تغییر نمی‌کند. منتهی نحوه‌ی برخودشان با ایران بله، به عنوان یک تاکتیک ممکن است تغییر کند و تاکتیک دیگری را اتخاذ کنند. اما تا جایی که من اطلاع دارم، آمریکایی‌ها در مورد رفتار در برابر ایران اختلافی با عربستان سعودی ندارند.

راجع به بحث امنیت در خلیج فارس آمریکایی‌ها همچنان دنبال تشکیل یک ناتوی عربی هستند. منتها امکانات لازم برای تشکیل چنین ناتوی عربی در منطقه فراهم نشده و در عمل نتوانستند چنین کاری را انجام دهند، اما همچنان کنار گذاشته نشده و تلاش می‌کنند که این کار را انجام دهند.

بهشتی پور ادامه داد: در حال حاضر عربستان از یک طرف انتظار دارد که آمریکا با ایران درگیر جنگ شود زیرا هرنوع درگیر شدن با ایران موجب تضعیف موقعیت ایران می‌شود. طبیعی است که ایران و عربستان دو قدرت منطقه‌ای خلیج فارس هستند و این دو قدرت بر سر مسایل مختلف با هم رقابت دارند، اعم از توسعه نفوذ ایدئولوژی و قدرت در منطقه و سایر مؤلفه‌ها. اینکه بعد از حمله به پهپاد آمریکایی، برخلاف انتظار عربستان آمریکا به ایران حمله نکرد و فرض اینکه عربستان به این دلیل مناسبات خودش را با آمریکا تغییر بدهد، اشتباه است. چون مناسبات آمریکا با عربستان عمیق‌تر از این حرف‌هاست که بر سر این موضوع بخواهد یک دفعه چرخش ۱۸۰ درجه‌ای بکند. ممکن است در تاکتیک موضع گیری‌ها و حرفهایی مطرح شود اما در عمل همچنان عربستان سعودی متحد آمریکا در خلیج فارس و همچنان روابطشان با هم بسیار نزدیک است.

بهشتی پور افزود: البته آینده‌ی روابط ایران با عربستان خودش بحث دیگری است. دو قدرت منطقه‌ای با یکدیگر برسر یک‌سری حوزه‌ها‌ی نفوذ اختلاف دارند و این اختلافات هم بسیار علنی است؛ یکی در ارتباط با یمن، یکی درباره‌ی مساله‌ی عراق و یکی درباره‌ی مساله‌ی سوریه و مساله‌ی بحرین است. بنابراین این موضوعاتی است که در روابط دو جانبه‌ی بین ایران و عربستان قابل حل و فصل است. عربستان سعودی وقتی که دید آمریکا عملاً در مورد ایران حرکتی نکرد و برعکس حتی ترامپ بارها درخواست مذاکره با ایران را مطرح کرد، به سمت این رفتند که ببینند از طریق راه‌های دیگر می‌توانند به راه حل مشترکی با ایران برسند یا نه. به نظر من در حال حاضر زمان خوبی است که ایران بیاید و مشکلاتش را با طرف عربستان سعودی حل کند و این هم امکان پذیر است و شرایط هم اقتضا می‌کند. اما باید ملاحظات عربستان را هم در نظر گرفت. مساله‌ی یمن برای عربستان به دلیل مرز مشترک جنوبی و قدرتی که در برابر او در صنعا وجود دارد، بسیار مهم است. ایران باید به دنبال راه حلی برای یمن باشد که هم منافع مردم یمن حفظ شود و هم تهدیدی علیه عربستان سعودی از طرف یمن نباشد. از طرف دیگر هم موقعیت گروه‌هایی که در یمن پشتیبانی مردمی دارند که توانستند چهار سال دربرابر تجاوز خارجی مقاومت کنند، و اینکه در آینده‌ی یمن و در قدرت مشارکت داشته باشند هم بسیار مهم است. این‌ها موضوعاتی است که باید بین ایران و عربستان حل شود و به نظر می‌رسد قابل حل است. در مرحله اول باید مساله‌ی یمن را روی میز گذاشت و ایران به حل مشکلات موجود بین یمن و عربستان کمک کند. خود این کمک می‌کند که آمریکایی‌ها بهانه‌ی کمتری داشته باشند که در منطقه مداخله کنند. هرچه قدر که ما بتوانیم مشکلاتمان را با عربستان حل کنیم بهانه را از آمریکایی‌ها برای فروش سلاح بیشتر و مداخله‌ی بیشتر می‌گیریم.

بهشتی پور در پاسخ به این سؤال که «ارزیابی‌تان از حضور منطقه‌ای ایران در تثبیت امنیت داخلی کشور چیست؟» گفت: «این یک تئوری است: به جای اینکه بنشینیم که دشمن مداخله کند و ما با آن مقابله کنیم، در مناطقی که دشمنان ایران هستند خط اول مقاومت در برابر دشمن را تعریف می‌کنیم و دربرابر آن‌ها مقابله می‌کنیم. این تئوری بدون درنظر گرفتن این است که چه قدر موجب امنیت یا ناامنی می‌شود، چون همانطور که می‌دانید امنیت و تهدید  رابطه‌ی عکس با هم دارند. هرچه امنیت بالا برود تهدید پایین می‌آید و بالعکس. بنابراین فعلاً این تئوری که تصریح بر این دارد که ایران می‌تواند از طریق تعریف پایگاه‌های مقاومت در خارج از ایران و در نقاطی که دشمن به آن حساس است، طوری تنظیم کند که با دشمن ایران قبل از اینکه او بتواند داخل کشور بیاید مقابله کند پیگیری می‌شود و حضور ایران در سوریه و لبنان با همین تئوری توجیه می‌شود.» او در ادامه گفت:

«منتها مخالفان این تئوری معتقدند که همین موجب تحریک بیشتر طرف مقابل خواهد شد و آن‌ها هم می‌آیند پایگاه‌هایی در کنار ایران مانند عراق، افغانستان و آذربایجان ایجاد می‌کنند و متقابلاً به تهدیدات مختلف علیه ایران دامن می‌زنند. این چالش جدیدی ایجاد می‌کند. در حال حاضر به هرحال مراکز قانونی و مرجع تصمیم‌گیر در ایران تئوری اول را می‌پذیرد و در همان چارچوب عمل می‌کنند. منتها این نظریه مخالفین خودش را هم دارد و استدلالشان هم مبتنی بر این است که ایران می‌تواند به جای این تقابل، سیاست تعامل را در پیش بگیرد. سیاست تعاملش هم نه براساس سازش با دشمن‌ها بلکه بر این مبنا باشد که حداقل دشمنان جدید ایجاد نکند و دوستان را به متحد تبدیل کند. یعنی همان تئوری که می‌گوید شما می‌توانید یک کشور را به دوست و متحد تبدیل و برعکس دشمن را حداقل به یک نیروی خنثی تبدیل کنید که بهانه را از طرف مقابل بگیرید. حالا این مساله در ایران هنوز در حد تئوری است. آنچه که عملاً اجرا می‌شود نظریه‌ی اول است.

بهشتی‌پور در پاسخ به این سؤال که «درارتباط با نظریه‌ی دوم نمی‌توان گفت با توجه به شرایط عینی خاورمیانه، پیش از اینکه ایران بخواهد در منطقه حضور داشته باشد آمریکایی‌ها در منطقه حضور دارند؟ برای مثال برخی می‌گویند در مساله‌ی داعش اگر ایران مداخله نمی‌کرد، امنیت خودش و منطقه به خطر می‌افتاد.» گفت: «همه قبول دارند که باید با داعش مقابله کرد. چه در داخل و چه در بیرون ایران. موضوعی که من عرض کردم بسیار کلی‌تر است. اما داعش یک مصداق تروریستی است که اکثریت و ۹۹ درصد دنیا داعش را تروریست می‌دانند. یعنی مصداق روشن و دقیقی که اکثریت صاحب نظران بر سر تروریست بودن آن توافق نظر دارند. بنابراین درباره‌ی مبارزه ایران علیه داعش چه در داخل ایران چه در خارج، چه در سوریه و عراق اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران موافقند. برایشان روشن است که داعش یک گروه جنایتکار و تروریست است. در این مورد پس اختلافی نیست و نیاز به استدلال ندارد. اما در آنجایی که روشن نیست جای بحث است. یعنی اگر مسایل یمن هم به همین روشنی بود، دیگر کسی نمی‌آمد بحث کند. بنابراین تئوری دومی که مطرح کردم استراتژی کلی است که مصداق‌های مختلفی دارد. اما درمورد داعش قریب به اتفاق در داخل ایران و بیرون ایران معتقدند مبارزه علیه داعش مبارزه‌ی خوبی است چون همه نتیجه جنایت‌های آن را دیده‌اند و  نمی‌توان مبارزه علیه آنها را زیر سئوال برد.