نکته دوم این واقعیت است که آنچه دست ترامپ رابرای کسب آراء مردم آمریکا  پر می‌کند، مسائل داخلی آمریکاست. البته سیاست خارجی در انتخابات آمریکا تاثیرگذار است اما تاثیرش خیلی کمتر از مسائل داخلی است. مثلا اینکه قیمت بنزین  چقدر است ویا  میزان رشد اقتصادی آمریکا برجذب آراء مردم  خیلی تاثیرگذار است. در آمریکا اینکه رئیس‌جمهور چقدر توانسته درآمد مردم را بالا ببرد یا قیمت‌ها را تثبیت کند، برای آمریکایی‌ها خیلی مهم است. لذا این فرض که سیاست خارجی عامل بسیار تعیین کننده‌ای برای ترامپ باشد، فرض نادرستی است. درواقع ترامپ می‌تواند در سیاست خارجی موفق نباشد ولی در انتخابات هم پیروز شود. یا برعکس در سیاست خارجی موفق باشد ولی در انتخابات شکست بخورد؛ مثل بوش پدر که در عراق و سیاست خارجی موفق بود ولی در سیاست داخلی شکست فجیعی را متحمل شد. بنابراین فرمول کلی نباید برای این موضوع داشته باشیم.

موضوع سوم درباره این فرض که روسای جمهور برای ایجاد محبوبیت در شرایط بحرانی حتما باید وارد جنگ با کشور دیگری بشوند به‌خصوص جمهوریخواهان که به بازها موسوم هستند، همیشه مصداق ندارد. ازجمله در مورد دولت ترامپ باید گفت  اتفاقا ترامپ جزو کسانی است که بیشتر دنبال بازرگانی و کسب سود برای آمریکا است. همچنانکه طی دو، سه سال گذشته با دستوراتی مثل خروج از سوریه و افغانستان، دستور برای اینکه مداخلات آمریکا در دنیا هرچقدر کمتر باشد، بیشتر به «اول آمریکا» فکر می‌کند و بدین ترتیب تسخیر بازارها را دنبال می‌کند، این سیاست حکایت از این دارد که ایالت متحده آمریکا در این فضا دنبال جنگ نیست بلکه دنبال این است که از طریق گفت‌وگو و راضی کردن ایران به مذاکره شاید بتواند در سیاست خارجی دستاورد پیدا کند. مثل اینکه کره شمالی را راضی به مذاکره کرد تا گفت‌وگو کند. بنابراین آنچه قرائن و شواهد نشان می‌دهد این است که آمریکا دنبال تکرار هزینه‌های سرسام آوری که در افغانستان و عراق و سوریه خرج کرد اما چیزی جز بدنامی و پیدا کردن چهره منفورتر در دنیا عایدش نشد، نیست.

درواقع ترامپ دنبال این است که از طریق رشد اقتصادی و اقتدار در سیاست خارجی  وضعیت خود را تثبیت کند که بیشتر در قالب رقابت اقتصادی با چین، همکاری‌هایی که با هند انجام می‌دهد و تقابل غیرمستقیم با روسیه که جنگ نیست بلکه یک رقابت است. خلاصه می‌شود.

درحقیقت اگر به موضوعات از این دست توجه کنیم آمریکایی‌ها دنبال این هستند که از طریق اختلافات داخلی بتوانند یک فروپاشی درونی برای ایران طراحی کنند که با کمترین هزینه شاهد تغییرات در ایران باشند یا از لحاظ اقتصادی تحریم‌ها را به حدی افزایش دهند که ایران مجبور به مذاکره شود. این طرحی است که آمریکایی‌ها دنبال می‌کنند نه اقدام نظامی که برایشان ریسک بالا دارد.

 پیش‌بینی می‌شود که اگر دموکرات‌ها برنده انتخابات دور بعد ریاست جمهوری باشند، به برجام باز خواهند گشت. چون برجام هم به نفع آمریکا، هم به نفع ایران و هم به نفع همه طرف‌هایی است که در تدوینش مشارکت داشتند، بود. ترامپ فردی است که نه فقط با ایران بلکه کلا دنیا را برهم ریخته؛ هم با چینی ها، هم با مکزیک و هم با متحدانش در اروپا درگیر است و اگر دوباره انتخاب شود به احتمال زیاد تحریم‌ها را ادامه خواهد داد چون سیاستش این است که از طریق تحریم و فشار داخلی در ایران، تغییرات مورد نظر ایالات متحده آمریکا را عملی کند مگر ایران به دوازده شرطی که پمپئو مطرح کرده، تسلیم شود که آنهم عملا برای ایران امکان‌پذیر نیست.