درسایه بیانیه 12 ماده ای وزاری امور خارجه 1+4 در حاشیه دیدارهای مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص تعهد 1+4 بر تضمین کانال های پرداخت با ایران و تداوم صادرات نفت، این گونه رفتارهای 1+4 و به خصوص اتحادیه اروپا را در این شرایط که امروز قرار است نشست شورای امنیت به ریاست دونالد ترامپ با موضوع ایران تشکیل جلسه دهد، چگونه ارزیابی می کنید؟

بیانیه نشست نیویورک نشان می دهد حداقل طرف های حاضر در برجام بر روی کاغذ خود را متعهد به توافق هسته ای می دانند و در این راستا تمام تلاش های خود را به کار می برند که در حیطه سیاسی و دیپلماتیک از برجام دفاع کنند. اما در صحنه عمل و در بستر واقعیات صحنه جهان شاهدیم که از زمان خروج ترامپ از برجام در اردیبهشت ماه سال جاری، اروپایی ها تنها به دادن برخی بیانیه های این چنینی وچند موضع دیپلماتیک بسنده کرده اند. دراین تقریبا پنج ماهی که ازخروج آمریکا ازتوافق هسته ای  میگذرد، تامین خواسته های مکررایران برای تحقق انتظارات ایران ازبرجام برزمین مانده است.  لذا بیانیه 12 ماده ای نشست نیویورک علیرغم این که گام مثبتی تلقی می شود اما تا زمانی که به ان عمل نشود بیشتر شبیه  وعده های سرخرمن است.

ولی فارغ از این نکته شما، اکنون اروپایی به دنبال ساز و کار جدیدی برای ایجاد ارتباط مالی با ایران هستند. در این رابطه از پیشنهادهای عملی برای ادامه و توسعه مجاری پرداخت مالی به ایران مانند "special purpose vehicle" یا همان SPV در قالب یک بورس اختصاصی برای ایران مبنی بر ایجاد تسهیلاتی جهت پرداخت‌های مرتبط با ایران از جمله برای صادرات نفت در همین نشست نیویورک سخن گفته شد. آیا این مُدل میتواند همان انتظار عملی ایران در خصوص دو خواسته همیشگیش باشد؟

من نمی خواهم بدبینانه قضاوت کنم. همین بیانیه نشست نیویورک خود گام موثری است. اما مساله اینجا است که هنوز مشخصات و نحوه کار " سازوکارهدف ویژه " یا همان SPV مد نظر اروپایی ها مشخص نشده است و فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، گفته است که کشورهای حاضر در برجام مشغول بررسی جزئیات و امکانات فنی این نهاد تازه مطرح شده هستند. هرچند که موگرینی و اعضای اتحادیه اروپا قطعا در نظر دارند یک سازمان، نهاد و مرجع قانونی مختص اروپایی ها را تاسیس کنند تا بتواند دو خواسته و انتظار مورد تاکید تهران را برآورده کنند. اما ساز و کار SPV تقریبا در کلیت مشخص است. در مُدل SPV که قرار است همانند یک بورس ویژه فعالیت کند، تامین کننده مبادلات مالی از ایران نظیر فروش نفت و دیگر واردات مورد نیاز ایران خواهد بود؛ در این رابطه مثلا اگر ایران به کشوری مانند یونان نفت فروخت و پاریس تجهیزاتی را به تهران بفروشد، مبلغ پول نفت فروخته شده ایران در یک نقل و انتقال داخلی بین بانکی اروپایی به شرکت فرانسوی داده شود.

چنان که پیشتر هم گفتم این ساز و کار هنوز برای خود اروپایی ها چندان شرح بسط و حتی موجودیت قانونی پیدا نکرده است. خصوصا که نه تهران و نه خود اروپایی ها هم تا کنون در تبادل هایشان این مُدل را تجربه نکرده اند. لذا حتی در صورت ایجاد آن باید دید که این مُدل تا چه اندازه می تواند در صحنه عمل موفق ظاهر شود؟ آیا این مُدل از پس تحریم های آمریکا برخواهد آمد؟ از این زاویه اگر چه در نشست نیویورک این مساله به عنوان راهکار اتحادیه اروپا برای تضمین کانال های پرداخت با ایران و تداوم صادرات نفت مطرح شده است، ولی من این راهکار را چندان امیدوارکننده نمی دانم. چنان که گفتم تا کنون فقط مواضع و برخی بیانیه های سیاسی در عرصه عمل مشاهده شده است. در صورتی که اولویت ایران فروش نفت و وجود بانکی برای نقل و انتقال پول به ایران است. در این رابطه بانک مرکزی فرانسه صراحتا و به طور مکرر اعلام داشته که توان همکاری با ایران را نخواهد داشت. در این مدت هم اتحادیه اروپا قرار بود بانکی را مختص به مناسبات با ایران مامور به کار کند و یا آن را ایجاد کند که هیچ ارتباطی با آمریکا نداشته باشد تا مشمول تحریم های امریکا نشود که تا به امروز خبری از آن بانک نیست. لذا امکان دارد، این مدل (SPV) هم در همان راستا جامه عمل به خود نگیرد. در شرایط فعلی علاوه بر مساله فروش و نیز نقل و انتقال پولی، مساله بیمه نفتی و کشتیرانی هم برای ما اولویت پیدا کرده است. چرا که این بیمه ها هم برای خود محموله های نفتی و هم برای خود کشتی های حامل نقت  در نهایت امر برای کشور بسیار گران تمام می شوند. مضافا این که شرکت های بیمه اروپایی هم که حاضر به بیمه محموله های نفتی ما باشند به دلیل تحریم های آمریکا هنوز مشخص نیستند. پس اگر چهار اولویت فروش نفت، مسائل بانکی، کشتیرانی و بیمه برای ما تعیین تکلیف شود، می تواند به عبور از تحریم ها امیدوار بود که تاکنون خبری از انجام این چهار مساله و اولویت جود ندارد.  

در مصاحبه پیشینتان با دیپلماسی ایرانی بر برخی تحلیل ها که مساله FATF را به تحریم های ثانویه گره می زند، انتقاد جدی داشتید؛ با توجه به نکات آخرتان آیا هنوز هم بر این تحلیل خود اصرار دارید؟

من نمی دانم از ارتباط این دو مساله چه تحلیلی بدست می آید ؟ در عالم ذهن هر چیزی را می توان به یک پدیده ای ربط داد، همان طور که می توان FATF را به برجام و تحریم های ثانویه گره زد. ببینید FATF یک گروه  اقدام مالی بین المللی با قوانین خاص خود است که اکثریت بانک ها و موسسات مالی و پولی کشورهای جهان برای مبادلات بین بانکی موظف به انجام و رعایت آن هستند. لذا ایران حتی اگر برجام و تحریمی هم در کار نباشد، باید آن را بپذیرد تا روابط بانکی جهانی آسانی را انجام دهد.  این مساله ربطی به تحریم های ثانویه و تحریم بانکی آمریکا ندارد. الآن کشورهایی مانند سوریه، افغانستان و عراق هم قوانین مربوط به گروه FATF را به طور کامل اجرا می کنند. در کل جهان تنها دو کشور ایران و کره شمالی هستند که در مقابل این قوانین واکنش منفی دارند. از این رو اگر ایران FATF را نپذیرد، معنا و مفهوم آن در یک جمله این است که نمی خواهد روابط و مناسبات بانکی با جهان داشته باشد. چه برجام باشد، چه نباشد؛ چه تحریم باشد، چه نباشد. باید ایران این قوانین را برای روابط بانکی خود بپذیرد.

البته من معتقدم که کسانی که FATF و تحریم های ثانویه را به هم گره می زنند به دنبال این تحلیل اشتباه هستند که با پذیرش FATF تحریم ها رفع خواهد شد. در حالی که اساسا چنین مساله ای صحت ندارد. همان طوری که برخی تحلیل های غلط جناحی به خصوص جناح مخالف برجام از همان ابتدا اعلام داشتند که برجام همه تحریم ها را لغو نمی کند. چنین مساله ای از اساس غلط است. برجام وعده لغو همه تحریم ها را نداده بود، بلکه مساله لغو تحریم های شورای امنیت بود و تحریم های اتحادیه اروپا که لغو شد اما در مورد تحریم های آمریکا فقط وعده  به تعلیق تحریم ها داده شده است . که در مدت دو سال این تحریم ها  هر چهار ماه یکبار با دستور روسای جمهوری آمریکا به حالت تعلیق درآمد . آمریکایی ها می گفتند اگر ایران غنی سازی را کنار بگذارد، آمریکا هم تحریم ها را لغو می کند. اما بر اساس توافق برجام  چون ایران همچنان به غنی سازی ادامه می دهد، آمریکا هم بجای لغو کامل تحریم ها هر 120 روز یک بار رئیس جمهوری‌ آمریکا دستور تعلیق تحریم های خود علیه ایران را صادر می کرد که از اردیبهشت ماه سال جاری دیگر این تعلیق تحریم از جانب ترامپ صورت نگرفت و در عمل آمریکا رسما اعلام کرد از برجام خارج شده است.  پس دنبال تحلیل غلط نرویم. اگر ما قوانین گروه FATF را بپذیریم بستر و زمینه برخورداری از روابط مناسب بانکی در جهان را فراهم کرده ایم. این شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. لذا تحریم ها مشکل کاملا جداگانه ای است. اگر ما FATF را بپذیریم تازه توانسته ایم راه را برای مبادلات بانکی باز کنیم. در این صورت تازه ما گام اول را برداشته ایم و در گام های بعدی ایران باید ببیند که کدام بانک های جهان حاضر به همکاری با ایران هستند و کدام بانک ها مشمول تحریم آمریکا نمی شوند.

نگاه شما از بعد ایجابی بود، اما در نگاه سلبی اگر چه FATF و تحریم های ثانویه ارتباط صوری ندارند، ولی ارتباط ماهوی که دارند؛ به این معنا که تبعات منفی هر دو برای کشور در طول هم و در راستای هم قرار دارند؟

بله اگر این گونه به مساله نگاه شود من هم قبول دارم. اگر ایران مقررات FATF را نپذیرد و به موازاتش هم تحریم های بانکی آمریکا اعمال شود، تحریم و فشار مضاعف روی ایران وارد می شود. اما باز تاکید دارم که این دو ارتباطی با هم ندارند. تنها از این بعد می توان مخرج مشترکی برای هر دو یافت.      

نکته بسیار مهمی که در سخنان آقای روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد، چراغ سبز تهران به مذاکره با آمریکا البته با پیش شرط حفظ برجام و در راستای قطعنامه 2231 بود. این پاسخ مثبت تهران به مذاکره را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا با این سخنان، باب مذاکره با واشنگتن باز شده است، در حالی که پیشتر موضع رسمی قبلی کشور، بستن شدن هر گونه باب مذاکره با آمریکا، حداقل با دولت ترامپ بوده است. این تضاد نگاه در سیاست داخلی اجازه مذاکره را به ما می دهد؟

اساسا نه ایران که هیچ کشوری به صلاحش نیست به طور کلی باب هر گونه گفت وگو و مذاکره را بر خود ببندد. چرا که در این صورت برنامه دومی وجود ندارد، الا جنگ. من هنوز در تحلیل این جمله مانده ام که نه مذاکره می کنیم و نه جنگ، یعنی چه؟‍! مگر فضای وسطی هم وجود دارد؟!‍ اگر دیپلماسی نباشد خوب یقینا در امتدادش جنگ است. حالا نه این که از فردا همه سلاح ها به سمت هم نشانه رود، اما یقینا در طول زمان بستر برای تخاصم باز خواهد شد. از سوی دیگر مساله مهم تر وجهه کشور در نزد افکار عمومی مردم جهان است. همین آمریکا و همین ترامپ که در رفتارشان بویی از دیپلماسی نبرده اند و دائم کشور ما را تهدید و تحریم می کنند، هر جا که سخن از ایران بگوید از آمادگی برای مذاکره سخن می گوید؛ چرا؟ چون ظاهر کشوری که باب مذاکره را می گشاید در نزد افکار عمومی جهانی پذیرفته است. اتفاقا این سخنان روحانی که می گوید مذاکره تنها عکس دو نفره انداختن نیست و می توان از همین سالن مذاکره را آغاز کرد می خواهد به دنیا بگوید ایران اهل گفتگو و مذاکره است به شرط آنکه طرف مقابل بپذیرد که مذاکرات باید متقابلا سودمند باشد  از این جهت بیان چنین سیاستی مثبت و خوب ارزیابی می شود. لذا ایران باید شرایطی که در آن می تواند مذاکره ای با آمریکا را داشته باشیم ، بیان کنیم. مثل سخنان روحانی که پیش شرط مذاکره با آمریکا را بازگشت به برجام ذیل قطعنامه 2231 دانست. خوب این دعوت به مذاکره، چهره ایران را نزد جهانیان بسیار مثبت می کند. بله با آن 12 پیش شرط مایک پمپئو برای مذاکره عملا آمریکا به دنبال مذاکره نیست. پس اگر مذاکره با این وضعیت مد نظر است، من هم به شدت مخالف مذاکره ایران با آمریکا هستم. اما این که کل پروسه مذاکره را هم رد کنیم، اصولا غلط است. پس باید مذاکره کنیم مثلا با همین دو شرطی که روحانی مطرح کرد که در نهایت بتوان از دل مذاکرات به نتیجه ملموسی رسید تا منافع کشور تامین شود.