روسیه دوست تاجیکستان است؟!

حالا که مقامات سیاسی روسیه برخلاف منطق (حتی خود متخصصان روسی اقرار کرده اند، که ساخت نیروگاه هادرتاجیکستان به ضرر ازبکستان ودیگرهمسایگان نیست) و بدون درنظرگرفتن منافع تاجیکستان از موضع نابجای تاشکند حمایت کردند، باید رو در رو و آشکارا اعلام کرد رهبران کرملین خیلی وقت ها به نفع واقعی تاجیکستان کار نکرده اند. در آغاز قرن 20 سیاست مداران بلشویکی روس موجب "تبرتقسیم" سرزمین های تاجیکان شدند و در پایان این قرن، وارثان آنها به دلایل مختلف نخواستند از شعله ور شدن جنگ داخلی در تاجیکستان جلوگیری کنند و بدین ترتیب جنگ به این مردم تحمیل شد. تحمیلی بودن این جنگ از سوی طرف های خارجی را اخیرا رئیس جمهوری تاجیکستان نیز گوش زد نمود...

برای آنهایی هم، که به زمان "خوش" شوروی سابق "نوستالژی" دارند و می گویند اگر بلشویک ها و کمونیستان روس نبودند ما بیچاره می بودیم و می شدیم. چند نکته را یادآور می شویم؛ همان طوری، که چند قاچاقچی بدنام را نمی توان با تمام تاجیکان و مهاجران کاری همخون و همخوان دانست (کاری، که متاسفانه رسانه ها و حتی برخی سیاست مداران روسی انجام می دهند و این هم یکی از دلایل آشکار غیردوستانه بودن برخورد آنها با تاجیکستان است)، حساب مردم و متخصصان عادی روس را از حساب دولت مردان و سیاست مداران و نژادپرستانش جدا باید دانست. بر همین اساس، عزت و احترام مردم عادی روس، از جمله هموطنان روس زبانمان از سوی تاجیکان حفظ شده و هر تاجیک سخنشان را تمدن و فرهنگ اصیل روسی و نمایندگان برجسته اش چون پوشکین، تولستوی، چرنیشوسکی و چخف را گرامی می دارد. جالب این که اکثر بزرگ مردان روسی به فرهنگ و ادب فارسی- اسلامی ارج می گذاشتند. به عنوان مثال تولستوی بزرگ، احادیث رسول اکرم (ص) را فرا گرفته و طبق تحقیق ولی صمد- پژوهشگر تاجیک چرنشوسکی به هنگام گرفتاری در تعقیب و زندان، ترجمه "شاهنامه" بی زوال فردوسی پاکزاد، این نیای بزرگمان را به همراه داشت. ادیبان تاجیک برداشت هایی سودمندی از پوشکین و اسینن و شولوخف و گارکی داشته اند.

ما امروزیان نیز با آگاهی از عشق و علاقه ولادیمیر پوتین- نخست وزیر کنونی روسیه به آثار حکیم عمر خیام، شاد گشته و افتخار کرده ایم. ما تاجیکان- فارسی گویان آسیای میانه، بیش از یک قرن است، که با روس ها در یک فضا زیسته و نفس کشیده ایم و همچنان با هم تمایل داریم. علاقه و روابط ما با مردمان ملک روس به یک امر طبیعی تبدیل شده است و هیچ طرفی نمی تواند این روابط را از هم بگسلاند.

این ها همه مثال ها چون روشنی خورشیدند، که نمی شود با دامن پوشاند، اما چه می توان کرد ، که گاهی سیاست بازی ها فضای روابط را غبارآلود می کنند و باعث افسوس هواداران گرمی روابط می شوند. دامن زدگان اصلی این گونه "غبارآلودگی ها" سیاست مداران ماجراجو و سودجو هستند، که متاسفانه هر از گاهی از خود خبر می دهند. ثمره تلخ این سیاست بازیهاست، که ما را وادار می کند همه چیز را با خوشبینی قبول نکنیم. اصلا این خوش باوری و ساده پنداری و "کندی تاجیکانه" ماست، که دیگران سوءاستفاده هایی در روابط با تاجیکستان کرده اند و می کنند. بدین ترتیب بسیاری از چیزها را از دست داده ایم و کمتر به دست آورده ایم. چه برحق "لایق" زنده یاد گفته بود؛

دیگران ره تا به انجم برده اند،                                  ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

بر پایه همین واقعیت اگر کمک ها و کارهای مثبت کرملین برای تاجیکستان را در یک پله و ضررها و سودجویی هایش را در پله دیگر قرار دهیم، حتما اولی سبک تر خواهد بود. از "تبرتقسیم" و "تغییر الفبا" گرفته تا بهمن ماه خونین ،1990 جلوگیری از ملی شدن ارتش تاجیکستان در زمان فروپاشی شوروی، در اکثر موارد از چنگال قوانین روسیه رهانیده شدن قاتلان مهاجران کاری تاجیک، ماجرای ساختمان "گوشت شتر خورده" راغون و اکنون همنوا شدن با مخالفان تاجیکان است.

همان طوری، که در بالا اشاره شد، روابط ابرقدرت هایی چون روسیه در مقابل کشورهای کوچکی مثل تاجیکستان هیچ گاه دوستانه نبوده و نخواهد بود. سیاست روسیه، که اکنون به ادعای دولتمردانش گرایش به واقع گرایی دارد، دوستی را به مفهوم واقعیش نمی پذیرد. در همین چارچوب است، که روسیه در این اواخر حتی با کشورهای همنژادی چون اوکراین سر ستیز دارد، همه گونه معاملات را بر اساس خواسته های اقتصادی- امنیتی و سیاسی پیش می برد و دیگر خبری از دوستی و مهربانی یا "کمک بین المللی" نیست چه رسد به تاجیکستان، که با این کشور هیچ عمومیت نژادی و اعتقادی ندارد و از این رو نمی توان انتظار دوستی صادقانه ودلسوزانه از آن را داشت. آری روسیه دوست ما نیست و البته این دوست نبودن به معنی دشمن بودن نیست. بلکه باید گفت که روسیه شریک یا یکی از طرف های معامله تاجیکستان در روند رشد تحولات است.

سال های زیادی دوشنبه مسکو را شریک استراتژیک می نامیدند، اما این جز خوش باوری و آرامش قلب چیز دیگری نبود. یا اگر دقیق تر بگوییم مقامات تاجیک طبق قواعد مشارکت استراتژی عمل می کردند، اما این قاعده از طرف مقابل یا اصلا رعایت نمی شد، که نمونه هایش در بالا ذکر گردید، یا اگر هم رعایت می شد مثل امضای سازش نامه صلح تاجیکان در مسکو و ساخت نیروگاه سنگ توده-1، با فشارهایی بر طرف تاجیکی همراه بود. از آنهایی، که به این قسمت بحث شک دارند می خواهیم این سوالات را داشته باشیم، که چرا نگذاشتند سند نهایی صلح تاجیکان در کابل و تهران و یا جای دیگر به امضا برسد ونیزسهمیه سنگ توده-1 به چه دلیل نابرابر تقسیم شده است! چرا ایرانی ها در سنگ توده شرایط مناسبی را برای تاجیکستان در نظر گرفتند ولی طرف محترم روسی این کار را نکرد؟

منظور از بیان این مطالب هرگز ماجراجویی نیست، بلکه ذکر واقعیت است. چیزی که ملت ها در راه پیشرفت به شدت نیازمند آن هستند. (بی مورد نیست که بگوییم یکی از مشکلات دایره های خبری و سیاسی ماجراجو، یک جانبه بها دادن و احساسی برخورد کردن با قضایا است و این ها باعث می شوند، که واقعیت و حقیقت نگفته باقی بماند)

به هر حال قضیه تاشکند یک بار دیگر نشان داد، که روسیه به تاجیکستان به چشم یک دوست نگاه نمی کند، بلکه چون گذشته دنبال منافعش بوده و هست. با نظرداشت این مطلب نیاز است،تاجیکستان، نه بر اساس خوشبینی های معمول، بلکه بر پایه نیازها و خواسته های برحق خود عمل کند. موضع گیری اخیر مقامات و رسانه های تاجیکستان این نوید را می دهد، که سیاست دوشنبه در جهت حفظ منافع ملی اصولی و منطقی می شود. اصول منطق حکم می کند ما نه دنباله رو دستورات محض روسیه یا هر طرف دیگر معامله باشیم و نه طوری برخورد کنیم، که هرگونه بحث و معامله ای مبدل به دعوا و بحران شود.

روسیه هم به تاجیکستان نیاز دارد...

بسیاری از اهالی رسانه و سیاست مداران، که پیرامون تحولات اخیر اظهار نظر کردند، از عوامل فشار روسیه و ازبکستان هشدار می داده اند. به جز اندکیاز آنها، که می گفتند تاجیکستان هم به حیث یک کشور صاحب استقلال،از امکانات و ابزار کار آمدی برای حفظ منافع خود بهرمند است. در همین راستا می توان به مطالبی از نشریه ملت در مقاله "وقتی آشناها بیگانه می گردند..." نوشته کارشناس برجسته تاجیک، قاسم بیکمحمد و روزنامه نگار مارت محمدشایف اشاره کرد که نکات مهمی را در ممطالب خود آورده بودند که به چند نکته اشاره می شود.

1- تهدید برخی دایره ها پیرامون اخراج کامل مهاجران تاجیک از روسیه بی پایه و اساس است. همان اندازه که تاجیکستان به وجود مهاجران کاریش در روسیه نیاز دارد، روسیه نیز به این افراد نیازمند است، چرا که این کشور از نظر نیروی کاری، مشکلات خاص خود را دارد و اخراج غیرمنطقی مهاجران کاری، اقتصادش را دچار فلج می کند. اصلا در اکثر کشورهای دنیا قضیه به همین منوال است. مثل قضیه مهاجران افغانی در کشورهای همسایه، ترک ها در آلمان، مهاجران آفریقایی در غرب و آسیایی در کشورهای خلیج فارس...

2- تاجیکستان برای روسیه از لحاظ وجود پایگاه نظامی و پشت سر کشورهای ترک زبان، در کنار چین و نیز در خط مرز با کشورهای جنوب آسیا قرار داشتن دارای اهمیت است و هرگز حاضر به از دست دادن منافعش در این جمهوری نخواهد شد. ولی حقیقت این است، که اگر سیاست های فعلی کرملین در برابر دوشنبه ادامه یابد، حتما جایگاهش دچار کاستی خواهد شد. پس بهتر است، که حکومت داران روس، از بازی غیراصولی دست بکشند و دنباله رو سیاست های تاشکند (به تعبیر نشریه "فرژ") نشوند.

سیاست های پساشوروی ازبکستان نشان داده، که تاشکند برای هیچ کشوری شریک با اعتماد نیست. این را خود سیاست مداران روسی هم قبول دارند. چنانچه کانستنتین زتولین- معاون رئیس دومای دولتی روسیه در یک مورد چنین گفته بود: -" سیاست خارجی اسلام کریم اف ناهموار است و او رهبر غیرقابل پیشبینی می باشد".

قدم نامبارک خدای بردیف...

شکی نیست، که ازبکستان نقش اصلی در موضع گیری رئیس جمهوری روسیه داشته است و این ادامه همان روندی است، که تاشکند سالهاست، که در مقابل دوشنبه در حال پیاده کردن می باشد. اصل اهداف مداخله جویانه سیاست مداران همسایه، بسیار فراتر از بحث نیروگاه ها در تاجیکستان است. این دولت، که خود به دست داشتن در جنگ داخلی تاجیکستان اقرار کرده است (عبارت معروف کریم اف "با تانک هایی که به قدرت رسیدی..." را به یاد آورید)، هیچگاه حاضر نشد برخلاف تمام همسایگان میزبان مذاکرات صلح تاجیکستان شود، حمله سرهنگ شورشی محمود خدای بردی اف را به شمال تاجیکستان را سازماندهی کرد... و هنوز هم از این قبیل کارهای ناپسند و خلاف عرف همسایگی دست نکشیده است.

با قاطعیت می توان گفت تا زمانی، که ازبکستان به محمود در خاک خود جای و امکانات می دهد، نمی توان مطمئن بود، که تاشکند از هر اقدامی حتی خطرناک دست می کشد. در همین زمینه برخی حدس و گمان ها نیز وجود دارد، که مدودف و کریم اف، صحبت های پشت پرده بیش از آن چه افشا شد، داشته اند. البته امیدواریم زندگی صدساله ها مسالمت آمیز مردم تاجیک و ازبک زمینه این اطمینان را فراهم کند، که مقامات تاشکند جنجال امثال شورش خدای بردی اف را تکرار نکنند. ولی اگر خدای ناخواسته هم دست به ماجراجویی خطرناک بزنند، باید بدانند تیرشان به خطا خواهد رفت! زیرا از یک سو تجربه جهان نوین نشان داده، که هیچ قضیه ای راه حل نظامی ندارد و از سوی دیگر شکست سال 1998 محمود باید برای سیاست مداران همجوار درس شده باشد. به معنی دیگر محمودها می آیند و می روند و این ملت هایند که می مانند و آنها اگر اراده کنند هر سنگ و سنگ اندازی را از سر راه دور خواهند کرد...

پیمان دفاع فارسی زبانان

ظاهرا با سفر امام علی رحمان- رئیس جمهوری تاجیکستان به مسکو دسیسه تاشکند کم اثر تر شد، ولی هنوز نمی توان از پایان این روند ناگوار صحبت کرد. شاید چنین حرکت هایی در آینده نیز تکرار و زمینه ساز ماجراجویی های تازه شود. به نظر نگارندا دو عامل می تواند جلوی راه هرگونه ماجراجویی احتمالی از سوی رقیبان را بگیرد و توان مقاومت تاجیکستان در برابر این گونه سنگ اندازی ها را افزایش دهد.

1- پیگیری صادقانه برنامه وحدت ملی از سوی دولت و احزاب و گروههای سیاسی و اجتماعی. (این موضوع حیاتی را در صورت امکان در آینده بیشتر توضیح خواهیم داد).

2- تقویت همبستگی ها و روابط با کشورها و جوامع همسو با ما از لحاظ دینی، زبانی، تاریخی، فرهنگی همگون و همخوان یا به عبارت واضح تر جهان فارسی و اسلامی. این روند خوشبختانه آغاز شده است و در حال رسیدن به سطح بالاتر بوده و حتی مسائل امنیتی و دفاعی را نیز در بر گرفته است.

همین مسئله در صحبت اخیر تلفنی آقایان امام علی رحمان و محمود احمدی نژاد- رئیسان جمهوری تاجیکستان و ایران در روزهای بحرانی ماجرای تاشکند بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت. به باور صاحب نظران این روند می تواند تا مرحله امضای پیمان دفاع میان کشورهای فارسی زبان پیش رود. زمینه، دلیل، ضرورت و فواید این گونه همپیمانی در حالی، که جهان و منطقه هر لحظه می تواند آبستن تحولات غیرپیشبینی شده باشد، وجود دارد.

ایران از لحاظ دفاعی به سطح بالای علمی، اقتصادی و دفاعی رسیده (بهترین نمونه آن پرتاب سفینه "امید" بود) و می تواند به همکیشان تاجیک و افغانش کمک کند. عملی گشتن این گونه همکاری ها در عین حال تامین کننده طرح های بزرگ اقتصادی 3 کشور، از جمله راه زمینی و آهنی مشترک تاجیکستان و ایران از طریق افغانستان، مبارزه مشترک بر ضد مواد مخدر و تروریزم خواهد بود. چنین طرحی هرگز نمی تواند بر ضد طرف دیگری باشد، چون آیین فارسی- اسلامی به دفاع و مقاومت تاکید کرده لشکرکشی و گردن شکنی را ناروا می داند. "لایق" بیهوده نگفته بود:

تاجیک به ملک دیگری از سر کینه                با همهمه و دمدمه لشکر نکشیده است...

البته هرگونه همکاری امنیتی- دفاعی فارسی زبانان حساسیت های احتمالی طرف های دیگر از جمله روسیه و غرب را به وجود خواهد آورد. در مورد آمریکا و همپیمانانش باید گفت برنامه هسته ای ایران ، استقلال طلبی های آمریکای لاتین و بحران افغانستان، عراق و فلسطین و لبنان ثابت کرد، که دخالت های نظامی آنها دیگر نمی توانند در اراده ملت های خودباور تاثیرگذار باشد. اما روسیه و ایران تمایلاتی با هم دارند، که این تمایلات تا جایی (از جمله در سازش نامه صلح و نیروگاه ها) به نفع تاجیکستان نیز بوده است.

روشن است، که دولت ها زمانی برای گسترش همکاری های نظامی- دفاعی برنامه ریزی می کنند،که در دیگر بخش ها راه های لازم راطی کرده باشند. باعث خوشحالی است، که کشورهای فارسی زبان به خصوص ایران و تاجیکستان به لطف خدا عنقریب در تمام زمینه ها همکاری ها و همیاری های خود را به به مرحله اجرا گذاشته اند. اما باید ذکر کرد طعم این همبستگی ها به کام ما همزبانان زمانی شیرین خواهد شد، که همگرایی ها و همبستگی ها متقابل باشد.

به قول یک تحلیل گر برجسته ایرانی: -" روابط تهران- دوشنبه طوری باید دنبال شود، که همه چیز صمیمانه و برابر باشد و احساس "برادر بزرگ و برادر کوچک" بروز نکند. چون گسترش روابط به نفع هر دو کشور و تمام فارسی گویان عالم است". امیدواریم دولت مردان و قانون گذاران و کارشناسان و متخصصان هر دو طرف تدابیری بیاندیشند، که زمینه بروز احتمالی هرگونه احساسات نامطلوب را، که بدخواهان تمدن فارسی- اسلامی در پایش هستند، از بین ببرند.

در بحث دفاع، این مطلب را هم اضافه کنیم، که تقویت چنین همکاری ها توان تصمیم گیری کشورهای همزبان را بالا خواهد برد و رقیبان و شریکان را وادار به اندیشیدن و دست نگاه داشتن از هرگونه نیت ناروا خواهد کرد. به هر حال اگر این واقعیت را به نظر بگیریم، که تمدن فارسی از هر سو مورد حمله قرار گرفته است، هرچند که در این روند از حضور نیروهای غربی در افغانستان صرف نظر بکنیم ( خوشبختانه به حد نظامی نرسیده و فقط شامل فشارهای تبلیغاتی ، سیاسی، اقتصادی شده است) ، بهترین دستورالعمل می تواند همان مقال "علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد"، باشد.