سایه روشنهای دو رقیب امریکایی
ویژگی دوم انتخابات، آن است که برای نخستین بار در تاریخ انتخاباتی این کشور، دو نامزد ضعیف یا نهایتاً در سطح متوسط برای ورود به کاخ سفید مبارزه میکنند.این پایینتر بودن از استانداردهای معمول نامزدهای ریاست جمهوری، بویژه درباره ترامپ، مصداق بیشتری دارد . او فاقد سابقه سیاسی جدی است و هرگز، سمتهایی مانند فرماندار ایالتی، سناتور، یا نماینده مجلس را نیز تجربه نکرده است. موفقیتهای تجاری نامزد جمهوریخواهان هم که ظاهراً، مزیت اوست، بیشتر از آنکه مدیون نبوغ و تلاش شخصیاش باشد، مرهون ارث پدری اوست که ثروت هنگفتی را برای «دونالد» به جای گذاشت. بنابراین، در روالی منطقی، اکثریت رأیهندگان امریکایی، ویژگی بارزی در ترامپ نمییابند تا مجاب شوند، رأی خود را به نفع او به صندوقها واریز کنند. با وجود این واقعیت، اما نباید فراموش کرد که ترامپ توانسته در رقابتی نفسگیر بر رقبا فائق آید و به عنوان نامزد جمهوریخواهان و یکی از دو گزینه اصلی انتخابات ریاست جمهوری معرفی شود؛ بخشی از این موفقیت غافلگیرکننده او در نظام دموکراسی امریکا ریشه دارد که به افرادی از جنس ترامپ فرصت میدهد، با زد و بند و لابی گری و بهرهمندی از توانمندی اقتصادی، در نظام سیاسی و افکارعمومی امریکا رخنه کنند.
ویژگی سوم انتخابات کنونی امریکا، تأثیر متغیرهای داخلی بر جهتگیری آرای شهروندان امریکایی است. مسائلی مانند قیمت بنزین، چگونگی وضعیت اشتغال و بیکاری، رشد اقتصادی، آمار تورم و... در زمره این متغیرها هستند که طی سالهای پیشین، اغلب در تعیین نتیجه نهایی انتخابات، نقش کلیدی ایفا کردهاند. تحول مهم درباره این متغیرها آن است که در این دوره از انتخابات، نظرسنجیها نشان میدهد هرچند، اقتصاد هنوز در صدر فهرست اولویت رأی دهندگان امریکایی است اما درجه نفوذ آن در قیاس با انتخاباتهای پیشین، کاهش یافته و موضوعاتی همچون امنیت، اقلیتها، پناهجویان، حقوق زنان، روابط اجتماعی و... در فهرست دغدغه رأی دهندگان سیر صعودی داشته است که علتیابی این پدیده، نیاز به واکاوی جداگانهای دارد. اما به طور خلاصه میتوان یادآور شد حضور یک «زن» در مرحله نهایی رقابتها و جلب توجه زنان به این انتخابات و نیز مواضع تند و گاهی عجیب ترامپ علیه اقلیتهای قومی یا نژادی که واکنش آنان را برانگیخته، از جمله دلایل وقوع ارتقای مسائل غیراقتصادی در این انتخابات است.
به هرحال، مستأجر چهارسال آینده کاخ سفید، قدرت تأثیرگذاری در فراسوی مرزهای ایالات متحده را هم کسب خواهد کرد زیرا امریکا کشوری تأثیرگذار در دیپلماسی و تحولات جهانی است و مواضع این کشور در رخدادهایی نظیر آغاز و پایان جنگها، کودتاها و حوزههای تجارت و اقتصاد نقش بسزایی دارد. در این میان، با توجه به اینکه ما رابطه نزدیکی با ایالات متحده نداریم و در چالشی جدی با امریکا به سر میبریم، هر نامزدی که پیروز انتخابات شود، تأثیر تعیینکنندهای بر مناسبات با ایران نخواهد داشت؛ اگر با ملاک «بد» و «بدتر» به دو نامزد بنگریم، آنگاه میتوان یادآور شد اگر کلینتون رئیس جمهوری امریکا شود، به طور طبیعی حرکت اوباما با ایران ادامه خواهد یافت. به عنوان مثال، در بحث «برجام» توافقی انجام شده که تداوم آن با کلینتون راحت تر خواهد بود. اما اگر ترامپ رئیس جمهوری شود، احتمال تشدید تنش بیشتر است، هرچند ، وی نیزمجبور است «برجام» را اجرا کند زیرا «برجام» توافقی بینالمللی است و رئیس جمهوری امریکا (هر کس که باشد) نمیتواند بسادگی آن را زیر پا بگذارد. در واقع؛ تنها تفاوت ترامپ با کلینتون در این است که احتمال کارشکنی ترامپ در مسیر اجرای «برجام» بیشتر از هیلاری است.