مقدمه :

یکی ازمهم ترین"آفات تحلیل سیاسی" پدیده ای است که ازآن تحت عنوان "تحلیل قالب" برمحیط تحلیل گر سیاسی یاد می شود.(منظورتحلیلی است که نظام حاکم در چهارچوب معینی به جامعه القاء می کند) این پدیده ، تحلیل گرسیاسی را ناچار می سازد برای ارائه تحلیل خود همیشه این ملاحظه را داشته باشد که به نوعی"تحلیل قالب" را اثبات کند. اومجبوراست یا با خودسانسوری تحلیل خود را به گونه ای ارائه کند که با "تحلیل قالب" درتعارض قرار نگیرد و یا درنهایت درلفافه بنویسد که دچار دردسر نشود البته این نوع نوشتن دیگرتحلیل نیست وهمان کلی گویی است که نه تنها گره ای نمی گشاید بلکه در مواردی گره را کورتر می سازد.

درحوادث پس ازاعتراض های ناشی ازابهام های متعددی که درباره صحت نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری درایران بیشترازسوی نخبگان منتقد ، پیش آمد؛ مقام های مسئول برای توجیه منطقی برای برخورد قهرآمیز با مخالفان متعرض ، "تحلیل قالب " خود را در مورد طراحی آمریکا و متحدانش برای راه اندازی انقلاب مخملی ویا به تعبیر دقیق تر انقلاب رنگی در ایران  مطرح کردند .

ازآنجا که این "تحلیل قالب "ازسوی عالی ترین مقام های کشور مطرح شد، دررادیو و تلویزیون ومطبوعات به عنوان امرحتمی تبلیغ گردید. به گونه ای که حتی در کیفرخواست دادستانی نیز با مستندات تحلیلی تلاش شد عوامل اجرایی آن نیز به مردم معرفی شود .

با وجود این برای نگارنده  امکان پذیرنیست که  اندوخته های  بیست  سال گذشته  خود را دربحث شناخت سیاستهای آمریکا دربرخورد با شوروی واروپای شرقی وپس ازآن       جمهوری های برجای مانده ازفروپاشی  شوروی ویوگسلاوی ،نادیده بگیرم وغیرمنطبق بودن این" تحلیل قالب " را برشرایط  امروزایران یادآور نشوم . به همین جهت دراین مقاله سعی    می کنم با بررسی دقیق آنچه که تحت عنوان انقلاب مخملی و رنگی در کشورهای مختلف رخ داده است به تعمق بیشتر در این بحث مهم بپردازم .