جریان "تغییر" اوباما و آینده روابط تهران- واشنگتن

سید یاسر جبرائیلی

در سایت رجانیوزمقاله ای ازجناب اقای یاسر جبرائیلی دیدم به دلیل اهمیت مطالب مطرح شده به نظرم رسید نقدی بردیدگاه مطرح شده که دیدگاه بخشی از نخبگان جامعه امروزما است بنویسم .

در ابتدای این مقاله می خوانیم :

با روی کار آمدن «باراک اوباما» در امریکا، آغاز جریان تغییر در این کشور، و مطرح شدن اعلام آمادگی کاخ سفید برای مذاکره با ایران به عنوان یکی از مصادیق تغییر، زمزمه هایی در مورد مذاکرات احتمالی تهران- واشنگتن با محوریت برنامه هسته ای ایران به گوش می رسد. درباره آنچه که در پیدا و پنهان فضای سیاسی کشور در رابطه با نشستن پای میز مذاکره با دولت تحول خواه اوباما مطرح می شود، بحث هایی اساسی وجود دارد که پرداختن به آنها شاید در انتخاب راه و اتخاذ تصمیم مناسب موثر واقع شود.

بدون اینکه سند محکمی ارائه شود، اتخاذ هر گونه موضع تهاجمی و منفی نسبت به جریانی که در امریکا آغاز شده است، و احیاناً با کلیشه ها و شعارهایی چون «سگ زرد برادر شغال است و بوش و اوباما فرقی نمی کند»، به پیشواز اوباما رفتن، بعید است در محکمه عقل و تدبیر مورد تأیید واقع شود. لذا پیش از هرگونه اظهارنظری درمورد چگونگی تعامل ایران با دولت جدید امریکا، ضروری است که ماهیت این «جریان ادعایی تغییر»، به درستی تحلیل و تبیین شود.

باراک اوباما در روزهای نخست حکومت خود، دستور تعطیلی زندان گوانتانامو را که نماد لگدمال شدن حقوق و حرمت انسان زیر پای شکنجه گران امریکایی بود، صادر کرد و در سخنرانی خود به صراحت اعلام کرد که «امریکا دیگر شکنجه نخواهد کرد». خطاب به جهان اسلام گفت که نوع رابطه امریکا با مسلمانان تغییر خواهد کرد. احتمالاً در روزها و هفته های آتی دستور خروج نیروهای امریکایی از عراق نیز صادر شود و جریانی از اقدامات انقلابی و مثبت انجام گیرد تا چرخه تغییرات به حد تکامل برسد. اینها مصادیق بارز تغییرند و انکار آنها دور از انصاف است. اما غوغایی که بر سر تغییر به راه افتاده، حقیقت برخی قضایا را از چشم ها پوشانده است.

یک سؤال اساسی که در این میان کسی از خودش و از تیم حکومتی اوباما نمی پرسد این است که آیا مشکل جهان با امریکا برخی اقدامات خشن و ماجراجویانه ای است که توسط دولت بوش اینجا و آنجا صورت گرفته است؟

آیا تعطیلی زندان گوانتانامو و خروج از عراق -که امکان ندارد خروجی کامل باشد- و پشت کردن به سیاست های بوش، همه دشمنی های مردم جهان با واشنگتن را مبدل به دوستی خواهد کرد؟

اگر مشکل چهره کنونی امریکا بود که بوش ترسیم کرده است، جهانیان باید پیش از آغاز دوران ریاست جمهوری بوش، هیچ زاویه ای با امریکا نداشتند.

درپاسخ به این سئوال های  مهم مطرح شده می توان  گفت تا پیش از بوش انتقاد های بسیار جدی بر سیاست خارجی و داخلی آمریکا وارد بود اما هیچکاه این سیاستها اینچنین بصورت یکپارچه و فراگیر مورد انتقاد نخبگان داخل و خارج آمریکا قرار نگرفته بود . سیاستهایی که بوش در هشت سال زمام داری خود به اجرا گذاردهم ازلحاظ کیفی وهم از لحاظ کمی با روسای جمهوری سه دهه اخیر آمریکا تفاوت های آشکار داشت . به گونه ای که می توان گفت به یک رسوایی بزرگ برای آمریکا تبدیل شد. در ضمن قرارنیست به صرف ایجاد تغییرات ، همه دشمنی ها پایان یابد. روشن است که این دشمنی ها به موازات تصحیح رفتار آمریکا در حرف و عمل کمتر و کمتر می شود همچنانکه دراین دشمنی ها هم به یکباره و در یک سطح بوجود نیامد .